حکــــــــــّاکی با صــــــــــدا
دربارۀ بهرام زند و بررسی کارنامه اش
حکــــــــــّاکی با صــــــــــدا
می توان این مطلب را به سیاق مطلب هایی دربارۀ یکی از صداهای ماندگار با معرفی و شرح چگونگی ورود به این حرفه آغاز و با تحلیل و بررسی چند نقش گویی شاخص ایشان به پایان بُرد اما به شخصه این بار می خواهم متفاوت عمل کرده و یادداشت حاضر را با اعترافی شروع کنم. اعتراف می کنم که نقطۀ آغاز علاقه ام به دوبلۀ فارسی، آشنایی با صدای بهرام زند بوده است. شناختی در مرحله گذار از دوران کودکی به نوجوانی در دهۀ 60 ، مسحور شده از صدایی با طنین و پُر اُبهت مردانه. صدایی تأثیرگذار در قامت قهرمانان. نسل ما نه خاطره ای از فیلم های 70 میلیمتری روی پرده داشت و نه شنیدن صدای فیلم ها به صورت استریوفونیک و دوبله های با کیفیت در سالن سینما؛ همه چیز خلاصه می شد به قاب نحیف تلویزیون و تماشای کارتون ها و سریال ها و فیلم های سینمایی آخر هفته. از آن جا که جُملگی با دوبله به نمایش در می آمدند برای بیننده در آن سنّ به تدریج گوش حساس شده و صدای مورد علاقه را می یافت و در ذهن تبدیل به صدای آشنا می شد. این فرآیند آشنایی برایم با صدای زند اتفاق افتاد. گاه در نقش گویی به جای آسید مرتضی (با بازی حسین گیل در «هزاردستان») و میرزا کوچک خان (علیرضا مجلل/ کوچک جنگلی) و گاه در قامت قهرمانانِ افسانه های شرق دور چون لین چان و شینگن و بعدها به جای سرآمد کارآگاهان شرلوک هولمز (جرمی بِرِت) و کمیسر آنتوان ناوارو (روژه هانن) قرار گرفت. این کنجکاوی ها به این جا محدود نشد بلکه در بررسی تیتراژ فیلم ها و به ویژه سریال های ایرانی نیز ادامه پیدا کرد. هر بار در مواجهه با نامش انگار که کشف تازه ای کردم و با شور وشوق در انتظار شنیدن صدایش می نشستم. البته در این بین خود اسم «زند» که تک سیلابی است و ترکیبش با بهرام یک نام هنری را تشکیل داده نقش انکارناپذیری در حک شدن نام و صدای دوبلور در ذهنم داشت.چندی که گذشت و در شناسایی صدایش مهارت پیدا کردم و روز به روز این صدای آشنا بیشتر برایم ملموس می شد. می توانستم تشخیص دهم گوینده ای که جای سانی کورلئونه (جیمز کان) در دوبله ویدیویی «پدرخوانده 1» فریاد می زند و با حرص و جوش صحبت می کند و یا به جای نقش اُمیّه (در دوبله فیلم «محمّد رسول الله») با گرفتی صدا و حالتی خبیثانه و تحکّم وار بر سر برده اش بلال فریاد می زند که بر صورت عمّار شلاق بِزَنَد و یا به جای پِلِه در دوبلۀ «فرار به سوی پیروزی» در برابر این پرسش که روپایی زدن با توپ را کجا یاد گرفته؟ و بگوید:«در ترینیداد با توپ پارچه ای»، بهرام زند است. در مجموع همه شناختم از گویندگی فیلم و دوبلاژ در صدای زند خلاصه می شد. بعدها از طریق نزدیکانم بود که فهمیدم فرآیند دوبلاژ کاری انفرادی نبوده و گروهی این کار انجام می شود و بهرام زند به تنهایی در دوبله فیلم ها حضور ندارد و با همراهی افراد دیگری این کار به نتیجه می رسد. با جدی شدن این مسئله بود که بعدها فهمیدم بهرام زند به عنوان نقش اول گو بر روی شانه های غول ها ایستاده است. افراد شاخصی چون منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، جلال مقامی، چنگیز جلیلوند، خسرو خسروشاهی، ابوالحسن تهامی، پرویز بهرام، سعید مظفری، حسین عرفانی و زنده یادان ایرج ناظریان، احمد رسول زاده، عطاء الله کاملی، ایرج دوستدار و... . بعدها بود که فهمیدم وظایف مدیر دوبلاژ چیست و مترجم چه نقش مهمی در برگردان زبانی دارد و گوینده علاوه بر دارا بودن صدای مناسب باید با اصول درام و جنس بازی جهت شخصیت پردازی صدایی آشنا باشد و صدابردار و میکس کننده در روند شنیده و دیده شدن این عوامل بسیار موثر هستند. در میانه های دهه 70 علاقه ام به مهارت و توانایی های بهرام زند بیشتر شد وقتی که چهره اش را در تلویزیون در جایگاه مجری مسابقۀ «حافظۀ برتر» دیدم. مردی در اوج کمال و پُختگی در میان سالی با چهره ای جدّی، سبیلی اندازه با موهایی پُر و اندامی چهارشانه که تناسب جذابی به صدایش می داد. تصویری که قبل از دیدنش در تخیلم با صدایش ساخته بودم بسیار به این چهره واقعی نزدیک بود. هر بار ضیافت برایم وقتی شروع می شد که زند نشسته روبروی شرکت کننده پس از معرفی می گفت:«بسیار خُب، زمان صفر شروع می کنیم.» این جمله با صدای با طنین زند تبدیل به امضایش در اجرای این مسابقه شده بود و من به عنوان بیننده برایم مشتق و رادیکال فلان عدد، فلان ماده قانون مدنی، نام کاشف فلان وسیله و باقی پاسخ به این اطلاعات عمومی اهمیتی نداشت چون تمام توجهم به نوع بیان زند و بازی صدایی اش در خوانش کلمه ها بود. در مرداد سال 1385 که برای نخستین بار با مطلبی در دست برای صفحۀ «صدای آشنا» به مجله فیلم آمدم باز هم پای بهرام زند در نوشتن مقاله ای با عنوان «مخمصه» در میان بود. در آن نوشته به معضل چند صدایی شدن دوبله های رابرت دنیرو در طی چند دهه پرداختم و در انتها پیشنهاد دادم که وقتی صدای زند و نوع نقش گویی اش در تناسب با چهره و بازی های دنیرو قرار دارد، بهتر است که دوبلور ثابتش شود. بعد از چاپ این مطلب با بازخوردهایی مانند جوابیه و گفته هایی از قبیل گرفتن مبلغ از زند برای نوشتن این یادداشت مواجه شدم (در حالی که تا به آن روز نه او را از نزدیک دیده و نه تلفنی گفت و گو کرده بودم) که با روحیه و قصدم از ارائه این مطلب سازگار نبود تا این که 2 ماه بعد در ملاقات با هوشنگ گلمکانی در برابر این پرسش که «بعدی اش چی شد و چرا ادامه نمیدی؟» از ترکش های مطلبم گفتم و ایشان به اهمیت نشان ندادن تأکید کرد و بنابراین سرآغاز ورودم شد به نشریات سینمایی و نگارش یادداشت هایی درباره دوبله فارسی تا به امروز.
