مرا به پخش تو اُمیدی نیست ...!!!
(درباره دوبله های تلویزیونی نوروز 93)
حکایت این روزهای تلویزیون حکایت مرغ یک پا است، اصرار بر عملکردی ناصواب و توهین به شعور مخاطب، مصداق عینی هر سال دریغ از پارسال. دیگر کار از هر گونه سانسور، ممیزی، جرح و تعدیل و یا هر عنوان دیگری گذشته، واقعیت این است که فیلم های خارجی در سیستم پخش صدا و سیما مُثله می شوند!. اثری هم که مُثله شد دیگر چه فرقی می کند که برای نمونه کلیّت دوبله فارسی آن چطور است؟ فیلم در این موقعیت نکته قابل بحثی ندارد، نه درامش مشخص است و نه روابط میان شخصیت ها به ویژه اگر محور داستان بر مبنای ارتباط بین زن و مرد باشد. برای نمونه زمانی که فیلم 134 دقیقه ای «دوازده سال بردگی» تبدیل به 98 دقیقه و فیلم 111 دقیقه ای « قطار شبانه به لیسبون» به 70 دقیقه تبدیل می شوند و از شبکه های جناب مستطاب تلویزیون به نمایش در می آیند، تنها باید عنوان «جنایت تصویری» را به این اقدام سخیف داد!. آخر چه اصراری است بر پخش این گونه آثار که قرار است بلایای این چنینی بر سرشان آورند؟ آخر پخش فیلم به چه قیمتی؟ تازه حضرات در دلِ این سانسور کردن شان، روی به راه کارهای هنرمندانه آورده اند. در تدوین اصلی فیلم « دوازده سال بردگی» فریمی دیزالو وجود ندارد ولی در تلویزیون ما که قرار است فیلم بنا به سلیقه کارمندان پخش جرح و تعدیل شود، تصاویر را با دیزالوی خود ساخته به هم وصل می کنند. حالا این مورد را در کنار حذف تمام صحنه های نوازندگی ویولن شخصیت اول فیلم، شلاق زدن ها در نماهای نزدیک و حتّی تغییر اسم سالومون به سالو بگذارید!!!. در این فضای نازل نکته بامزه این جاست که کارشناسانی برای نقد و بررسی فیلم ها می آورند که بطور کامل در تناسب با اهداف پخش تلویزیون هستند. شاهد مثال این موضوع تحلیل فیلم « قطار شبانه به لیسبون» توسط دو به اصطلاح کارشناس برنامه بود که با غروری آزاردهنده به بررسی این فیلم پرداختند و به این نکته ساده توجه نداشتند که شخصیت اول فیلم ( جرمی آیرونز) بر اثر حادثه ای از سوئیس به سمت پایتخت پرتغال می رود نه از سوئد!.اینان در طول گفت و گویشان سوئد را به جای سوئیس گرفته بودند که نشانگر دید و دقت عمیق شان هنگام تماشای فیلم بوده است. نوع چیدمان فیلم ها از نظر ژانر در جدول پخش نوروزی هم داستانی دارد. در سال های اخیر همواره این پرسش در ذهنم شکل گرفته که چرا برای ایّام نوروز انبوهی از فیلم های اکشن با مایه های خشونت پُر رنگ و نبرد با انواع و اقسام هیولاها و موجودات فضایی برای بیننده تلویزیونی در نظر می گیرند؟ این فیلم ها چه تناسبی با این ایّام دارند؟ البته به پاسخ این پرسش رسیدم که برای مدیران و ناظران پخش تلویزیون سانسور این قبیل آثار به مراتب راحت تر از ژانرهای دیگر است چرا که مملو از صحنه های زد و خورد و تعقیب و گریز و انفجار هستند و هم دیالوگ های کوتاه و بریده دارند. نکته در این جاست که این نوع فیلم ها به اصطلاح «دوبله خور» نیستند و قرار نیست با دوبله اتفاق خوبی برای تماشایشان بیافتد. برای نمونه در قسمت ششم فیلم «سریع و خشن» با فهرست بلند بالایی از دوبلورها برای دوبله این فیلم مواجهیم که این حضور می تواند پسندیده باشد اما وقتی فیلم از اساس دوبله خور نیست در نتیجه این دوبله برای تلویزیون اعتباری نمی آورد.
