فرجامِ تلخِ فریماه
فرجامِ تلخِ فریماه
* پردۀ اول :
۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۱ در تهران دختری برای ستاره شدن متولد شد. فریماه فرجامی دختری زیبا، شاداب و سرحال در سال ۱۳۵۶ از دانشکدۀ هنرهای دراماتیک به مدیریت دکتر فروغ، لیسانس ادبیات دراماتیک و نویسندگی تئاتر گرفت. در ۱۰ شهریور ۱۳۵۳ زمانی که در دانشکدۀ هنرهای دراماتیک تحصیل میکرد، جزو دانشجویان شرکت کنندۀ این دانشکده در مراسم افتتاحیۀ هفتمین دورۀ بازیهای آسیایی تهران در استادیوم یکصد هزار نفری آریامهر (آزادی فعلی) بود. او تصمیم داشت لیسانس را که گرفت، درسش را ادامه بدهد و به خارج برود اما مثل خیلیها در آن سن و سال نمیدانست بالاخره میخواهد چه بکند و چگونه روح تشنه، ماجراجو و سرکش خود را سیراب سازد. چند ماهی در رادیو در نمایشنامههایی از آنتون چخوف، ویلیام شکسپیر، هنریک ایبسن بازیگری کرد. او چند واحد بازیگری هم در دانشکده زیر نظر استاد مسلم تئاتر و نمایش، حمید سمندریان، گذراند که شامل تمرین صدا، بیان و نفسگیری بود. تا اینکه در سال ۱۳۵۵ در تلهتئاتر «آدمک مومی» به کارگردانی خسرو فرخزادی بازی کرد. به گفتۀ خودش شرط کرده بود اگر کارش متوسط هم باشد ادامه ندهد. از متوسط بودن بدش میآمد اما وقتی نمایشنامه اجرا شد، همه او را با استعداد تشخیص دادند و او حس کرد دارد به کارعلاقمند میشود. جمشید مشایخی او را برای کار به ادارۀ تئاتر دعوت کرد و در مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی شورای عالی فرهنگ و هنر و فصلنامۀ «فرهنگ و زندگی» به عنوان ویراستار، محقق و پژوهشگر مشغول به کار شد. همزمان با آغاز فعالیت حرفهایاش، انقلاب شد و تصمیم به ماندن و ادامه دادن گرفت.
سال ۱۳۵۹ در اولین فیلم سینماییاش «گفت هر سه نفرشان» که اولین ساختۀ غلامعلی عرفان هم بود، ظاهرشد. او در این فیلم معمایی با روایت تو در تو، ایفاگر نقش زنی مرموز و لهستانیتباز بود که به عنوان همسرکاردار سفارت (جمشید مشایخی) و معشوقۀ مرد جوان از زندان آزاد شده (صادق هاتفی) معرفی میشود؛ گرچه نقش ویژهای نبود اما فریماه حرکات دوربین، لنزها، شاتها و… را در این فیلم یاد گرفت. نکته جالب توجه استفاده از صدای خود فرجامی در نخستین حضور سینماییاش است در حالی که در این فیلم سعید مظفری بهجای صادق هاتفی و حسین عرفانی بهجای جمشید مشایخی صحبت میکردند. شاید به واسطۀ تجربۀ حضورفرجامی در رادیو و تجربۀ گویندگی در نوار کاست «آفریقا» (1358 ، اثری از پرتو اشراق و ناصر آقایی) ناصر طهماسب مدیر دوبلاژ این فیلم، موافقت کرده او بهجای خودش حرف بزند هرچند که گویا مونولوگهای شخصیت زن را در نسخۀ نهایی حذف کردهاند. فیلم توقیف شد و سالها نایاب بود؛ در نتیجه بازی فرجامی دیده و ارزیابی نشد.
* پردۀ دوم :
بعد از انقلاب با ممنوعالکار شدن اکثریت بازیگران زن سینما، فیلمسازان به سراغ چهرههای تئاتری رفتند که پیشاز این تجربۀ تصویری معدودی داشتند؛ بازیگران تحصیلکرده و حرفهای تئاتر مانند هما روستا، سوسن تسلیمی، محبوبه بیات، آهو خردمند، شهلا میربختیار، ژیلا سهرابی، گلاب آدینه، گلچهره سجادیه، فاطمه معتمدآریا که بخاطر شرایط حضور زنان در دنیای فیلمفارسی، تمایلی به فعالیت در آن سینما نشان نداده بودند و این از نظر سینمای نوپای بعد از انقلاب، ارزش محسوب میشد. فریماه فرجامی نیز در زمرۀ این بازیگران بود. در این بین استثناهایی هم وجود داشت؛ از جمله فخری خوروش بازیگر قدرتمند و صاحب نام تئاتر و سینما به واسطۀ کارنامۀ درخشان و قابل دفاعاش در موج نوی سینمای ایران، ثریا قاسمی بازیگر محبوب و بیحاشیۀ تلویزیون ملی، پروانه معصومی بازیگر اختصاصی فیلمهای بهرام بیضایی در پیش از انقلاب، به فعالیت خود درنقشهای اصلی ادامه دادند.
فریماه فرجامی نسبتی فامیلی با فریدون گُله، فیلمساز مطرح موج نوی سینمای ایران داشت. گُله که با مجید مظفری دوستی نزدیکی داشته، فریماه را به مظفری معرفی میکند و مظفری هم او را به گروه دانشجویی تئاترمیبرد. فریماه فرجامی در فاصلۀ سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ با نمایشهای «فیزیکدانها» اثر فریدریش دورنمات به کارگردانی رضا کرمرضایی، «همۀ پسران من» اثر آرتور میلر به کارگردانی اکبر زنجانپور، «شاهزاده و گدا» اثر سرگئی میخالگف به کارگردانی هادی مرزبان، «عنکبوت»، «تراژدی کسری»، «الموت» و «بیا تا گل برافشانیم» همگی به نویسندگی و کارگردانی مجید جعفری، و… روی صحنۀ تالار وحدت و تالاراصلی تئاترشهر رفت و نظر علاقمندان به تئاتر را جلب کرد. در سال ۱۳۵۸ که خسرو شكيبايی مشغول بازی درنمایش «شب بیست و یکم» اثر تکاندهندۀ محمود استادمحمد در تئاتر کوچک بازارچه صفویه بود، فرجامی را به مسعود کیمیایی معرفی کرد. قدرت حضور فرجامی بر روی صحنه موجب شد تا کیمیایی او را برای نقش اصلی زن نخستين فيلم بعد از انقلابش، «خط قرمز»، انتخاب کند.