بهرام زند با نام کامل ابوالفضل بهرام زندی (این موضوع را هم بعدها فهمیدم!) متولد 1328 در تهران که از همان دوران تحصیل به هنگام درس جواب دادن متوجه واکنش هم کلاسی ها به صدایش شده و به خاص بودن جنس صدا و نوع بیانش پی می بَرَد. از آن جا که به مطالعه کتاب به ویژه کتاب های تاریخی و زبان فرانسه علاقه داشته به مرور جذب کارهای هنری می شود و حتی در رشته فیلمبرداری مدرک فوق دیپلم می گیرد. تا این که در سال 1347 پس از آشنایی با دوبله فارسی به استودیو شهاب مراجعه کرده و زیر نظر زنده یاد مانی (محمد) خواجوی ها امتحان صدا می دهد که مصادف می شود با اعتصاب انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم جهت افزایش دستمزدها و امنیت شغلی. او در آن مقطع زمانی ورودش به این حرفه را از نظر اخلاقی تا مشخص شدن نتیجه اعتصاب صحیح ندانسته (این نکته را مقایسه کنید با بسیاری از افراد دیگر که در دوران اعتصاب سال1384 به این حرفه وارد شدند!) و تا مدتی به تعویق می اندازد. با سپری شدن این دوران، جهت کارآموزی به تلویزیون فیلم رفته و زیر نظر زنده یادان مانی، محمود نوربخش و هوشنگ مرادی در دوبله سریال هایی چون «افسونگر»، «چاپارل»، «گالری وحشت» و... مشغول به کار شده و در سال 1349 موفق به اخذ کارت عضویت از انجمن می شود. زند نیز به مانند سایر تازه واردین به این کار با تک کلمه های به اصطلاح «بله قربان» و مردی گویی کار را آغاز نمود ولی با صبر و علاقه به دنبال اهداف بزرگی در دوبلاژ بود. در گفت و گویی که با هم درباره شرایط آن روزها داشتیم به این نکته ها اشاره داشته:« اوایل پشت میکروفن صدای خودم را فراموش می کردم. مثلا یک صفحه دیالوگ که مربوط به شخصیت پیرمردی بود ، به من می دادند و بعد تعیین می شد در انتهای دیالوگ ها بخندم. کل صفحه را می خواندم ؛ اما در لحظه خنده نمی توانستم بخندم. تیپ های مردی گو به ظاهر محدود به یک یا چند کلمه است ؛ اما مانند راه رفتن بچه هاست باید در آینده وقاری برای راه رفتن پیدا کند. یک کلمه می گفتی و زمانی طول می کشید تا رُل جدیدی به شما بدهند ، اما از کنار دستی یاد می گرفتی. چون همکار باسابقه ای کنار دستت نشسته بود. در زمان کار ما شخصیت گویی به نوعی کلیشه بود. همه نقش های بازیگران مابین تعدادی از گوینده ها تقسیم شده بود و کار خیلی سختی بود که یک تازه کار وارد این حیطه شود. با خودم فکر کردم که یک توانایی با من هست. در ذهنم هیچ گاه به مدیر دوبلاژی فکر نمی کردم ولی در زمینه گویندگی این تصور را داشتم که حرفی برای گفتن دارم ؛ اما این مهم را پیدا نمی کردم. پس فقط صبر کردم ، با این که زمانی طول کشید ولی در پی آن فرصت بودم ، اگر نه به هیچ وجه در این حرفه نمی ماندم ، نمی خواستم یک گوینده متوسط و معمولی باشم زیرا رل ها بین بزرگان این عرصه تقسیم شده بود. با تمام وجود این سختی ها به نگاه درستی رسیدم. بعدا پیدا کردم که بهرام زند نباشم بلکه سعی کنم آن شخصیت در فیلم باشم.» در ادامۀ این مسیر آشنایی با خسرو خسروشاهی و حضور به عنوان گوینده نقش های مکمل (چه در دوران دوبله دهه 50 و چه در دوره دوبله های ویدیویی) در دوبله فیلم هایی به مدیریت این چهره شاخص دوبله فارسی، به نقطه عطفی در کارنامۀ بهرام زند تبدیل می شود. برای نمونه در آثاری چون «دونده ماراتن»، «بری لیندون» و «عدالت برای همه»، «مردی برای تمام فصول»، «شرق بهشت» و... .خسروشاهی با هوشمندی مثال زدنی اش در مدیریت دوبلاژ توانایی های جوانی ساکت و آرام با صدایی جدی و شفاف در کنار شوق و علاقه ای که از خود بروز می داد، به موقع تشخیص داد و زند این فرصت را یافت که در دوبلۀ نقش های مکمل توانایی هایش را محک زده و استعدادش را آشکارا نشان دهد. در این سیر زمانی به دهۀ 60 می رسیم که به دوره شکوفایی بهرام زند در دوبلۀ فارسی تبدیل شده و وی خود را به عنوان نقش اول گو در بسیاری از آثار مطرح می کند. زنده یاد علی کسمایی در انتخابی جسورانه و چالش برانگیز در آن مقطع، زند را برای نقش گویی به جای شخصیت میرزا کوچک خان (با بازی علیرضا مجلل) در دوبله مجموعۀ «کوچک جنگلی» انتخاب کرده و زند نیز عملکرد مناسبی در پاسخ به اعتماد استاد ارائه می کند. این روند در فاصله ای اندک در دوبله پُر حرارت نقش بِراردو ویولا (میکله پلاچیدو) در دوبله سریال ایتالیایی «فونتامارا» به مدیریت دوبلاژ زنده یاد امیر هوشنگ قطعه ای طی شده و به تعبیری زند نام خود را به عنوان گوینده نقش اول گو تثبیت می کند. در این رهگذر برخی از منتقدان و دوست داران دوبلۀ فارسی هم نظرند که این تغییر جایگاه بهرام زند از گوینده نقش های مکمل به گوینده نقش های اول به چند عامل در آن شرایط زمانی بستگی داشته است؛ درگذشت ناگهانی زنده یاد ایرج ناظریان و مهاجرت چنگیز جلیلوند به خارج از کشور (که عرصه را برای نقش گویی های پُر رنگ زند فراخ نمود) و دیگر اعمال نظر برخی از مدیران تلویزیون جهت حضور چهره های جوان تر و کمتر دیده شده به جای چهره های پیش کسوت در کار گویندگی و مدیریت دوبلاژ. اگر این عوامل را مؤثر هم بدانیم، معتقدم که استعداد، توانایی و شور و علاقۀ خود زند را در این سیر صعودی نمی توان انکار کرد. در همین دهه است که بازی مقابل دوربین را در فیلم سینمایی «میرزا کوچک خان - سردار جنگل» (ساخته زنده یاد امیر قویدل) در نقش حاکم رشت و بازی در یکی دو تله تئاتر تلویزیونی تجربه می کند که برای خودش دل چسب نبوده و از آن پس تمرکزش را بر روی دوبلاژ می گذارد. در میانه های دهۀ 60 نخستین گام های مدیر دوبلاژی را تجربه کرد و با دوبله سریال عربی «راه قدس» کارش دیده شد. زند در دوبله این سریال که داستانش به جنگ های صلیبی اختصاص داشت، از تکنیک «سینک» و «لیپ سینک» شدیدی بهره بُرد به شکلی که برای بیننده سریال این پرسش به وجود آمده بود که بازیگران با این که عرب هستند ولی چطور لب و دهان شان با گفتار فارسی هماهنگ است؟ و این مهم نشانگر دقت و وسواس زند در این زمینه بود. هر چند که همان زمان به قول خودش با توصیه ای کارشناسانه از سوی زنده یاد احمد رسول زاده مواجه می شود که با این که در دوبلاژ سینک و لیپ سینک کلمه مهم است اما مهم تر حس و حالت گوینده به هنگام نقش گویی است و زند با دریافت این موضوع در باقی کارهایش این نکته را لحاظ می کند. دوبلۀ با کیفیت سریال هایی چون «لبۀ تاریکی» با انتخاب شایسته جلال مقامی به جای شخصیت توماس کِریوِن با بازی باب پِک و نقش گویی درخشان ایشان، «از سرزمین های شمالی»، «جنگجویان کوهستان»، «جنگ سرد» (لحظات هفده گانه بهاری)، «ماجراهای شرلوک هولمز» و ... که هر کدام با موفقیت همراه بودند در ادامه زند به دوبله سریال های ایرانی نیز راه پیدا کرده و دوبله درخشان مجموعۀ «امام علی (ع)» با انتخاب های تحسین برانگیز جهت نقش گویی ها (به مانند انتخاب منوچهر اسماعیلی برای مالک اشتر / داریوش ارجمند، ژرژ پطرسی برای اشعث / زنده یاد انوشیروان ارجمند، مینو غزنوی برای قُطام / ویشکا آسایش و...) و هدایت برخی بازیگران برای نقش گویی به جای خودشان، جایگاه در خور توجهی برایش در دوبلۀ آثار ایرانی به ارمغان آورد. در واقع زند از این دستاوردها در کارنامه اش کم نداشته و با مهارت توانسته نقش های بازیگران متعددی را با صدایش تبدیل به شمایل های جذاب و تکرارناپذیری کند که در این جا به بررسی چند نمونه از آنان می پردازم:
رابرت دِنیرو (در همۀ نقش ها): برای علاقه مندان به دوبله فارسی دنیرو به عکس هم نسلانش چون داستین هافمن، آل پاچینو، جک نیکلسن که با صدای دوبلورهای اغلب ثابتی دیده شدند، هیچگاه این نکته شکل نگرفت و دوبلور ثابت پیدا نکرد. از دوبله فیلم های دوران جوانی اش که شروعش با خسرو خسروشاهی بوده تا در ادامه سعید مظفری، منوچهر اسماعیلی، چنگیز جلیلوند، حسین عرفانی، منوچهر والی زاده، ناصر نظامی و زنده یادان ایرج ناظریان، خسرو شایگان و امیرهوشنگ قطعه ای هر کدام یک یا چند بار نقش گویی داشته اند اما به نظرم با صدا و نوع گویندگی بهرام زند دوبله های این بازیگر شاخص حال و هوای دیگری پیدا کرد. صدایی در اوج تناسب با چهره و نوع بازی بازیگر. نخستین بار خسروشاهی در دوبله فیلم «تسخیرناپذیران» زند را برای شخصیت آل کاپون / دنیرو برگزید (در این جا هم شاهد شمّ بالای خسروشاهی در انتخاب با توجه به شناخت از توانایی های زند هستیم) و خیلی زود این روند انتخاب توسط ناصر طهماسب در دوبله «رونین» نیز ادامه پیدا کرده و دوبله فیلم های دنیرو با صدای زند به تشخّص و پویایی رسید. فرقی نمی کند این صدا به جای شخصیت مأمور کارکشتۀ امنیتی «رونین» یا هوادار افراطی «هوادار» و یا گانگستر خُل وضع فیلم های «این را تحلیل کن» و «آن را تحلیل کن» باشد در همه این ها صدای جدی و محکم و نوع نقش گویی زند بر چهره (چین و شکن های صورت و پیشانی) و نوع بازی رابرت دنیرو خوش نشسته است. افسوس که این دوبله های دنیرو به نظم خاصی نرسید و در ورطه رقابت های بین استودیویی، مدیریت سلیقه ای در تلویزیون و ژست توانایی های گویندگی افتاد که هر بار ناظر تغییر گوینده باشیم به خصوص می شد این تناسب صدا و بازی را در دوبله فیلم «مخمصه» (ساختۀ مایکل مان) به جای شخصیت خاص نیل مک کالی با صدای زند دید و شنید و لذت بُرد و دریغ که این مورد هیچگاه اتفاق نیفتاد.
جِرِمی بِرِت (شرلوک هولمز): اتاقی به سبک مبلمان انگلیسی قرن نوزدهم، شومینه ای اغلب روشن که بالایش قاب عکسی از آبشار رایشن باخ واقع در سوئیس آویخته شده، 2 مرد میان سال متشخص و یکی پیپ در دست در تلنباری از کاغذها و پرونده ها بر روی میز مقابل شان روبروی هم نشسته و گفت و گو می کنند، تصویر آشنایی می دهد از کارآگاه شرلوک هولمز و دکتر واتسن. پاییز 1373 بود که سریال «ماجراهای شرلوک هولمز» از تلویزیون به نمایش درآمد و سرآغازی شد به ضیافت هفتگی تماشای راز و رمز کشف کارآگاهی خلاق در بستر داستان و بازی ها و فضاسازی و کارگردانی جذاب. البته در این بین نقش دوبله فارسی اش هم بی تأثیر نبود و بهرام زند هم در مقام گوینده به جای هولمز و هم مدیریت دوبلاژ سریال، سنگ تمام گذاشت. زند با درک صحیح از ریتم بازی و شبیه سازی نوع گفتار جرمی برت، هر آن چه که درباره ریزه کاری های این فنّ وجود دارد در نقش گویی ماندگارش به نمایش می گذارد. اُفت و خیزهای فراوان در صدا (که آمادگی و انرژی زیادی می طلبد) در هماهنگی بی چون و چرا با حالات متنوع این شخصیت؛ از درون گِل رفتن ناگهانی هولمز برای کشف اشیاء تا توضیح و تفسیرهای بی پرده اش از ظاهر افراد و نقب زدن به درون و انگیزه هایشان. زند این دقت و توجه را آشکارا در برگردان گفتار فاخر هولمز با شبیه سازی ادای تلفظ برخی از کلمه ها (به مانند «خُب» و اسم «واتسن» تلفظی بین صدای اَ و اُ) در راستای باورپذیری در نقش گویی اش به کار گرفته است. توجه به همین ظرایف است که نام و صدای زند را به شمایل تکرارناپذیری در دوبله هولمز / بِرِت ساخته و با آن پیوند ناگسستنی می دهد.
مِل گیبسن (ویلیام والاس): همان گونه که سیر روایی فیلم «دلاور» (با عنوان دوبله شده «شجاع دل») در به تصویر کشیدن دلاوری ها و مبارزات ویلیام والاس اسکاتلندی در برابر جور و ستم انگلستان در قرن سیزدهم میلادی در فریاد با شکوه «آزادی» در انتهای فیلم به هنگام اعدامش خلاصه می شود، چکیده دوبله سرپایش نیز با فریاد پُر حجم بهرام زند به جای این شخصیت را می توان دید. زند همپای بازی دیدنی گیبسن در نمایش حس سلحشوری و تهییج مردم جهت مبارزه چیزی کم نگذاشته و گویای حالت های گوناگون رفتاری والاس می شود. نکته مهمی که بعدها در این شیوه نقش گویی سلحشورانه به جای راسل کرو در نقش ماکسیموس در دوبله «گلادیاتور» هم شاهد آن هستیم و بسیار باورپذیر از آب درآمده است. به هر روی در پشت هر نقش گویی جذاب، انتخابی هوشمندانه نهفته است که در دوبله «شجاع دل» توسط مدیر دوبلاژ کارکُشته ای چون محمود قنبری صورت گرفته و وی تمام توجهش تنها به قطب قهرمان داستان نیست بلکه برای قطب آنتاگونیست هم انتخاب ویژه ای دارد که منوچهر اسماعیلی است برای دوبله نقش شاه انگلستان ادوارد پا دراز با بازی پاتریک مک گوهان که مجموع همین عوامل، دوبله این فیلم را آبرومند جلوه می دهد.