به این مهم اعتقاد دارم که عوامل دوبلاژ در تلویزیون کم فروشی نمی کنند و تمام تلاش شان را برای ارائه کاری شایسته به کار می گیرند. درباره ویژگی های دوبله پخش نوروزی به تفصیل در مقاله « کابوی های عارف» - که در بخش مقالات سایت موجود است- اشاراتی داشته ام و برای گریز از هر گونه تکراری تنها به این نکته اکتفا می کنم که واحد دوبلاژ سیما همچنان با شرایط زمانی و کاری فشرده روزهای انتهایی سال درگیر است و اثر مستقیم این معضل را در دوبله برخی از فیلم ها می توان دید. در این راستا، عملکرد دوبلورها خالی از اشکال نبوده و نیست حتی در همین تعداد فیلمی که در نوروز امسال دیدم اشکالاتی از لحاظ انتخاب صدا و نوع نقش گویی ها وجود داشت؛ به مانند انتخاب صدای ناصر احمدی برای ویلیام فیچنر (در فیلم «بهشت» با عنوان عوض شده در پخش با نام «تبعیض»!) و افشین زینوری به جای تونی لئونگ (در دوبله «استاد بزرگ») ولی معتقدم هر گاه از حبّ و بغض و رفیق بازی در دوبله دوری جُسته اند سرانجام خوبی برای کارشان رقم خورده است.
پس وقتی که نمی توانم با این همه حذف و تغییری که نسبت به فیلم ها در تلویزیون اعمال شده درباره کلیّت دوبله معدود فیلم هایی که دیده ام با خیالی آسوده نظر دهم، باید از نقش گویی های درخشان تعدادی از گویندگان در این جا یادی کنم. لا اقل اینان به کارشان مؤمن هستند.
ژرژ پطروسی: یک نقش گویی استادانه و تمام عیار به جای اربابی سنگدل و فاسق با بازی چشمگیر مایکل فاسبندر در فیلم «دوازده سال بردگی»، در هماهنگی با بازی بازیگر، آموزشگاهی برای آنان که می خواهند شیوه نقش گویی صحیح در دوبله فارسی را بیاموزند. سکانسی که ارباب از بردگان سیاه بخت می خواهد میزان محصول پنبه ای را که چیده اند برایش بگویند تا با دیروزشان مقایسه کند و اگر کم کاری کرده اند با شلاّق تنبیه شان کند، لحن گفتار و شیوه بیان پطروسی تماشایی و به یادماندنی است.
ناصر طهماسب: وقتی پای نقش گالری دار مغرور و به ظاهر متشخص - جفری راش در «بالاترین پیشنهاد» - در میان باشد، چه فردی شایسته تر از ناصر طهماسب برای نقش گویی به جای شخصیتی با این ویژگی ها. شخصیتی که در روند داستان فیلم همه بُت وارگی اش توسط توطئه ای شکسته شده و به سمت نابودی می رود. این تغییر حالات لحظه به لحظه در دوبله استاد وجود دارد.
زهره شکوفنده: به جرأت دوبله نقش دکتر رایان استون (ساندرا بولاک در «جاذبه») نفس گیرترین نقش گویی کارنامه شکوفنده است که از این آزمون سخت و طاقت فرسا سربلند بیرون می آید. ویژگی های منحصر به فرد این نقش که اشاره به رهایی و سرگردانی زنی فضانورد بر اثر حادثه ای دلهره آور در فضای بی کران دارد و بر اثر این حادثه مُدام درخواست کمک برای نجات از همکارانش در این موقعیت بُحرانی می کند. نفس نفس زدن های رایان که نشانگر فقدان اکسیژن در کپسول هوا و اوج ترس و تنگنای اوست در نقش گویی شکوفنده به روشنی پیداست.
بهرام زند: هنوز هم از نقش گویی های زند به جای رابرت دنیرو لذّت می برم. اجرای با وقاری به جای نقش های دنیرو دارد. البته این شیوه نقش گویی با وقار از سوی زند تنها به دنیرو اختصاص ندارد بلکه در دوبله سایر بازیگران نیز دیده می شود، برای مثال دوبله جرج کلونی در فیلم «جاذبه». شخصیت مرموز سایمون سیلور (دنیرو) در فیلم «چراغ های قرمز» دست دوبلور را برای اجرای حرفه ای و متفاوت باز می گذارد و این بار هم زند با توانایی بالا و علاقه مندی خاص خودش به جای دنیرو نقش گویی کرده و همچنان صدا و نوع بیانش در تناسب با چهره و بازی این بازیگر مشهور است.