با دیده نشدن «گفت هر سه نفرشان»، تا سالها از «خط قرمز» به عنوان اولین فیلم فریماه فرجامی یاد میشد. این فیلم که بر اساس نمایشنامۀ «شب سمور» نوشتۀ بهرام بیضایی ساخته شده، فرجامی در نقش لاله، تازهعروسی که پی به ساواکی بودن شوهرش، امانی (سعید راد) میبرد و مورد شکنجههای هولناک امانی قرار میگیرد، بازی پرشور و در عین حال ظریف ارائه کرد. در این فیلم مهین کسمایی بهجای فرجامی صحبت کرده اما با وجود تسلط انکارنشدنی کسمایی، صدایش چندان مناسب جنس بازی و چهرۀ فرجامی به نظر نمیرسد. حضور چشمگیر فرجامی در این فیلم، نوید ظهور ستارهای توانا در سالهای آغازین سینمای تازهنفس بعد از انقلاب ایران میداد. اما فیلم تنها در نخستین دورۀ جشنوارۀ بینالمللی فیلم فجر، در بهمن ۱۳۶۱ به نمایش درآمد. در سال بعد قانون حجاب در سینما تصویب شد و فیلمهای مهم «خط قرمز» و «مرگ یزدگرد» به دلیل نداشتن حجاب اسلامی بازیگران زن، توقیف شده و هرگز مجوز اکران عمومی دریافت نکردند.
بدین ترتیب او فارغ از روند ستارهسازی موسوم سینما، با سیمای سرد و زیرک، کارکرد فرم خاص چهره با گونههای برجسته، ابروهای کمانی که به چهرههای مینیاتوری ایرانی پهلو میزد، چشمان نافذ و روشن، نگاههای خیره، بدن آماده و چابک به یکی از چهرههای مطرح و متفاوت سینمای ایران تبدیل شد. آنها که موفق به تماشای«خط قرمز» شده بودند، بسیار از زیبایی خیرهکننده و فریبندۀ فریماه میگفتند اما او جستجوگر بود و معتقد بود در بازیگری، ژست هنری فایده ندارد بلکه باید هنرمند بود. در مکتب او بازیگر باید مایۀ کار را داشته باشد، باید در درون بازیگری چیزی باشد که کارگردان بتواند آن را پرداخت کند. بازیگر هنرمند از نظر او یعنی متفاوت بودن.
در سال ۱۳۶۳ تلهتئاتر فراموش شدۀ «تراژدی کسری» با بازی فرجامی و خسرو شکیبایی که در همان سالها مجید جعفری روی صحنه برده بود، به نمایش درآمد. کاری که در همۀ این سالها در آرشیو تلویزیون خاک میخورد و بازپخش نمیشود.
* پردۀ سوم :
در سالهایی که ثریا حکمت، افسانه بایگان، کتایون ریاحی، مهشید افشارزاده و دیگران در انواع و اقسام ملودرام و اکشن مشابه بازی میکردند، فرجامی گزیدهکار بود و اهل تجربه و آموختن. در سال ۱۳۶۴ دومین همکاری فرجامی با کیمیایی شکل گرفت. «تیغ و ابریشم» فیلم بحثبرانگیز مسعود کیمیایی که در زمان اکران دچار سانسور شد و بازی فرجامی هم آنگونه که باید به چشم نیامد اما با گذشت زمان ارزشهای فیلم و بازی واقعگرا و مؤثر فریماه فرجامی در نقش زنی معتاد به نام سوسن مکاشی که همراه نامزدش جمشید اختری (محمد صالحعلا) به جرم همراه داشتن مواد مخدر زندانی شده، عیان گشت. در این فیلم ژاله کاظمی بهجای فرجامی صحبت میکرد و کارش در سکانس فریادهای سوسن از فرط درد خماری در سلول با بازی تحسینبرانگیز فرجامی، درخشان است. سکانس استنطاق از سوسن توسط بازپرس جلالی (فرامرز صدیقی) با دیالوگهای ویژۀ کیمیایی در نمای نزدیک از فرجامی، از دیگر نقاط قوت فیلم است. نقش فرجامی با آنکه کوتاه بود ولی به سیب ایفای نخستین نقش زن گرفتار اعتیاد در سینمای بعد از انقلاب و مرگ دلخراش سوسن در یاد میماند. فرجامی سودای ساخت فیلم هم داشت. او در مصاحبههایش اشاره کرد بود نوشتههایی دربارۀ زنانی که مرتکب قتل شدهاند دارد و از آن زنان در زندان فیلم هم گرفته است ولی موفق به ساخت این سناریو در قالب فیلم مستند یا داستانی نشده است. به احتمال زیاد این ماجرا طی فیلمبرداری «تیغ و ابریشم» و حضور فرجامی در زندان قصر بین زنان دربند حقیقی و نه سیاهیلشکر شکل گرفته بود.
سال ۱۳۶۵ در فیلم کمدی «اجارهنشینها» ساختۀ داریوش مهرجویی، فرجامی در نقش خانم مهندس افجهای یک فصل از فیلم را به خود اختصاص داد و این اولین مرتبه بود که تماشاگران با صدای خود فرجامی مواجه میشدند. صدایی زنگدار و مد دار که بسیار با فیزیک و جنس بازیاش هماهنگ بود و مورد توجه قرار گرفت. در این فیلم فرجامی در مواجهه با خانهای آشفته و غیراستاندارد با همسایگانی ناسازگار، واکنشهای جالبی از نوع زنی متشخص و نکتهسنج با طبقۀ اجتماعی بالا نشان میدهد. از همان نخستین دیدار مشخص است که خانم مهندس مورد توجه و احترام عباسآقا سوپرگوشت (عزتالله انتظامی) که مردی عزب است، قرار گرفته ولی خانم مهندس یکباره غیبش میزند و بهتر بود مهرجویی خاتمهای برای شخصیت زن تدارک میدید. این فیلم ماندگار در سال ۱۳۶۶ به نمایش عمومی درآمد و پرفروشترین فیلم سال شد.
فرجامی در سال ۱۳۶۵ در ملودرام «بیپناه» ساختۀ علیرضا داوودنژاد، در نقش اعظم، ایفاگر زنی رنجکشیده اما مصمم بود که همسر معتادش (مصطفی طاری) را ترک میکند و با مردی دیگر (عبدالرضا اکبری) ازدواج میکند اما نگران وضع پسر خردسالش (رضا داوودنژاد) است. بازی فرجامی به گونهای بود که سیمایی خاکستری از زن ارائه میداد و با اشکها و آه و نالههای مرسوم زنان کلیشهای سینمای دهۀ ۶۰ فاصله داشت. در این فیلم رفعت هاشمپور بهجای فرجامی صحبت کرده که گرچه صدای او قدری بزرگتر از فرجامی به نظرمیرسد اما به خوبی پریشانی و استیصال مادرانۀ اعظم را منعکس کرده است. داوودنژاد که در حین فیلمبرداری این فیلم خبر ناگوار درگذشت خواهرش (مهناز داوودنژاد) بر اثر تصادف به او رسیده بود، تسلی فریماه مانع از تعطیلی فیلمبرداری شده و ساخت این فیلم را مدیون او میداند.