شون کانری (رابرت مک دوگال): شون کانری هم از آن دست بازیگرانی است که چندین دوبلور از جمله چنگیز جلیلوند، منوچهر اسماعیلی، نصرالله مدقالچی، حسین عرفانی و زنده یادان منوچهر نوذری، ایرج ناظریان، عطاء الله کاملی و امیرهوشنگ قطعه ای به جایش نقش گویی داشته و در این مورد می توان بهرام زند را نیز به این فهرست اضافه کرد. زند به مانند دوبله شخصیت شرلوک هولمز که گویش فاخر انگلیسی دوره ویکتوریایی را در نظر گرفته بود به جای کانری هم با رگۀ اشرافیت و بمی بیشتر صدا در چند فیلم نقش گویی کرد و طعم خاصی به دوبله فیلم های متأخر این بازیگر اسم و رسم دار داد. برای نمونه در دوبله فیلم «دام افکنی» (به مدیر دوبلاژی ایرج رضایی) شخصیت رابرت مک دوگال که سارق حرفه ای آثار هنری است در سکانس رو در رویی شبانه در اتاق جِین (با بازی کاترین زتا جونز و با صدای مینو غزنوی) که به عنوان مأمور بیمه در تعقیب اوست اما توسط مک غافلگیر شده و به او بی اعتماد است، در موقعیت ضد نور این دیالوگ ها را می گوید که با نقش گویی حرفه ای زند تماشایی شده:« قانون اول، هیچ وقت سلاح حمل نکن، وقتی همراهت باشه ممکنه ازش استفاده کنی. حالا قانون دوم، هیچ وقت به یک زن اعتماد نکن!». زند در دوبله این فیلم بار دیگر نشان داد که در بده بستان حسی و کلامی با گوینده مقابلش مهارت زیادی دارد و از آن دست گوینده ها نیست که تمام حواس و توان خویش را صرف نقش گویی خودشان کرده تا بیشتر دیده شوند بنابراین همان قدر ترکیب بهرام زند با مینو غزنوی در دوبله «دام افکنی» جذاب شده که ترکیب زند با جلال مقامی در «تغییر چهره» (به ترتیب به جای جان تراولتا و نیکلاس کیج)، ترکیب زند با ناصر طهماسب در «این را تحلیل کن» و «آن را تحلیل کن» (رابرت دنیرو و بیلی کریستال) و زند با ناصر نظامی (نقش گویی به جای شخصیت دکتر واتسن) در «ماجراهای شرلوک هولمز».
همکاری حسن فتحی با بهرام زند: نام برخی از کارگردانان سینما و تلویزیون ایران با نام مدیران دوبلاژ گره خورده و همکاری بلند مدت و خوش ترکیبی با یکدیگر داشته اند هم چون همکاری زنده یاد علی حاتمی با ناصر طهماسب و یا مسعود کیمیایی با خسرو خسروشاهی و در امتداد این موضوع همکاری حسن فتحی با بهرام زند. آشنایی فتحی با زند بر می گردد به میانه های دهه 70 که زند در تلویزیون مشغول آماده کردن دیالوگ های دوبله سریال «این خانه دور است» (ساخته بیژن بیرنگ و زنده یاد مسعود رسام) بوده و فتحی برای آماده سازی چند تله تئاتر با ایشان هم اتاق می شوند تا این که در زمان تولید نخستین سریال فتحی یعنی «پهلوانان نمی میرند» این همکاری شکل می گیرد. نکته قابل تأمل در دوبله این سریال علاوه بر انتخاب صداهای پُر حجم و مناسب برای شخصیت و چهره پهلوانان، بازی صدایی ظریفی بود که از نظر دراماتیک به یاری داستان تاریخی - جنایی سریال آمد به این صورت که هر بار در فصل های کشته شدن یکی از پهلوانان توسط قاتل یا عمّالش، با تغییر صدایی شخصیت هایی که اغلب نقاب بر صورت داشتند، مواجه می شدیم و این کار را برای شناسایی قاتل سخت می کرد تا این که در انتها فهمیدیم همه این قتل ها زیر سر پهلوان اسد (با بازی هادی مرزبان و نقش گویی عطاء الله کاملی) بوده و این مهم با همفکری فتحی و زند به نتیجه رسید. در همکاری بعدیشان در دوبله سریال «روشن تر از خاموشی» (ملاصدرا) به این نتیجه رسیدند که با توجه به حضور اقوام و شخصیت های گوناگون از سراسر ایران بنا به این که اهل کدام دیار هستند، با همان لهجه و گویش آن منطقه دوبله کنند که بالطبع کار سخت و زمان بری بود و زند در ابن باره از سابقه زادگاه دوبلورها به دلیل آشنایی با لهجه زادگاهشان و همچنین معلم زبان جهت آموزش گویش استفاده کرد که چندان از لحاظ زیبایی شناسی و حس دراماتیک کمکی به مجموعه نکرد (خود زند بی آن که آذری باشد با لهجه ترکی به جای شاه عباس صحبت کرد که در مقایسه با نقش گویی اش به جای همین شخصیت در سریال «شیخ بهایی» با همان لحن عادی صدایش، دومی حس همدلی را بیشتر بر می انگیخت) چرا که رویکرد فتحی به شخصیت ملاصدرا و رویدادهای تاریخی دوره صفویه سمت و سوی مشخصی نداشت و انگار می خواست همه بار فلسفی و حکمی و تاریخی را در قالب چند قسمت بگنجاند که موفق نشد و باعث ریزش مخاطب شد. اما در نقطه مقابل در همکاری بعدیشان یعنی در سریال «مدار صفردرجه» به موازات قصه پُر و پیمان و روابط جذاب بین شخصیت ها، دوبله اش نیز کارگشا عمل کرد. حجم بالایی از بازیگران خارجی که به زبان های آلمانی، فرانسوی، عربی، انگلیسی و مجار که هر کدام هجاهای خاص و متقاوتی با هم دارند و برگردان زبانی تک تک شان به فارسی در مقیاس و اندازه لب و نقش گویی دوبلورها کاربسیار طاقت فرسایی است و زند با دقت مثال زدنی از عهده اش برآمد به علاوه هدایت بازیگران ایرانی سریال که اغلب به جای خودشان صحبت کردند به مانند شهاب حسینی در نقش حبیب پارسا که این هدایت متین و با حوصله مدیر دوبلاژ (از ویژگی های بارز بهرام زند در کار) نه تنها در این اثر که بعدا در نوع بازیگری حسینی و شیوه دیالوگ گویی به اعتراف خود بازیگر بسیار موثر شد و باصطلاح نقطه عطف صدا و بیان اش را پیدا کرد.