علیرضا باشکندی: معتقدم این بهترین نقش گویی باشکندی از آغاز فعالیت اش تاکنون است. دوبله ای اندازه و با حرارت، بهترین سیلین مورفی که تا به امروز دوبله شده آن هم در نقش جوانی به نام تام باکلی که تمام توان خود را به کار می گیرد تا گره از کار تردستی مرموز (رابرت دنیرو) بگشاید. کار باشکندی در دوبله «چراغ های قرمز» تحسین آمیز از آب درآمده است.
شروین قطعه ای: شاید در تقدیر قطعه ای است که هر زمان برای دوبله جانی دپ انتخاب شده با گریمی سنگین و به تعبییری نامتعارف از چهره واقعی این بازیگر روبرو شده است. در نتیجه این شکل و قیافه و نوع بازی بر شیوه اجرای دوبلور نیز تأثیر می گذارد. این موضوع برای قطعه ای در گذشته با دوبله نقش جک اسپارو و اینک با دوبله نقش سرخ پوستی به نام تونتو در «تفنگدار تنها» اتفاق افتاده است، سرخ پوستی با خصوصیات قبیله ای خویش با عقاید و آموزه های آشنا. به شخصه در دوبله این فیلم شاهد تکامل نقش گویی های قطعه ای به جای جانی دپ هستم، خیلی حرفه ای و مطمئن.
افشین زینوری: به نظرم زینوری در طول این سال ها با دو بازیگری که بیشتر از سایرین به جایشان نقش گویی داشته هم زمان رشد کرده است، یکی لئوناردو دی کاپریو و دیگری مت دیمون. وی در دوبله فیلم «تبعیض» اجرای مسلّطی به جای دیمون دارد به ویژه در لحظاتی که شخصیت داستان آگاه به آلودگی اش توسّط مواد رادیواکتیو می شود و در این مخمصه با درد و نفس زدن های جانکاه به شرح واقعه می پردازد، کار زینوری درخشان است.
حسین عرفانی: باز هم دوبله خاطره انگیزی دیگر به جای یان مک کلن در نقش گاندالف. پس از سه گانه «ارباب حلقه ها» این بار در «هابیت» شاهد نقش گویی دوست داشتنی عرفانی بودم. این نوع گاندالف گویی اش خیلی به دلم می نشیند. دوبله ای که خوب است توضیح اضافه ای هم نمی خواهد فقط باید به تماشایش نشست.
سعید مظفری: نمی دانم چه رازی در تناسب صدا و نوع بیان مظفری با چهره جان کیوزاک وجود دارد که این قدر اندازه و تماشایی می شود. این نکته را می توان در دوبله فیلم های «ایستگاه اعداد» - ترکیب مظفری با مریم شیرزاد (نقش گویی به جای مالین اکرمن) در دوبله این فیلم شنیدنی شده - و «کلاغ» مشاهده کرد. وی در دوبله «دوازده سال بردگی» نقش گویی کوتاه و همچنان مؤثری به جای براد پیت دارد.
محمود قنبری: بعد از دوبله سریال «فرار از زندان» این بار نیز قنبری عهده دار نقش گویی به جای دومنیک پورسل در فیلم «حمله به وال استریت» شده و جای شادمانی دارد که این بازیگر دوبلور ثابتی پیدا کرده است، نوعی احترام به حافظه شنیداری مخاطب. قنبری در کنار اجرای پسندیده اش توانسته گویای حالات و تمنیّات شخصیتی باشد که به دلیل مصائب رکود اقتصادی در زندگی شخصی اش به کشتار عاملان این معضل از نظر خود در وال استریت روی می آورد.
جلال مقامی: بازگشتی موفقیت آمیز برای دارنده صدایی آشنا و خاطره انگیز؛ با نقش گویی به جای مایکل کین در فیلم «آقای مورگان». متأسفانه پس از ابتلا به ناراحتی حنجره و تغییر قابل توجه در صدای مقامی در این چند ساله، دیگر شاهد نقش گویی تأثیرگذاری از ایشان نبودم اما در نقش گویی اش به جای کین نشانه هایی از بهبودی را در کار و صدای مقامی دیدم. مایکل کین ایفاگر نقش استاد دانشگاه بازنشسته و تنهایی است که بعد از مرگ همسرش دچار افسردگی شده و با ورود غیر منتظره زنی جوان در زندگی اش دچار تحوّل می شود. مقامی تکیدگی ابتدایی و در ادامه سرزندگی این شخصیت را در اجرای دیالوگ ها با چیره دستی به کار گرفته است.