سومین و آخرین همکاری فریماه فرجامی با مسعود کیمیایی در سال ۱۳۶۷ با فیلم درخشان «سرب» بود. فرجامی در نقش مونس، زن آوارۀ یهودی که به همراه همسرش دانیال (امین تارخ) قصد رفتن به سرزمین موعود دارد اما مشکوک به تیفوس تشخیص داده شده و باید گیسوانش را به زیر تیغ بسپارد. با وجود پیشنهاد جلال معیریان جهت گریم، فرجامی به تراشیدن سَر اصرار ورزید و بدین ترتیب او نخستین زن در سینمای ایران بود که با شهامت تن به چنین کاری داد و با سر تراشیده جلوی دوربین رفت. در لحظات کوتاه کردن موهایش میتوان ارتعاش حقیقی صورت فرجامی را در فیلم دید. حضور او با صدای مغموم و تأثیرگذار زهره شکوفنده، تلطیف کنندۀ دنیای مردانۀ سینمای کیمیایی بود و در آن فضای تیره و تار خشن و یخزده از سوز سرما، در کانون توجه قرار گرفت. گرچه مونس زنی شکننده و عصبی مینماید اما واقعبینتر و حتی جسورتر از شوهری سست عنصر و ترسو است؛ و البته تنها کسی هم هست که هنوز وجدان خود را از بیم جان فرو نخورده و دانیال را به شهادت در دادگاه ترغیب میسازد بیآنکه بداند چه چیزی در انتظارش خواهد بود. فرجامی اواخر فیلم در لحظاتی که مونس تنها و سرگشته در قایقی که موج دریا او را بهسوی آیندهای مبهم میبرد و نام دانیال را ضجه میزند، یکی از بهترین فصلهای فیلم را رقم میزند. این نخستین گویندگی زهره شکوفنده بهجای فرجامی بود که مورد توجه قرار گرفت. شکوفنده که افتخار میکرد بهجای چنین بازیگری صحبت کرده است، روایت میکند فرجامی بادسته گلی به منزل او آمده و تشکر کرده است. فرجامی برای بازی در این فیلم دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن از هفتمین جشنوارۀ فیلم فجر دریافت کرد. بنا بود همکاری فرجامی و کیمیایی در فیلم بعدی («دندان مار») هم صورت گیرد اما میسر نشد و فرجامی با سینمای کیمیایی وداع گفت و جای خود را به گلچهره سجادیه درسهگانۀ بعدی سپرد.
با آنکه بازیگران مطرح سینما چندان تمایلی به دیده شدن در قاب تلویزیون ندارند، فرجامی در سریال «بخش چهار جراحی» ساختۀ مسعود فروتن در نقش پرستار سختکوش بیمارستان ظاهر شده بود که در آن پوشش سفید حضوری التیامبخش برای روح و روان بیماران داشت. در این سریال زهره شکوفنده گویندگی میکرد و صدایش روی چهرۀ شاداب فریماه خوش مینشست. این سریال که در سال ۱۳۶۷ از شبکه ۲ پخش میشد، طی همۀ این سالها هرگز بازپخش نشده است.
فیلم «مادر» ساختۀ ماندگار علی حاتمی در سال ۱۳۶۸، یکی دیگر از جلوههای تحسینبرانگیز فرجامی در عرصۀ بازیگری است که در آن نقش ماهمنیر دختر شوربخت خانواده را بازی میکند؛ زن جوانی که با دو تجربۀ متارکه، از نظر روحی فرسوده و متزلزل گشته و مبتلا به افسردگی حاد است. از لحظهای که ماهمنیر به خانۀ پدری - یا به عبارت بهتر به خانۀ مادری - قدم میگذارد و سر بر دامان مادر سالخورده (رقیه چهرهآزاد) مینهد، نگاهها به سوی فرجامی معطوف میشود و قدرت حضورش را با آن نگاههای گیرا و سرگردان در بین آن جمع به رخ میکشد. در این فیلم نیز زهره شکوفنده به زیبایی بهجای فرجامی صحبت کرده است و ذهن پریشان ماهمنیر را در کالبد فرجامی مجسم میسازد؛ بخصوص در آن سکانس کلیدی که ماهمنیر برای خواهرش ماهطلعت (اکرم محمدی) به بازگویی خاطراتش از بحران روحی و روانی در زندگی زناشویی میپردازد و بازی فرجامی با آن نگاه خیره به نقطهای نامعلوم در لابهلای آوار عکسهای آلبوم قدیمی اوج میگیرد. سکانس بهیادماندنی ماشینسواری ماهمنیر با برادر معلول ذهنیاش، غلامرضا (اکبر عبدی) در سفری خیالی و کودکانه با آن دیالوگهای سحرآمیز حاتمی و سکانس پایانی که ماهمنیر با صدای غمزدۀ شکوفنده برای غلامرضا دیکته میگوید، از زیباهای فیلم و ظرافتهای کمنظیر بازیگری فرجامی است. فرجامی در یک سکانس فلاشبک از فیلم نیز در نقش جوانی مادر ظاهر شده و مهین کسمایی با صدای لطیف و رؤیایی بهجای او در این نقش صحبت کرده است.
فرجامی در سال ۱۳۶۹ در فیلم معمایی «پردۀ آخر» ساختۀ تحسینبرانگیز واروژ کریممسیحی به سبک و سیاق آثار استاد تعلیق، آلفرد هیچکاک، بازی شایستهای در نقش فروغالزمان، عروس و وارث یک خانوادۀ اشرافی روبه زوال از خود به یادگار گذاشت. سکانس معروف ورود فریماه فرجامی به باغ مِهآلود از باشکوهترین معارفههای سینمای ایران است. از لحظهای که فروغالزمان با پالتوی سبز زیبا از اتومبیل پیاده و پا به امارت اجدادی شوهر مرحومش میگذارد، وارد یک بازی هولناک میشود؛ بازی که قواعد آن را بازماندگان خاندان قجری، کامران میرزا (داریوش ارجمند) و تاجالملوک (نیکو خردمند)، برای او تدارک دیدهاند و گردانندگان آن یک گروه نمایش به رهبری جامی (سعید پورصمیمی) در کسوت خدمۀ منزل هستند. بازی در بازی آغاز میشود. فرجامی درسرتاسر فیلم حضور پر رنگی دارد و فیلم براساس واکنشهای او در برابر موقعیتهای گوناگونی که بر سرراهش قرار میگیرد، پیش میرود. تردیدها و هراسهای فروغ، او را ورطۀ استیصال میراند. صورت تابناک فرجامی با پوشش سرتاپا سیاه بیشتر به چشم میآید و او در کلوزآپها، فروپاشی عصبی فروغ که او را ذره ذره به مرز جنون میکشاند، با دقت و ظرافت تمام درآورده است و تکنیک بازیگری در نقشی دشوار را به حد اعلا رساند. این فیلم که صدابرداری سر صحنه داشت، فرجامی از صدا و قدرت بیان خود بهره برد. او برای این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را از نهمین جشنوارۀ فیلم فجر به خود اختصاص داد. او در همان زمان با یکی از مسؤلین سینما که گفته بود دستمزد هنرپیشۀ مرد اول با هنرپیشۀ زن اول اختلافهایی دارد، بحث و جدل داشت و اولین بازیگر زنی بود که در سینمای بعد از انقلاب دستمزدی بیشتر از مردان بازیگر آن دوران دریافت کرد. به گفتۀ خودش یکی از دلائلی که باعث شد بازی در «پرده آخر» را قبول کند، این بوده که دراین سناریو زنها نقش مهمی دارند، بگونهای که اگر آنها را از ماجرا حذف کنیم سناریو بهم میریزد.