در ابتدای دهه 80 و هم زمان با بازگشت چنگیز جلیلوند و آغاز به کارش در استودیو قرن 21، دوست داران دوبله فارسی با فضای متفاوتی مواجه شدند. از سویی با دوبلوری طرف بودند که سابقه درخشانی در نقش اول گویی داشته و خاطرات دوبله نقش ها و بازیگران بسیاری را با صدایش داشتند و از سویی دیگر عطش سیری ناپذیر در نقش گویی های او را می دیدند که گویی آمده نبودش در تمام این سال ها را با دوبله بازیگرانی که در 3 دهه با صدای سایر دوبلورها دیده شدند، جبران کند که هواداران صدای بهرام زند از این قاعده مستثنی نبودند و نقش هایی که با صدای او مورد پسندشان قرار گرفته بود حالا با صدای دیگری دیده می شدند. مدتی بعد از این جریان، زند از سوی جواد معماری اردستانی (مدیر مؤسسه تصویر دنیای هنر) به عنوان مدیر بخش دوبلاژ مؤسسه دعوت به همکاری می شود و زند مجالی برای ارائه کارهای باکیفیت و نقش گویی های مورد علاقه اش به دست می آورد. همکاری با مترجم توانای فیلم، حمیدرضا راهی از نقاط عطف دوران کاری زند است که منجر به دوبلۀ تعدادی از فیلم های رابرت دنیرو، مجموعه فیلم های «هری پاتر» (در تلویزیون) و سریال پرُ هوادار «24» شد. البته در این میان برخی این نقد را بر زند وارد دانسته اند که هرگاه مدیر دوبلاژ فیلمی بوده نقش اول را هم خودش گفته و سایرین را نادیده گرفته است که خب باید دید از لحاظ کیفی آیا صدمه ای به نقش وارد کرده و یا در چه شرایطی این نقش ها را گفته است؟ در گپ و گفت هایی که با هم داشتیم آن قدر صداقت داشته که گفته در چه شرایطی بوده و علی رغم میل باطنی مثلا به جای ویل اسمیت و یا نیکلاس کیج (در حالی که چهره اینان با صدای گویندگان دیگری در تناسب است) نقش گویی داشته و نکته مثبت ماجرا این جاست که دیگر این کار را تکرار نکرده است. محدود کردن زند به دوبله صرفا نقش قهرمانان نادیده گرفتن توانایی های اش در نقش های ضد قهرمانان برای مثال بیل قصاب (با بازی دنیل دی لوئیس در «دار و دسته نیویورکی») و خاویر باردم (چیگور / «جایی برای پیرمردها نیست») که با صدای زند طعم و رنگ ویژه ای گرفته اند به ویژه نمونه ایرانی به یادماندنی این شکل نقش گویی ها در دوبله فیلم «جنگ نفت کش ها» (ساخته محمد بزرگ نیا و به سرپرستی خسرو خسروشاهی) به جای جمشید جهان زاده در نقش مانوس. همین اواخر که بر اثر بیماری های ناشی از فشار کار در طول چندین سال، صدایش دیگر آن طراوت و صلابت را توأمان از دست داده بود با نقش گویی جذاب و اُستادانه اش به جای جی.کی.سیمونز به نقش ترنس فلچر در دوبله «ویپلش» (با عنوان دوبله شده «ضربۀ شلاق») بازگشت شکوهمندی به دوران اوج نقش اول گویی هایش داشت اما صد افسوس که در سال 1395 بر اثر عارضه مغزی و تبعات ناشی از عمل جراحی دچار ضعف شدید قوای جسمانی و خانه نشینی طولانی مدت و اثر سوء بر روی صدا و گفتارش شد. به شخصه امیدوارم حضور هر چند کوتاه بهرام زند با توجه به بهبودی حال و بازگشتش به عرصه دوبلاژ می تواند جهت انتقال تجربه به نسل بعدی خیلی سودمند باشد پس برای تسریع زمان این بازگشت از اکنون لحظه شماری می کنم و به قول آن جمله معروفش:«زمان صفر،شروع می کنیم.»
نیروان غنی پور
دوبله بازیگران خارجی توسط بهرام زند*:
بروس ویلیس(آشکار شدن مرکوری/رمز مرکوری/دوبلۀ اول،پسر بچه/کودک/دوبلۀ تلویزیون
16بلوک/بلوک16/دوبلۀ دوم،جان سخت 4/دوبلۀ دوم و سوم،شغال/دوبلۀ اول
جان سخت1/دوبلۀ اول،فاصلۀ موثر/فاصلۀ نزدیک،پلیس تعلیق شده/پلیسهای اخراجی،
شکست ناپذیر،دوازده میمون،اشکهای خورشید،حس ششم)
سیلوستر استالون(آدمکشها/دوبلۀ اول و سوم،قاضی دِرِد/دوبلۀ تلویزیون،متخصص/دوبلۀ تلویزیون
کارتر را بگیرید/کارتر،پلیس آباد/شهرک پلیس،راکی بالبوآ/راکی 6،زندان،راننده،صخره نورد)
رابرت دنیرو(قتل عادلانه/قتل منصفانه/دوبلۀ تلویزیون،رونین/دوبلۀ اول،هوادار/دوبلۀ دوم، تسخیر ناپذیران،
این را تحلیل کن،آن را تحلیل کن،،ما فرشته نیستیم،یک داستان برانکسی،مردان افتخار)
راسل کرو(محرمانۀ لس آنجلس/لس آنجلس محرمانه/دوبلۀ اول،نفوذی/افشاگر/دوبلۀ دوم،
گلادیاتور/دوبلۀ اول،استاد و فرمانده:آخر دنیا/دوبلۀ اول،وضعیت بازی/دوبلۀ دوم،رابین هود،
گنگستر آمریکایی،سه روز بعد،راه برگشتی نیست)
شون کانری(قتل در قطار سریع السیر شرق/دوبلۀ دوم،یافتن فارستر/دوبلۀ نمایش خانگی،
صخره/دوبلۀ نمایش خانگی،اولین شوالیه/اولین سلحشور،تله گذاری/دام افکنی،حرفۀ خانوادگی)
جرج کلونی(جاذبه/دوبلۀ تلویزیون،یازده یار اوشن،دوازده یار اوشن،سیزده یار اوشن،
مایکل کلایتون،بالا در آسمان،بعد از خواندن بسوزان،کلاه چرمی ها)
ژان کلود وان دام(از خط خارج شده/حادثه در ترن/دوبلۀ تلویزیون،
برخواسته از مرگ/دوبلۀ دوم نمایش خانگی،برخورد مضاعف/ضربۀ دو جانبه،سپاه سخت،
جی،سی،وی،دی،راهی برای فرار نیست)
ژان رنو(ساکت شو/دوبلۀ تلویزیون،حرفه ای/لئون،پلنگ صورتی 1،پسران پرواز،
رودخا نه های سرخ)
جرمی برت(استاد حق السکوت/حق السکوت بگیر،آخرین خون آشام،علامت چهار،مجرد شایسته،
شکارچی باسکرویل)
کریستوفر لمبرت(کوه نشین،کوه نشین:جادوگر/کوه نشین:قدرت تخیل،کوه نشین:پایان بازی،
نوازندۀ پیانو،سیسیلی)
مل گیبسون(شجاع دل/دلاور،هملت،میهن پرست)،
مارلون براندو(اینک آخرالزمان/اینک فاجعه/دوبلۀ دوم و سوم،نو آموز)
دانیل کریگ(کازینو رویال،ذره ای آرامش،اسپکتر)
هریسون فورد(شیطان درون/متعلق به شیطان/دوبلۀ سوم،ک 19:تلۀ انفجاری/دوبلۀ نمایش خانگی
قلبهای تصادفی)
دنزل واشنگتن(مرد نفوذی/رابط/دوبلۀ دوم،فیلادلفیا/دوبلۀ دوم،گروگانگیری پلهام 3،2،1)
اد هریس(سومین معجزه،گلنگاری گلن راس،ورطه)
لیام نیسون(قدم زدن میان قبرها/مسیر سنگی،ربوده شده/دوبلۀ تلویزیون،ملکوت آسمانها)
جیسون استاتهام(مامور انتقال 2/ترانسپورتر 2،مامور انتقال 3/ترانسپورتر 3،پارکر)
یول برینر(نوری بر لبۀ جهان/نوری بر فراز هفت دریا/دوبلۀ دوم،طغیان مرگ/دوبلۀ دوم)
فیلیپ ون زانت(ده مرد رشید/دوبلۀ دوم،مرد هزار چهره/دوبلۀ دوم)،