منوچهر زنده دل: دربازگشت مجددش به دوبلاژ، توانسته دستاورد مهمی را کسب کند و آن ایجاد تعادل در زیبایی صدا و نحوه نقش گویی است. در بررسی نقش گویی هایش دیگر به نقش گویی های تخت و کم اُفت و خیز (که تنها صدای زیبای دوبلوری را به گوش می رساند) برخورد نکردم. تفاوتی هم نمی کند که این نقش گویی ها به جای نقش هایی چون سالومون (چیوتل اجیوفور در «دوازده سال بردگی»)، جان رید (آرمی همر «تفنگدار تنها») و سورین سپر بلوطی در «هابیت» باشد، در همه این ها زنده دل متفاوتی را می توان دید.
در اینجا لازم می دانم از نقش گویی های جذاب منوچهر اسماعیلی (تام ویلکینسون/«تفنگدار تنها»)، تورج مهرزادیان (جان هرد/«حمله به وال استریت»)، اکبر منانی در نقش بالین (پیر فرزانه دورف ها) و بیژن علی محمدی (شاه گابلین ها) –هر دو در «هابیت»- در اجرای نقش های مکملی که داشته اند،یادی کنم.
من که امیدی به بهبود روند این روزهای تلویزیون ندارم انگار که قرار هم نیست تجدید نظری در کارشان داشته باشند و به مسیر غلطشان همچنان ادامه می دهند. حالا که فضای حاکم در تلویزیون بر این منوال است، نوشتن درباره این موضوع را دیگر ادامه نخواهم داد. تنها همان پیشنهادهایم که در بهمن ماه سال 90 در خبرگزاری ایسنا منتشر شد این جا نیز تکرار می کنم شاید البته شاید مدیران تلویزیون به این موارد توجهی کنند اما پرسشم همچنان پا برجاست که چطور فیلم های سینمایی 111 و 134 دقیقه ای در تلویزیون دوستان تبدیل به 70 و 98 دقیقه ای می شوند؟
· راه اندازی بانک دوبله به منظور ساماندهی آثار دوبله شده و نیز مقابله با معضلی به نام تعدد نسخه های دوبله یک فیلم.معضلی که حاصلی جز ریزش مخاطب ندارد و در دهه ای که گذشت تلویزیون بارها شاهد این معضل در میان آثار به نمایش در آمده از شبکه هایش بود.برای مثال فیلم انیمیشنی با دوبله مناسب پخش می شد و این اثر در حافظه شنیداری مخاطب قرار می گرفت.پس از مدتی یکی دیگر از شبکه ها اقدام به پخش همان فیلم می کرد و مخاطب به یاد همان پخش اول به پای تماشای فیلم می نشست اما ناگهان با تغییر همه جانبه دوبله آن مواجه می شد و نسبت به آن حس دافعه پیدا می کرد و یا فیلم مستندی که با صدای راوی اش توانسته بود با تماشاگر ارتباط بر قرار کند در شبکه ای دیگر با صدایی متفاوت به نمایش در می آمد!.بانک دوبله در این زمینه می تواند به نوعی سر و سامان دهنده سفارش های تأمین برنامه شبکه ها به واحد دوبلاژ جهت اتلاف زمان و سرمایه برای دوبله مجدد یک فیلم باشد و هم نوعی احترام به حافظه مخاطب.
· ایجاد بستری برای تعامل هر چه بیشتر میان بخش ویراستاری با بخش ترجمه و مدیران دوبلاژ.مسئولان این بخش در تلویزیون می باید نگاه خود را نسبت به دوبله آثار خارجی (که هر بخش تنها کار خود را انجام داده و دخالتی در سایر بخش ها نداشته باشند)متعادل کنند به این خاطر که تمام بخش های مذکور به مانند زنجیره ای در کنار هم هستند و جداسازی هر کدام از این بخش ها به بدنه دوبلاژ تلویزیون صدمه می زند. زمانی که کلمه «کشیش» در سرتاسر فیلمی با حضور چنین شخصیتی بی دلیل حذف می شود و یا در مستندی بر پایه زندگی یوهان کرایف ستاره مشهور فوتبال هلند،نام استادیوم معروف «نیو کمپ» به «کمپ نو» تغییر می یابد!. این نکته بر کار مدیران دوبلاژ و دوبلورها اثر سوء گذاشته و هم چیزی جز حس بی اعتمادی در بیننده تلویزیونی نسبت به آثار دوبله شده ایجاد نمی کند.