«پردۀ آخر» به نقطه عطفی در کارنامۀ فرجامی بدل گشت و نوبت به شاهنقش آفاق در فیلم درخشان «نرگس» در سال ۱۳۷۰ رسید تا فرجامی باری دیگر تواناییهایش را در فیلمی مهم از رخشان بنیاعتماد به رخ بکشد. بنیاعتماد نوع دیگری از زن نشان داد که هیچ فیلمسازی جرأت نشان دادن آن را در سینمای بعد از انقلاب نداشت. بدین ترتیب به لطف بازی درخشان فریماه فرجامی و چهرهپردازی استادانۀ عبدالله اسکندری، بیآنکه فیلمساز چیزی از گذشتۀ تاریک آفاق به ما نشان دهد، میفهیمیم زنی حاشیهنشین و تباه شده و در واقع یک روسپی میانسال است که زندگی محنتباری داشته؛ او را در سن کم به عقد پیرمردی مفنگی درآوردهاند و برای امرار معاش به تنفروشی و خلاف و افیون کشیده شده؛ پسرکی بیپناه، عادل (ابوالفضل پورعرب) را زیر پر وبال خود کشیده و به او دلبسته تا سایۀ سرش و شریک زندگیش شود اما عادل تنها شریک دزدی و خلافکاری آفاق است و حالا مرد جوان دل در گروی دختری به نام نرگس (عاطفه رضوی) دارد و آفاق ناگزیر نرگس را برای او خواستگاری میکند. برخلاف عنوان فیلم، شخصیت آفاق مرکز ثقل داستان است و برای او که قربانی عشق و تقدیر است، مرگی مرز میان تصادف و خودکشی رقم میخورد. او در این فیلم برای آنکه به آفاقی که در ذهن بنیاعتماد است نزدیکتر شود، باید از لنز تیره استفاده میکرد در حالی که آن سالها استفاده از لنز چندان مرسوم نبود و برخلاف توصیۀ چشمپزشکان، استفاده از لنز تا ساعتها به طول میانجامیده. او در این نقش تمام قابلیتهای بازیگریش را با میمیک چهره، زبان بدن، بیان و صدا به کار گرفت. بَزَک کردن چهرۀ تکیده، حالت کشدار حرف زدن با بیانی سرد و خسته اما هنوز اغواگر و نوع راه رفتن فرجامی که همچون افعی میخزد و با آن جامۀ سرخ زیر چادر سیاه، بر سر کوچهای که عادل و نرگس منزل کردهاند پدیدار میشود، آفاقی را برایمان میسازد که یک بدعت به معنی واقعی کلمه است. میتوان گفت شخصیت آفاق (فریماه فرجامی) در «نرگس» در کنار ناییجان (سوسن تسلیمی) در «باشو، غریبۀ کوچک»، سیما ریاحی (هدیه تهرانی) در «شوکران»، طوبا (گلاب آدینه) در «زیر پوست شهر»، لیلا (لیلا حاتمی) در «لیلا»، سارا (نیکی کریمی) در «سارا»، مادر(رقیه چهرهآزاد با صداپیشگی بدری نورالهی) در «مادر»، کیان (سوسن تسلیمی) در «شاید وقتی دیگر…»، رضوانه (سوسن تسلیمی) در «مادیان»، کبوتر (گلاب آدینه) در «روسریآبی»، فرشته (نیکی کریمی) در «دوزن»، مهشید (بیتا فرهی) در «هامون»، خانمبزرگ (جمیله شیخی) در «مسافران»، زیور (گلچهره سجادیه) در «دندان مار»، بانو (بیتا فرهی) در «بانو»، از بهترین و ماندگارترین شخصیتهای زنانۀ سینمای مردانه و زنستیز ایران در سالهای بعد از انقلاب در دهههای ۶۰ و ۷۰ است که منفعل نیست، حرفی برای گفتن دارد و برای آنچه میخواهد میجنگد.
* پردۀ چهارم :
با وجود درخشش پیاپی «پردۀ آخر» و «نرگس»، فرجامی در فیلمهایی شرکت کرد که آثار چندان قابل اعتنایی نبودند. در سال ۱۳۷۱ در فیلم «تماس شیطانی» به کارگردانی حسن قلی زاده که در ابتدا «راز گل سرخ» نام داشت، با جمشید هاشمپور و مجید مظفری همبازی شد و در نقش نفیسه فاروقی تصویر زنی شیک از دههٔ ۱۳۲۰ ارائه کرد. بعد از سه سال وقفه در سال ۱۳۷۴ در فیلم «بانی چاو» ساختۀ احمدرضا گرشاسبی، در نقش فائزه معین دختر پزشکی (محمد متوسلانی) که برای مداوای نیروهای نظامی منطقه آمده و توسط آقابگ (جهانگیر الماسی) رهبر عیاران یک روستا ربوده میشود، بازی بیرمقی داشت؛ نسخۀ سریالی این فیلم با نام «معین پزشک» در سال ۱۳۷۵از شبکه ۲ سیما به نمایش درآمد.
فرجامی بین سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴ دوباره به تئاتر بازگشت و در نمایشهای «پیروزی در شیکاگو» اثر والتر وایدلی به کارگردانی داوود رشیدی، «چمدان» به نویسندگی و کارگردانی فرهاد آئیش، «آن شب که توروزندانی بود» به نویسندگی و کارگردانی مجید جعفری، و… در تالار اصلی تئاترشهر روی صحنه رفت که در بین این آثار، نمایش مشهور و تحسینبرانگیز «پیروزی در شیکاگو» با استقبال مخاطبان حرفهای تئاتر مواجه شد.
دهۀ ۷۰ و بخصوص در سینمای موسوم به دوم خرداد، با وجود پررنگ شدن نقش زن در سینمای ایران، دوران خوبی برای بازیگران زن قدیمی نبود و کسانی همچون فریماه فرجامی که سالهای جوانی را پشت سر گذاشته و پا به میانسالی گذاشتهاند، نقشی درخور توجه با قابلیتها و توانایی آنها نوشته نمیشد و به سرعت جای خود را به ستارگان جوان و نوظهور نظیر نیکی کریمی، ماهایا پطروسیان، لعیا زنگنه، هدیه تهرانی، لیلا حاتمی، ویشکا آسایش، میترا حجار، مهتاب کرامتی، مهناز افشار، و… میدادند. (به استثنای فاطمه معتمدآریا که همچنان در این دهه یکهتاز بود).