ایان بانن(پرواز ققنوس/ستیز با سرنوشت/دوبلۀ دوم،قهرمانان دیر وقت/برای قهرمانی دیر است)
دانیل اوتوی(پنهان/دوبلۀ نمایش خانگی،بهترین دوست من)،
ریچارد جانسون(هرگز نه انقدر کم/وقتی که خون می جوشد،خانه به دوش/بیگانۀ عصیانگر)
هال هالبروک(جولیا،همۀ مردان رییس جمهور)،لئونارد پیتراشک(دستبرد 1،دستبرد 2)،
دانیل دی لوییس(دارودسته های نیویورکی،خون به پا خو اهد شد)،
فرانکو نرو(رفقا/رفیقها/دوبلۀ دوم)،اسپنسر تریسی(ناخداهای شجاع/دوبلۀ دوم)،
وینسنت اسکیا ولی(پرواز بر فراز آشیانۀ فاخته/دیوانه ای از قفس پرید/دوبلۀ دوم)،
ویلیام ردفیلد(سفر شگفت انگیز/سفر معجزه آسا/دوبلۀ دوم)،لوییجی وانوچی(چادر قرمز/دوبلۀ دوم
ادواردو جیانلی(آتیلا تازیانۀ خدا/آتیلا/دوبلۀ دوم)،برت لنکستر(جزیرۀ دکتر مورو/دوبلۀ دوم)،
جیمز میسون(سفر به مرکز زمین/سفر به اعماق زمین/دوبلۀ دوم)،
جیمز کابرن(هفت مرد بزرگ/هفت دلاور/دوبلۀ سوم)،پله(فرار به سوی پیروزی/دوبلۀ دوم)،
جرارد اوری(آنها که جرات کردند/جسوران/دوبلۀ دوم)،جک کالوین(عقرب/دوبلۀ دوم)،
کوری آلن(یاغی بی هدف/شورش بی دلیل/دوبلۀ دوم)،جورج ووسک(شجاعان/دوبلۀ سوم)،
مولتری کارمال،استنلی بیکر(کاپیتان هوراشیو هورنبلوئر/کاپیتان هوراشیو/دوبلۀ دوم)،
ریچارد راندتری(زمین لرزه/زلزله/دوبلۀ دوم)،کورین ردگریو(مردی برای تمام فصول/دوبلۀ دوم
فیکرت هاکان(نمی توانی بر همه پیروز شوی/دو میهن پرست/دوبلۀ دوم)،
جان گاوین(تقلید زندگی/دوبلۀ دوم)،جیمز کان(پدرخوانده 1 /دوبلۀ دوم)،
جردن چارنی(شبکه/دوبلۀ دوم)،جوئل گری(بوفالوبیل و سرخپوستان/دوبلۀ دوم)،
رابرت داگلاس(آیوانهو/دوبلۀ دوم)،رابرت ردفورد(یک زندگی ناتمام/دوبلۀ دوم)،
کارل مالدن(پرنده باز آلکاتراز/دوبلۀ دوم)،ژان پیر آمون(شیطان در ساعت چهار/دوبلۀ دوم)
هوگو وینگ(هابیت:یک سفر غیر منتظره/دوبلۀ دوم)،
جورج ریوز،جکی موران،جی.ام.کریگان(برباد رفته/دوبلۀ دوم)،
جان ماریا ولونته(به خاطر یک مشت دلار/دوبلۀ دوم)،
جان سنا(دوازده راند/دوبلۀ تلویزیون)،
خاویر باردم(جایی برای پیرمردها نیست/دوبلۀ تلویزیون)،
برت رینولدز(صد تفنگ/صد اسلحه/دوبلۀ نسخۀ هشت میلیمتری)،
راد استایگر(/دکتر ژیواگو/دوبلۀ نسخۀ هشت میلیمتری)،
ریچارد جیکل(آرواره های مرگ/دوبلۀ نسخۀ هشت میلیمتری)،
فیلیپ آن(عشق چیز پرشکوهی است/تپۀ وداع)،
الیور رید(پیشقراول بزرگ و ترزدی بدکاره/دختر آتشپاره)،فرد لیبی(گروهبان راتلج/متهم)
جفری لوییس(چالاک و تیزپا/تیزتک)،دانا اندروز(فرودگاه 1975/فرودگاه 75)،
پاتریک مک گوهان(زاراک/زراک خان)،ویل اسمیت(دشمن دولت/دشمن ملت)،
لس لانوم(آسایش به سبک جنوبی/عملیات مرداب)،برونو بارنابی(محمد رسول خدا/پیام)،
ژان نگرونی(آی مثل ایکار/ ترور)،پیتر ولر(پلیس روبات/پلیس آهنی)،
مایکل داگلاس(قاچاق/ترافیک،باران سیاه)،آجی دیوگان(من دلداه ام عزیزم/دلدادگان)،
ولف کاهلر(باری لیندون)،اسکار هومولکا(خارش هفت ساله)،
روبرت حسین(ماجراهای افسانه ای مارکوپولو)،مایکل کین(پلی در دوردست)،نورمن فل(قاتلین)،
سرژ رژیانی(بینوایان)،ریچارد ناریتا(با مرگ کشتن)،کریستوفر کازانووه(سپیده دم زولو)،
جرج بنکرافت(هر سپیده دم می میرم)،هاروی کایتل(رانندۀ تاکسی)،دونالد ساترلند(مردم عادی)
کورت یورگنز(جاسوسه ای که دوستم داشت)،رینالد میراوالز(دوازده صندلی)،
دیوید مارکهام(خون مومیایی)،ری تیل(دستۀ فرشتگان)،ایلای والاک(زمستان می کشد)،
سامی ناصری(تاکسی)،نانا پاتکار(غلام مصطفی)،پل نیومن(ضربۀ محکم)،
جف اسپیکمن(فرار از وضعیت قرمز)،دیوگو ریبون(فرانچسکو)،کریستوفر واکن(حسادت)،
لینو ونتورا(جسدهای سرشناس)،رابرت میچم(مرد مرده)،اسکات ویلسن(برادر الهی ما)،
جان وویت(قطار افسار گریخته)،آنتونی هاپکینز(لبه)،گابریل بایرن(مظنونین همیشگی)،
آلن بیتس(هدیۀ نیکلاس)،ادی مورفی(مترو)،پیرس برازنان(خیاط پاناما)،آرماند آسانته(اودیسه)
ژان پیر ماته(شهامت جنگجو)،فرانچسکو گرند جاکوت(رم،شهر بی دفاع)،
پنان پتی کال(گنگ)،جان تراولتا(تغییر چهره)،ساموئل ال جکسون(سرزمین آزادی)،
داستین هافمن(پیام آور:سرگذشت ژاندارک)،آکیرا ترائو(آشوب)،تام هاردی(افسانه)،
نیکلاس کیج(روح سوار،هشت میلیمتری)،وین دیزل(سریع و خشن 6)،ایدن کویین(قلبم را در وطنم دفن کن)
گریگوری والکوت،ژان پری برنارد(آرامش ایگر)،
اورت مک گیل،جان مک مارتین(بروبیکر)، چارلز لاتون (انتخاب هابسون)
ریچارد هریس،مایکل ردگریو(با شیطان دست بده)،و نیز فیلمهای نبرد الجزیره/دوبلۀ دوم،
ماجرای توماس کراون/حادثۀ توماس کراون/دوبلۀ دوم،دزد بغداد/دوبلۀ دوم،کئوما/دوبلۀ اول،
جاسوسی سه جانبه/ادی چاپمن/دوبلۀ اول،هرکول و ملکۀ لیدیه/هرکول و خدایان/دوبلۀ دوم،
ساکو و وانزتی/محکوم به اعدام/دوبلۀ دوم،آقای کوری/قمارباز حرفه ای،ساحر/مزد ترس،
گذرگاهی به مارسی/عبور از مارسی،موبی دیک/نهنگ سفید،
شکارچیان پوست سر/مبارزین سرسخت،شمارش معکوس نهایی/شمارش معکوس،
اختاپوس/در چنگال اختاپوس،ترافیک/نسخۀ ژاک تاتی،بیگانه/نسخۀ ریدلی اسکات،
آخرین مبارز،قانون نیومن،شبیخون اولزانا،سازمان،پول،دارو دسته بمبئی،نوبت مرگ،
گرگهای دریا،توپهای سن سباستین،فرودگاه 77،کرامول،سوپرمن،به نام پادشاه،
بدرود بناپارت،سزار کوچک،و بعد خواهی مرد،طلای ابلهان،سربازان کشتی فضایی،
موسی و 000
سریال ها:
جرمی برت(پرونده های شرلوک هلمز/شرلوک هلمز،ماجراهای شرلوک هلمز،
خاطرات شرلوک هلمز)،ننجی کوبایاشی(هانیکو/داستان زندگی)،فرانکو نرو(نامزد/نامزدی)،
آتسواو ناکامورا(کنار آب/ جنگجویان کوهستان)،ناکای کیچی(افسانۀ شینگن/شینگن)،
میکله پلاچیدو(فونتامارا)،جان فورگهام(بوژست)،
ماتیاس هابیچ(جک هالبورن)،روژه هانن(ناوارو)،لسلی گرانتهم(1-99)
کریس ونس(مامور انتقال)،کیفر ساترلند(24)و نیز سریالهای چاپارل بلند/چاپارل،
لحظات هفده گانۀ بهاری / جنگ سرد،گالری وحشت،افسونگر،،سوداگران،جین ایر،
از سرزمین شمالی،ملاقات وین و پنکوفسکی،حلقۀ زحل و000
تله تئاتر:
جولیوس سزار و000
انیمیشن ها:
سوپرمن(سوپرمن/دوبلۀ اول)،موفاسا(شیر شاه/دوبلۀ تلویزیون)و نیز انیمیشنهای
مدرسۀ عشق:قصۀ دلها/بچه های مدرسه والت و ...