· تجهییز بخش های فنّی شامل صدابرداری،باند سازی،افکت و صدا گذاری و همچنین به کارگیری از افراد خبره و صاحب سلیقه در این عرصه تا فیلم ها با باند صوتی مطلوب از شبکه ها پخش شوند. در برخی از موارد بخش حساسی چون صدای فیلم که از ارکان دوبله است فدای تعجیل رساندن شبکه ها جهت پخش شده که اغلب مواجه می شویم با صدایی مخشوش و یا موسیقی انتخابی که در تضاد با صدای نسخه اصلی فیلم بوده و بهتر است که این نگاه سرسری به این بخش مهم در دوبله های تلویزیونی هر چه زودتر اصلاح شود.
· حالا که تمام بار جذب و آموزش گویندگان تازه وارد بر دوش تلویزیون قرار گرفته، می تواند با یک برنامه ریزی و سازماندهی صحیح بلند مدت (برای نمونه در دوره ای پنج ساله)آینده روشنی را برای این بخش رقم زند؛ ضمن این که تلویزیون باید کوشش خود را صرف تربیت مترجمان ویژه بخش ترجمه فیلم کند.مترجمانی که علاوه بر آشنایی با زبان خارجی،با سینما و مقوله دوبلاژ نیز آشنا شوند. به هر روی تفاوت های آشکاری میان ترجمه یک متن با فیلم وجود دارد.
· راه اندازی جشنواره دوبلاژ به شکل سالانه که از برگزیدگان در دو بخش داوری مردمی و کارشناسی تقدیر شود. این جشنواره می تواند انگیزه ای مختص به جامعه دوبلاژ باشد برای ارائه کارهای ماندگار و هم محملی جهت دیده شدن و بررسی آثار با کیفیت باشد. با تشکیل گروهی از افراد مطلع در این حرفه و داوری در بخش های طبقه بندی شده می توان جوایز را در بخش های بهترین دوبله فیلم داستانی، سریال، مستند و انیمیشن، بهترین مدیریت دوبلاژ، بهترین ترجمه، بهترین صداگذاری و باندسازی، بهترین گویندگان نقش های اول مرد و زن، بهترین گویندگان نقش های مکمل مرد و زن، بهترین نریتور در مستند و بهترین گویندگی یا تیپ گویی در انیمیشن تقسیم بندی کرد.
نیروان غنی پور
نظرات
-------------------------------------------------------------
پارسی گویان / بله قبول داریم که الان برای کمتر کسی اهمیت دارد که کیفیت کار چگونه شود. شروین قطعه ای چند سال پیش یکی از فیلم های پل نیومن را دوبله کرد و با این که امکان استفاده از جلیلوند وجود داشت ، بهرام زند را انتخاب کرد. استدلالش هم این بود که چون جلیلوند در دوبله دوم «دزدان دریایی کارائیب» به جای جانی دپ صحبت کرده او هم پل نیومن را به وی نمی دهد!
----------------------------------------------------------------
پارسی گویان / هر کس نظری دارد و نباید توقع داشته باشیم دیگران به میل ما رفتار کنند. از امیر زند خبری نداریم.
تو فیلم بهشت به جزدوبله ویلیام فیچنر دوبله شارلتو کوپلی هم واقعا مسخره بود!!!اکبر منانی به جاش حرف زده بود.ای کاش مثل فیلم منطقه 9 سعید مظفری به جاش حرف میزد
2- اما تعجب کردم که چرا از دوبلهی خوب فیلم زندانیان که از شبکه نمایش پخش شد، یادی نکردید؟ به نظرم بهترین فیلم و دوبله ای که نورزو امسال دیدم، همین فیلم بود با گویندگی :
ژرژ پطروسی / هیو جکمن
سعید مظفری /جیک جیلنهال
پرویز ربیعی / ترنس هاوراد
وین دووال / تورج مهرزادیان
زهره شکوفنده / ماریا بلو
-------------------------------------------------------------
پارسی گویان / نیروان غنی پور درباره آثاری نوشته که دیده است. شاید "زندانیان" را ندیده است. شما که دیده اید دست به کار بشوید و با استدلال بنویسید. ما هم منتشر می کنیم.