از نیمۀ دوم دهۀ ۷۰ فرجامی در آثاری نه چندان موفق مقابل دوربین رفت. در سال ۱۳۷۵ در فیلم حادثهای «جوانمرد» ساختۀ جمشید آهنگرانی در نقش عاطفه، همسر یک قهرمان بوکس (جمشید هاشمپور) که عهد کرده همسرش اين ورزش را کنار بگذارد، بازی کرد و زهره شکوفنده بهجای او در این فیلم حرف زد. در همان سال در فیلم «عشق گمشده» ساختهٔ قدرندیدهٔ سعید اسدی ایفاگر زنی با نام تمثیلی ایران شد که عشق دیرینۀ دکتر حمید سپهر (همایون ارشادی) است و حالا بعد از سالها و با بازگشت دکتر به وطن، با یکدیگر روبرو میشوند. در این فیلم فرجامی دیالوگی نداشت و بازی در سکوت را تجربه کرد. در سال ۱۳۷۶ در فیلم «ساغر» ساختۀ سیروس الوند، در نقش پرتو تابان، زنی فرهیخته که تومور بدخيمی در سر دارد و تحت يک عمل جراحی، دچار فراموشی هویت شده و خود را در قالب زنی از دست رفته به نام ساغر میپندارد، بازی کرد. «ساغر» آخرین حضور او در نقش اول بود که علیرغم محوریت نقش، چندان جای کار نداشت اما بیشباهت به سرنوشت کمین کردۀ فریماه نبود.
فرجامی در سال ۱۳۷۶ در سریال پر بینندۀ «پهلوانان نمیمیرند» ساختۀ حسن فتحی حضور یافت. این مجموعه که داستان پهلوانان در زمان قاجار را روایت میکند، از شبکه دوم پخش میشد، با استقبال روبرو شد و با دوبلهای بهیادماندنی به مدیریت دوبلاژ بهرام زند و حضور جمعی از دوبلورهای مطرح بهجای بازیگران متعدد همراه بود. فرجامی در کنار فخری خوروش در نقش همسران باوفای پهلوانان مقتول بودند که در پی یافتن قاتل همسر خود تقلا میکردند و با وجود چادر و روبند و چاقچور میشد فهمید که فریماه هنوز چابکی بدن خود راحفظ کرده است. در این مجموعه هم زهره شکوفنده بهجای فرجامی در نقش اعظمالسادات همسر پهلوان جواد (حمید مظفری) گویندگی تأثیرگذاری داشته است. در همان سال به عنوان بازیگر مهمان در سریال«گلمنگلی» ساختۀ قاسم جعفری، حضور یافت؛ سریالی که نقشهای اصلی آن را اکبر عبدی و ماهایا پطروسیان بازی میکردند و در سال ۱۳۷۷ از شبکۀ تهران پخش میشد. در سال ۱۳۷۷ در سریال «راه سوم» باز به ساختۀ قاسم جعفری که به سبک و سیاق سریالهای آپارتمانی آن سالها و به تأسّی از «همسران» و«خانهٔ سبز»، با نگاهی روانکاوانه و در قالب طنز به مسائل خانوادگی میپرداخت، حضور یافت و در نقش خانم خردمند به همراه همسر (جلیل فرجاد) و فرزندانش (امین زندگانی و نگار فروزنده) و پدربزرگ (جمشیدمشایخی) در پی راهحل مشکلات بود. این سریال که از شبکه ۳ پخش میشد، بعدها بازپخش نداشت و مهجورماند. در این دوران که فرجامی به تلویزیون روی آورده بود، دیدن چهرۀ پژمرده شدۀ او در نقش فرعی سریال مهجور «راز یک خزان» ساختۀ فرامرز باصری که در سال ۱۳۷۷ هر روز ظهرها از برنامۀ سیمای خانواده شبکه یک پخش میشد، باورپذیر نبود.
آخرین حضور فرجامی در عرصۀ تئاتر، در سالهای ۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ بود و در نمایشهای «دادگاه نورنبرگ» نوشتۀ محمد اسکندری و به کارگردانی منیژه محامدی، «آخرین بازی» به نویسندگی و کارگردانی محمود استادمحمد و «زندگی دوگانه» بر اساس آثاری از ویسواوا شیمبورسکا، لئونارد کوهن و ژان کوکتو به کارگردانی شهره لرستانی در تئاترشهر روی صحنه رفت. بدین ترتیب در بیستمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر فریماه فرجامی صحنۀ تئاتر را بدرود گفت.
در پایان دهۀ ۷۰ فرجامی در فیلم «آب و آتش» ساختۀ فریدون جیرانی در نقش متفاوت سیمین درخشان جلوی دوربین رفت. این فیلم که در سال ۱۳۸۰ اکران شد، یک سکانس به فریماه فرجامی اختصاص داشت؛ سکانسی که علی مشرقی (پرویز پرستویی) با سیمین درخشان، مادر دختری روسپی به نام مریم (لیلا حاتمی) ملاقات میکند و سیمین حقایق تلخ و تکاندهندهای از کودکی مریم برای علی فاش میکند، به لطف حضور فرجامی درقالب زنی فنا شده و پریشان احوال، از نقطه قوت فیلم و نیز آخرین حضور ماندگار فرجامی در سینمای ایران محسوب میشود. در سال ۱۳۷۹ بازی فریماه فرجامی در چند قسمت از سریال «ولایت عشق» ساختۀ مهدی فخیمزاده پخش شد که در سال ۱۳۷۷ تولید شده بود. او ایفاگر نقش زبیده همسر خردمند خلیفه هارونالرشید و مادر خلیفه امین بود که سعی دارد خلیفۀ جوان و مغرور (رامید جوان) را از مکر و حیلۀ فضل بن ربیع (داوودرشیدی) برحذر سازد و بازیاش در نخستین حضورش در قالب شخصیتی تاریخی به چشم آمد.