آثار خارجی دوبله شده به مدیریت بهرام زند:
فیلم ها:
آشکار شدن مرکوری/رمز مرکوری/دوبلۀ اول(هارولد بکر-1998)،
ناخداهای شجاع/ناخدای دلاور/دوبلۀ دوم(ویکتور فلمینگ-1937)،
فیلادلفیا/دوبلۀ دوم(جاناتان دمی-1993)،گلادیاتور/دوبلۀ اول(ریدلی اسکات-2000)،
گروگانگیری در پلهام 3،2،1/دوبلۀ تلویزیون(تونی اسکات-2009)،
یافتن فارستر/دوبلۀ نمایش خانگی(گاس ون سنت-2000)،
جاذبه/دوبلۀ تلویزیون(آلفونسو کوارون-2013)،پلیس روبات/پلیس آهنی(پل ورهوفن-1987)،
استاد حق السکوت/حق السکوت بگیر(پیتر هموند-1992)،
اولین شوالیه/اولین سلحشور(جری زوکر-1995)،
س.و.آ.ت/نیروی ویژه(کلارک جانسن-2003)،
من دلداده ام،عزیزم/دلدادگان(سانجی لیلا بانسالی-1999)،نوبت مرگ(ریچارد پیرس-1988)
قطار افسارگریخته(آندری کونچالووسکی-1985)،تغییر چهره(جان وو-1997)،
صبح بخیر بابل(پائولوتاویانی،ویتوریو تاویانی-1986)،مترو(توماس کارتر-1997)،
شکارچی باسکرویل(برایان میلز-1988)،علامت چهار(پیتر هموند-1987)،
آخرین خون آشام(تیم سالیوان-1992)،مجرد شایسته(پیتر هموند-1992)،
میهن پرست(رولند امریش-2000)،بیمار انگلیسی(آنتونی مینگلا-1996)،
گزارش اقلیت(استیون اسپلیبرگ-2002)،غلاف تمام فلزی(استنلی کوبریک-1987)
به نام پدر(جیم شرایدان-1993)،و بعد خواهی مرد(فرانسیس منکوویتز-1987)،
هدیۀ نیکلاس(رابرت مارکوویتز-1998)،بردی(آلن پارکر-1984)،
8 میلیمتری(جوئل شوماخر-1999)،دوازده میمون(تری گیلیام-1995)،
حس ششم(ام.نایت شیامالان-1999)،اشکهای خورشید(آنتونی فوکوآ-2003)،
پنجاه قراول(پیتر سیگال-2004)،کوه نشین(راسل مالکاهی-1986)،
مارهای آناکوندا2:شکار ارکیدۀ خونی(دوایت اچ.لیتل-2004)،
این را تحلیل کن(هارولد رامیس-1999)،آن را تحلیل کن(هارولد رامیس-2002)،
ما فرشته نیستیم(نیل جردن-1989)،نارک(جو کارناهان-2002)،
نوازندۀ پیانو(ژان پیررو-2002)،پیام آور:سرگذشت ژاندارک(لوک بسون-1999)،
جانور(لوک گرین فیلد-2001)،راه بدون بازگشت(فرانک کاپلو-1988)،
خیاط پاناما(جان بورمن-2001)،حرفۀ خانوادگی(سیدنی لومت-1989)،
رودخانه های سرخ(ماتیو کاسوویتس-2000)،روح سوار(مارک استیون جانسون-2007)
قلبم رادر وطنم دفن کن(ایور سیمونه-2007)،هملت(فرانکو زفیرلی-1990)،
نیکلاس نیکل بی(داگلاس مک گراث-2002)و...
سریال ها:
لحظات هفده گانۀ بهاری/جنگ سرد(تاتیانا لیوزنووا-1973)،
کنار آب/جنگجویان کوهستان(توشیو ماسودا-1974-1973)،
پرونده های شرلوک هلمز/شرلوک هلمز(تیم سالیوان،پیتر هموند و...-1993-1991)،
ماجراهای شرلوک هلمز(آلن گرینت،پاول آنت و ...-1985-1984)،
خاطرات شرلوک هلمز(پیتر هموند،سارا هلینگز-1994)،
لبۀ تاریکی(مارتین کمپبل-1985)،خانۀ متروک(رز دونیش-1985)،
از سرزمین شمالی(شیگی میچی سوگیتا،تاکوجی تومیناگا و 000-000-1981)(دوبله اول)،
ناوارو(پاتریک جیمین،نیکولاس ریبوفسکی و000-2007-1989)،
1-99(باربارا کاکس،تری جانسن و 000-1994)،
24(جان کاسار،براد تورنر و 000-2014-2001) و نیز سریال های راه قدس و 000
انیمیشن ها:
شیرشاه/دوبلۀ تلویزیون(راجر آلرز،راب مینکاف-1994)،
راتاتویی/موش سرآشپز/دوبلۀ تلویزیون(برد بیرد،جن پینکاوا-2007)،
مدرسۀ عشق:قصۀ دلها/بچه های مدرسۀ والت(ایجی اکابا-1981) و ...
نقش های ایرانی بهرام زند:
فیلم ها:
جمشید جها نزاده(کشتی آنجلیکا،جنگ نفت کشها،خط آتش،ارابۀ مرگ،طوفان،یورش،
تارهای نامرئی)،چنگیز وثوقی(شاهرگ،حادثه در کندوان،یک قدم تا مرگ،ابراهیم خلیل الله)،
جعفر دهقان(حماسۀ مجنون،جهنم سبز،خلبان،شهر آشوب)،
حمید دلشکیب(پرونده،جایزه،آن سفر کرده)،جمشید هاشم پور(افعی،عقرب)،
فرامرز قریبیان(دایرۀ سرخ،چشم عقاب)،محمد صادقی(فرار مرگبار،پرچمهای قلعۀ کاوه)،
جهانبخش سلطانی(گروگان،باشگاه سری)،رضا آشتیانی(تیغ آفتاب،منطقۀ ممنوع)،
علیرضا لرستانی(دمرل،بوی بهشت)،بهزاد رحیم خانی(شیر سنگی،پنجه در خاک)،
میر صلاح حسینی(تنورۀ دیو،شیر سنگی)،رضا آقاربی(خانه ای مثل شهر،عروس حلبچه)،
علی برجسته(پایگاه جهنمی،مشت)،زکریا هاشمی(پایگاه جهنمی)،
محمود تبریزی،محمد علی قنبری(کاکلی)،منوچهر حامدی(مردی که زیاد می دانست/نقش اول)،
به لوس بیت یونان/خشایار(شکار در شب)،حسین خانی بیک(باغ بلور)،
سهراب سلیمی(گفت هر سه نفرشان)،سیروس گرجستانی(آقای هیروگلیف)،
محمد کاسبی(توبۀ نصوح)،حسین ملکی(گمشده)،بهرام زند(میرزا کوچک خان)،
امین خرم دل(زندان دوله تو)،احمد بهروزی(تفنگدار)،حسین قوجاوند(شناسایی)،
اسماعیل داورفر(افسون)،عنایت الله شفیعی(شرایط عینی)،خسرو ضیایی(انسان و اسلحه)،
خسرو امیرصادقی(گردباد)،حسین محب اهری(محموله)،حسین صفاریان(گمشدگان)،
محمد رضا خندان(زرد قناری)،طیب شرافتی(دستمزد)،غلامحسین لطفی(سرب)،
فریبرز سمندرپور(53 نفر)،خسرو دستگیر(ملک خاتون)،اصغر نقی زاده(چشم شیشه ای)،
حسین یاریار(چاووش)،عباس قاجار(گروهبان)،علی فریدونی(تابع قانون)،
مهدی آریان نژاد(از بلور خون)،کامران باختر(پرتگاه)،غلامرضا علی اکبری(آخرین شناسایی)
مهدی لنجانیان(پنجاه روز التهاب)،حسن رضایی(حالا چه شود!)،جمشید شاه محمدی(مرضیه)،
رضا صفایی پور(پاتک)،برهان شیمشک(دیپلمات)،بهزاد جوانبخش(فاتح)،
حسین سحرخیز(حرفه ای)،محمد بانکی(تهاجم)،بهمن دام(متهم)،مهدی صبایی(شیرهای جوان)
پیر داغر(هولو کاست) و نیز فیلمهای سفیر محبت/16میلی متری،بازجویی یک جنایت،
آتش در زمستان،برگ و باد،برزخیها،دادشاه،راه دوم،حادثه،فرار،سمندر،خط پایان،طائل،
تفنگ شکسته،خاک و خون،شکار شکارچی،زمزمه،شکوه زندگی،ترن،خبر چین،در مسیر تند باد،
شنا در زمستان،مرگ پلنگ،حکایت آن مرد خوشبخت،ایوب پیامبر،حمله به اچ-3،و 000
سریال ها:
جهانبخش سلطانی(فرار/نسخۀ تلویزیونی فیلم شیرین و فرهاد،مردان آنجلس)،
علیرضا مجلل(کوچک جنگلی)،حسین گیل(هزار دستان)،سعید نیک پور(امام علی (ع))،
رضا خندان(این خانه دور است)،محمود پاک نیت(روشن تر از خاموشی)،
محمود مقامی(خانه در آتش)،عبدالرضا اکبری(پهلوانان نمی میرند)،احمد نجفی(پدر خوانده)
پیر داغر(مدار صفر درجه)و نیز سریال های شیطان در خانه و 000
آثار ایرانی دوبله شده به مدیریت بهرام زند:
فیلم ها:
نگاهی دیگر(حسی نعلی مختاری-1373)،همسفر/ فیلم ویدیویی(مهدی مدنی-1376)،
چشم عقاب(شفیع آقا محمدیان-1376)،یک قدم تا مرگ(بهروز فرجی-1377)،
شیرهای جوان(محسن محسنی نسب-1378)،شاهزادۀ ایرانی(محمد نوری زاد-1384)،
شهر آشوب(یدالله صمدی-1384)،پرچم های قلعۀ کاوه(محمد نوری زاد-1386)،
راه آبی ابریشم(محمد بزرگ نیا-1389)،فرزند صبح/دوبلۀ اول(بهروز افخمی-1389) و 000
سریال ها:
تعطیلات نوروزی(خسرو ملکان-1370)،این خانه دور است(مسعود رسام،بیژن بیرنگ-1373)
حماسۀ ایثار(کاظم بلوچی-1373)،امام علی (ع)(داود میرباقری-1374)،
پهلوانان نمی میرند(حسن فتحی-1376)،مردان آنجلس(فرج الله سلحشور-1377)،
قبیلۀ عشق(علی شاه حاتمی-1377)،ثقه الاسلام تبریزی(حجت قاسم زاده اصل-1379)،
روشن تر از خاموشی(حسن فتحی-1381)،مدار صفردرجه(حسن فتحی-1385)،
شیخ بهایی(شهرام اسدی-1387)،بشارت منجی(نادر طالب زاده-1387)و بافته های رنج ، طلاق ، گروه نجات ، شیطان در خانه ، ...
*با قدردانی از گردآوری این مجموعه توسط پویا زرّین فر و همراهی اُکتای بخشایش و محمدرضا کلانتر.
نظرات
ریکاردو دارین (رازی در چشمانش)
**در حال حاضر حنجره جلیلوند به نحو شایسته روی دنیرو کوک شده (حداقل در مورد نقشهای برونگرا و پر اَکت) و باید توجه داشت همان شامّه تیز خسروشاهی با علم به تناسب نقش های درونگرا و موقرتر دنیرو (در sleepers و مخمصه) اسماعیلی رو برگزید و حتی برای دوبله پدرخوانده دو (در زمان دوبله این فیلم واحد دوبلاژ سیما هنوز مجوز فعالیت جلیلوندو نداده بود) و شکارچی گوزن از والی زاده استفاده کرد، به نظرم مقایسه عملکرد بی نقص جلیلوند در نقش پرشروشور چیک لاموتا در گاو خشمگین با خروجی کار بهرام زند در قصه برانکس (که با حکم حکومتی حمیدی مقدم صورت گرفت) گویاست....
**** تکمله سیاهه بازیگران:
ریچارد گیر (هراس اصلی)
جف بریجز (جاده آرلینگتون)
وال کیلمر (روز کلمبوس)
کوین کاستنر (دختر جدید، آخرین مهلت، مک فارلند)
الک بالدوین (هنوز آلیس هستم)
هاروی کیتل (راننده تاکسی)
بروس درن (گتسبی بزرگ و طناب اعدام)
اندی گارسیا (کریسمس در کانوی)
رابرت داونی جونیور (مرد آهنی)
رالف فینز (هتل بزرگ بوداپست )
وزلی اسنایپس (چاشنی بمب)
تاتسویا ناکادای (یوجیمبو)
آکشای کومار (آواره مجنون دیوانه)
آیس کیوب (سه ایکس: دو)
**** تکمله سیاهه فیلم ها:
بروس ویلیس (پاپوش)
استالونه (بسوز هالیوود بسوز)
رابرت دنیرو (تنگه وحشت)
راسل کرد (مردان نازنین)
جورج کلونی (خارج از دید)
دنیل کریگ (کابوی ها و بیگانگان، مقاومت، هزارتوی جنایت)
اد هریس (قدرت مطلق، نامادری)
لیام نیسن (خاکستری ، بدون توقف، خیزش شوالیه تاریکی، کشتی جنگی)
کریستوفر واکن (بسته اضافه)
گابریل بایرن (مردی با نقاب آهنین)
رابرت ردفورد (حقیقت)
وین دیزل (سه ایکس)
پیرس برازنان (سقوط آزاد)
***در زمره دستاوردهای ایشون در کسوت مدیر دوبلاژ باید به یکی از بهترین و قدرنادیده ترین دوبله های معاصر اشاره کرد: میلیونر زاغه نشین