* پردۀ پنجم :
اوایل دهۀ ۸۰ که سینمای ایران جانی تازه گرفته بود، پروسۀ خودویرانگری فرجامی (از نوع پرویز فنیزاده و خسرو شکیبایی) به اوج رسید. دوران طلایی این ستارۀ سینما رو به افول گذاشت و فرجامی دیگر هرگز نتوانست بازی درخشانی از خود در این دهه به نمایش بگذارد. فرجامی در سال ۱۳۸۱ در فیلم تجاری «زهر عسل»، اولین فیلم ابراهیم شیبانی در ۲۲ سالگی، در کنار ستارگان نسل بعدی، محمدرضا گلزار، مهناز افشار و شهاب حسینی حضور یافت و ایفاگر نقش زنی مرموز به نام فریبا شد که یادآور شخصیت خانم دانورس در رمان مشهور «ربهکا»ست. در همان سال، فرجامی بعد از آنکه بازیش در «زهر عسل» را به پایان رساند، درسریال پر بازیگر «فرمان» ساختۀ مسعود رشیدی که از فروردین ۱۳۸۲ به روی آنتن شبکه ۲ رفت، در نقش پریچهر، ندیمۀ موذی ملوکالسلطنه (فخری خوروش) که با مظفر (فتحعلی اویسی) سر و سری دارد، ظاهر شد. فرجامی دربارۀ علت حضورش در این مجموعه گفته بود دوست داشته در فیلم یا سریالی بازی کند که «کمدی موقعیت» داشته باشد و این سریال این امکان را برایش فراهم کرد بود که بتواند در کار طنز حضور داشته باشد. این سریال نیز طی همۀ این سالها هرگز بازپخش نداشته و مهجور واقع شده است. فرجامی در دومین همکاریاش با حسن فتحی، در سریال «روشنتر از خاموشی» که به «ملاصدرا» نیز مشهور است و در سال۱۳۸۲ از شبکه ۱ سیما به نمایش درآمد، در نقش حکیمهخاتون همسر شاهعباس صفوی (محمود پاکنیت) و مادر صفی میرزای ولیعهد (علیرضا ریاحی) بود؛ زنی دسیسهگر از تبار چـَرکَس که اقداماتش درصدد تصاحب تاج و تخت به مرگ پسر و شوریدگی خود ختم شد. در این سریال زهره شکوفنده به عنوان دوبلور اختصاصی فرجامی گویندگی کرد اما بطور مشخص دیگر صدای جوانش در تناسب با فریماهی که رو به ویرانی میرفت، نبود. فرجامی در سال ۱۳۸۲ در تلهفیلم «کاغذدیواری زرد» ساختۀ رامین لباسچی بازی کرد اما با سفر فیلمساز به کانادا ناتمام ماند و در زمستان ۱۳۸۴ با رجعت به ایران تدوین به پایان رسید ولی تاکنون به نمایش درنیامده است.
خرداد ۱۳۸۲ فريماه فرجامی با مشكل ريوی به بيمارستان مراجعه میكند و پزشكان معالج تشخيص میدهند وی به آبسۀ ريوی دچار شده است. به گفتۀ پزشكان، فريماه فرجامی طی درمان آنتی بيوتيكی حالتهايی از بیحسی و بیحالی را از خود نشان میدهد. با انجام آزمايشات پزشكی و سیتیاسكن مغزی، گروه معالج وی درمیيابند كه سموم حاصل از عفونت آبسۀ ريوی از طريق خون به مغز و سيستم عصبی او رسيده است و به اين اعضا آسيب رسانده است. تشخيص پزشكان معالج وی حالت "فراموشی موقت" و التهاب مغزی بر اثر مشكل عفونی است.
فرجامی در اثر این بیماری خانهنشین شد و در عین ناباوری از سینما کنار گذاشته و فراموش شد. وقتی عباس کیارستمی در سال ۱۳۸۷ فیلم «شیرین» را بر اساس نگاهها و واکنشهای چند نسل از زنان بازیگر سینمای ایران در برابر دوربین ساخت، جای خالی فریماه فرجامی در این اثر محسوس بود. در بهار ۱۳۸۸ دیدار فریماه فرجامی با مسعود کیمیای در دفتر مدرسۀ كارگاه آزاد فيلم صورت گرفت. در پی این دیدار، احتمال بازگشت او به سینما قوت گرفت و چشم امید دوستداران فرجامی به کیمیایی بود. تا اینکه در سال ۱۳۸۸ منصور ضابطیان به جستجوی فریماه پرداخت و گفت و گویی با او در هفتهنامۀ «چلچراغ» ترتیب داد. در این گفتگو میشد فهمید که فرجامی حال و روز خوبی ندارد، بیحوصله و دچار بیخوابی است و در انزوا با پرستار جوانش گذر زندگی میکند. غمانگیز بود وقتی اسامی کسانی که با آنها کار کرده بود را جابهجا میگفت که از اختلال حواس و ذهن آشفتۀ او در اثر عوارض بیماری خبر میداد. اما اتفاق ناخوشایند در سال بعد افتاد؛ در هفتم بهمن ۱۳۸۹، دراقدامی نابخردانه، مصاحبۀ جنجالبرانگیز فریماه فرجامی با برنامۀ تلویزیونی «هفت» از شبکۀ ۳ پخش شد و بسیاری را بعد از ۷ سال بیخبری، در مواجهه با چهرۀ درهمشکستۀ فرجامی که کمتر نشانی از سالهای اوجش داشت، شوکه کرد. در این مصاحبه فرجامی در حالتی که افسارگسیخته مینمود، بدون ملاحظه دربارۀ برخی از سینماگران و همکارانش اظهار نظر میکرد. پس از پخش مصاحبه، امین تارخ که مهمان این برنامه بود و سپس رخشان بنیاعتماد، به شدت نسبت به عملکرد این برنامه اعتراض کردند. در این گزارش تلویزیونی که باتصویربرداری تعمداً نامناسب از فرجامی در شرایطی نامطلوب همراه بود، فریدون جیرانی و نیما حسنینسب با او همچون کودکی ناآگاه و ناهشیار برخورد میکردند که رقتانگیز جلو میکرد و ناخواسته حس به سُخره گرفتن فرجامی را به اذهان متبادر میساخت. در ادامۀ اعتراضات و واکنشهای منفی عموم، شورای تهیهکنندگان نیز برنامۀ هفت را تحریم کرد.
* پردۀ ششم :
دهۀ ۹۰ اخبار گوناگونی از فرجامی منعکس میشد. زمستان ١٣٩٢ با دعوت فریبا کوثری و تهمینه میلانی که همواره با فرجامی در ارتباط بودند، دیدار جمعی از بازیگران زن با فرجامی صورت گرفت. پاییز ١٣٩٣ نیز خاطره حاتمی که در دوران بیماری فرجامی به دیدارش میرفت و رابطهای دوستانه بین آن دو شکل گرفته بود، بانی عیادت چند تن از سینماگران جوان زن از فرجامی در سینما تلگراف کافۀ موزه سینما شد. در سال ۱۳۹۳خبری از مسعود كيميايی در خصوص فيلم جديدش با عنوان موقت «تنفس» با موضوع اعتياد که در سال۱۳۹۴ كليد خواهد زد منتشر شد و کیمیایی اميدوار بود يكی از نقشهای محوری آن را فريماه فرجامی بازی كند. نقشی که گفته میشد منطبق با حال و روز فرجامی نوشته شده است و کاملاً معادل است با تصویر درهمشکستهای که از او دیدهایم. اما این فیلم ساخته نشد و دیگر شرايط حضور فرجامی در فيلمی از کیمیایی فراهم نشد. از گوشه و کنار اخباری از بهبودی فریماه فرجامی به گوش میرسید و تلویزیون اینترنتی تیوی پلاس در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ به منزل فرجامی رفته و تولد او را جشن گرفتند. در این گزارش تصویری که فرجامی سرحال به نظر میرسید، آمادگی خود را برای از سرگیری فعالیتش ابراز کرد. مراسم بزرگداشت محمدعلی کشاورز در بیست و هفتم دی ماه ۱۳۹۳ با حضور هنرمندان تئاتر و سینما در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد و فریماه فرجامی بعد از چند سال دوری از انظار و محافل عمومی در حالی که با نشاط و سرزنده به نظر میرسید، روی صحنه رفت و چند کلامی دربارۀ کشاورز صحبت کرد.
در سال ۱۳۹۴ اتفاقی فرخنده رخ داد و فرجامی پس از ۱۲ سال دوری از سینما، در فیلم «تاول»، نخستین فیلم بلند بهمن کامیار، جلوی دوربین این فیلمساز جوان رفت و با هستی مهدویفر همبازی شد. او با هیجان ازاین رویداد یاد میکرد و به گفتۀ خودش در این فیلم نقش زنی به نام طلعت را بازی کرده که همسرش او را رهاکرده و به کردستان عراق رفته و قول داده که برگردد. حالا سالها گذشته و او هنوز بازنگشته، اما طلعت همچنان منتظر بازگشت همسرش است. او که در خوابگاهی با دختری جوان (هستی مهدویفر) هماتاق است، با ماجراها و اتفاقاتی که برای این دختر میافتد، همراه میشود. این فیلم که به «نیم» تغییر نام داده شد و میتوانست فتح بابی برای فرجامی باشد، تاکنون به نمایش درنیامده و بلاتکلیف مانده است. بنابراین کیفیت بازی فرجامی بعد از سالها دوری از سینما دیده و ارزیابی نشد.
بیست و پنجم تیر ماه ۱۳۹۴، دست اندرکاران نمایش «فصل شکار بادبادکها» به کارگردانی جلال تهرانی، چهارمین روز از اجرای خود را به آیین نکوداشت از فریماه فرجامی اختصاص داد و از او تقدیر به عمل آوردند. این نمایش که کاری از مکتب تهران بود، با سخنرانی امین تارخ در سالن اصلی تئاتر شهر همراه بود و تارخ درمتنی که به همکار قدیمی خود تقدیم کرد، او را بازیگری دانست که باید با سوفیا لورن و اینگرید برگمن قیاس شود. در آذر ماه ۱۳۹۴ شبی که فیلم «خط قرمز» پس از ۳۴ سال در سینماتک خانۀ هنرمندان نمایش داده شد، فریماه فرجامی به دعوت کیمیایی روی سن آمد و مورد تشویق حاضران در سالن قرار گرفت.در سال ۱۳۹۵ لیلا حاتمی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن که از سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای بازی درفیلم «رگ خواب» دریافت کرده بود، به فریماه فرجامی تقدیم کرد. در پاییز ۱۳۹۷ گرچه فرجامی اعلام کرده بود از لحاظ روحی و جسمی در وضعیت مطلوبی به سر میبرد و همچنان مشتاق کار کردن در سینماست، اما از طرفی نسبت به پیشنهاداتی که داشت، تمایلی نشان نمیداد و نمیخواست غیبت چندین سالۀ خود را با اثری ضعیف از بین ببرد. با وجود مقدمات طولانی برای بازگشت فرجامی و در حالی که همه مشتاقانه انتظارمیکشیدند دوباره او را بر پردۀ سینما ببیند، نوبت به مراسم نکوداشت فریماه فرجامی در سوم مهر ماه ۱۳۹۸رسید که با حضور جمع کثیری از اهالی سینما و علاقمندان در خانۀ سینما برگزار شد و برخی از آنها پشت تریبون برای حضار دربارۀ آشنایی و همکاری با فریماه فرجامی سخن گفتند.نکوداشتی که بدون حضور فرجامی تلخ جلو میکرد و تنها در پایان این مراسم، گفت و گویی ویدئویی با او برای حضار پخش شد.تلویزیون اینترنتی تیوی پلاس بار دیگر به بهانۀ بزرگداشت فرجامی به منزلش رفت ولی این بار میشد فهمید که فریماه حتی نسبت به پنج سال پیش شکستهتر شده است. آثاری از کسالت و ناتوانی جسمی در او مشاهده میشد که شرایط حضورش در هر فیلمی را امکانناپذیر میساخت.
* پردۀ آخر :
آخرین تصویر فرجامی در سینمای ایران، در فیلم «لامینور» ساختۀ داریوش مهرجویی در سال ۱۳۹۸ است. فرجامی که حضوری افتخاری و بسیار کوتاه در این فیلم داشت، پیش از اکران تصویرش در فضای مجازی منتشر شده بود. این فیلم بعد از وقفهای، با صدور پروانه نمایش، از اردیبهشت ۱۴۰۱ در سینما اکران شد.
او سالها پیش گفته بود «ای کاش آن فریماه سال ۵۵ هیچ وقت بازیگر نمیشد، کاش این کار را شروع نکرده بود که حالا آنقدر عاشق کارش بشود که نتواند از آن دل بکند.» او در همۀ سالهای که اوضاع جسمی خوبی نداشت، در هر فرصتی که به دست میآورد، تأکید میکرد که هنوز عاشق سینماست و دوست داردبرای سینما و مردمش کار کند. او گفته بود «بازیگری خیلی چیزها را در آدم میکشد» و هربار قسمتی از وجودش را برای نقشهایش تکه تکه میکرد؛ برای لاله، برای سوسن، برای مونس، برای ماه منیر، برای فروغالزمان، برای آفاق، برای سیمین؛ برای نقشهایی که آنها را مثل بچههایی میدید که هیچ وقت نداشته است و هرکدام را با عشق وعلاقه در دوران اوج خود بازی کرده یا به عبارت بهتر جان بخشیده بود. اما تقدیر به گونهای رقم خورد که به سان بچهای گشت که میخواست مراقبش باشند و فراموشش نکنند.
به هر تقدیر او یکی از مهمترین بازیگران زن سینمای بعد از انقلاب ایران بود؛ اما در زندگی خصوصی بازیگرخوبی نبود و بسیار لطمه خورد. او مدام در غبار روزمرگی ما گم میشد و به تحلیل میرفت. مثل آن نمای معرف فیلم «مادر» که ماه منیر غبار آینۀ قدیمی را پاک میکرد و چشمان روشنش در آن برق میزد، حال انگار میخواست غبار نشسته بر ذهن و روح ما را پاک کند ولو با اخباری ناگوار. با فراموشی دست و پنجه نرم میکرداما از فراموش شدن بیشتر بیم داشت و از آن سرنوشت محتوم بیزار بود.
فرجامی که فراز و فرود بسیاری را در دنیای حرفهای و شخصی از سر گذراند، بعد از نوروز ۱۴۰۲دچار سکتۀ مغزی شد و پس از بهبود نسبی، درمان را تحت نظر پزشک در منزل ادامه داد اما دوباره براثر سکته در بیمارستان بستری شد و چند روز در اغما فرو رفت و دوباره خبرساز شد. عاقبت جمعه ۹ تیر ۱۴۰۲ فرجام تلخ فریماه رقم خورد؛ در سن ۷۱ سالگی پردۀ آخر فریماه افکنده و چشمان زیبایش برای همیشه بسته شد؛ پردهای که خیلی پیشتر روی چشمان بسیاری سایۀ سنگین انداخته بود تا او را نادیده بگیرند. او به درستی گفته بود «انگار سینما که میرود، روابط آدمها نیز با هم قطع میشود.سینما این بدی را دارد که وقتی تو دیگر کارنمیکنی فراموش میشوی و روابطت با کسانی که در زمان فعالیتت با آنها بسیار نزدیک بوده هم قطع میشود.»
.
▪ اُکتای بخشایش
* کارنامۀ فریماه فرجامی در یک نگاه
* رادیو :
- بازی در نمایشهای رادیویی
* تئاتر :
۱- «فیزیکدانها» (۱۳۵۹) نوشته فردریک دورنمات به کارگردانی رضا کرمرضایی؛ تهران، تالار وحدت
۲- «همۀ پسران من» (۱۳۶۰) نوشته آرتور میلر به کارگردانی اکبر زنجانپور؛ تهران، تالار وحدت
۳- «عنکبوت» (۱۳۶۲) نوشته و کارگردانی مجید جعفری؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی
۴- «تراژدی کسری» (۱۳۶۳) نوشته و کارگردانی مجید جعفری؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی
۵- «شاهزاده و گدا» (۱۳۶۵) نوشته سرگئی میخالگف به کارگردانی هادی مرزبان؛ تهران، تئاتر شهر، تالاراصلی
۶- «بیا تا گل برافشانیم» (۱۳۶۷) نوشته و کارگردانی مجید جعفری؛ تهران؛ تالار اصلی تئاترشهر
۷- «پیروزی در شیکاگو» (۱۳۷۱) نوشته والتر وایدلی به کارگردانی داود رشیدی؛ تهران، تئاترشهر، تالاراصلی
۸- «چمدان» (۱۳۷۲) نوشته و کارگردانی فرهاد آئیش؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی
۹- «آن شب که "تورو" زندانی بود» (۱۳۷۴) نوشته و کارگردانی مجید جعفری؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی
۱۰-«دادگاه نورنبرگ»(۱۳۷۷) نوشته محمد اسکندری به کارگردانی منیژه محامدی؛ تهران، تئاترشهر، تالارچهارسو
۱۱- «آخرین بازی» (۱۳۷۸) نوشته و کارگردانی محمود استادمحمد؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه
۱۲- «زندگی دوگانه» (۱۳۷۸) بر اساس آثای از ویسواوا شیمبورسکا، لئونارد کوهن و ژان کوکتو به کارگردانی شهره لرستانی؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه
۱۳- «الموت» نوشته و کارگردانی مجید جعفری؛ تهران
و….
* فیلم سینمایی :
۱- «گفت هر سه نفرشان» (۱۳۵۹) به کارگردانی غلامعلی عرفان؛ نمایش داده نشد
۲- «خط قرمز» (۱۳۶۰) به کارگردانی مسعود کیمیایی؛ نمایش داده نشد / صداپیشه: مهین کسمایی
۳- «تیغ و ابریشم» (۱۳۶۴) به کارگردانی مسعود کیمیایی / صداپیشه: ژاله کاظمی
۴- «بیپناه» (۱۳۶۵) به کارگردانی علیرضا داودنژاد / صداپیشه: رفعت هاشمپور
۵- «اجارهنشینها» (۱۳۶۵) به کارگرانی داریوش مهرجویی
۶- «سرب» (۱۳۶۷) به کارگردانی مسعود کیمیایی / صداپیشه: زهره شکوفنده
۷- «مادر» (۱۳۶۸) به کارگردانی علی حاتمی / صداپیشه: زهره شکوفنده و مهین کسمایی (دو نقش)
۸- «پردۀ آخر» (۱۳۶۹) به کارگردانی واروژ کریممسیحی
۹- «نرگس» (۱۳۷۰) به کارگردانی رخشان بنیاعتماد
۱۰- «تماس شیطانی» (راز گل سرخ، ۱۳۷۱) به کارگردانی حسن قلیزاده
۱۱- «بانی چاو» (معین پزشک، ۱۳۷۴) به کارگردانی احمدرضا گرشاسبی
۱۲- «عشق گمشده» (۱۳۷۵) به کارگردانی شهرام اسدی
۱۳- «جوانمرد» (۱۳۷۵) به کارگردانی جمشید آهنگرانی / صداپیشه: زهره شکوفنده
۱۴- «ساغر» (۱۳۷۶) به کارگردانی سیروس الوند
۱۵- «آب و آتش» (۱۳۷۹) به کارگردانی فریدون جیرانی
۱۶- «زهر عسل» (۱۳۸۱) به کارگردانی ابراهیم شیبانی
۱۷- «نیم» (تاول) نمایش داده نشد
۱۸- «لامینور» (۱۳۹۸ - نمایش در ۱۴۰۱) به کارگردانی داریوش مهرجویی
* مجموعه تلویزیونی :
۱- «آدمک مومی» (تلهتئاتر، ۱۳۵۵) به کارگردانی خسرو فرخزادی ؛ تلویزیون ملی ایران
۲- «تراژدی کسری» (تلهتئاتر، ۱۳۶۳) به کارگردانی مجید جعفری
۳- «بخش چهار جراحی» (۱۳۶۷) به کارگردانی مسعود فروتن؛ شبکه دو / صداپیشه: زهره شکوفنده
۴- «پهلوانان نمیمیرند» (۱۳۷۶) به کارگردانی حسن فتحی؛ شبکه دوم / صداپیشه: زهره شکوفنده
۵- «معین پزشک» (بانی چاو، ۱۳۷۵) به کارگردانی احمدرضا گرشاسبی
۶- «راه سوم» (۱۳۷۷) به کارگردانی قاسم جعفری؛ شبکه سه
۷- «گلمنگلی» (۱۳۷۷) به کارگردانی قاسم جعفری؛ شبکه تهران - بازیگر مهمان
۸- «راز یک خزان» (۱۳۷۷) به کارگردانی فرامرز باصری؛ برنامه سیمای خانواده شبکه یک
۹- «ولایت عشق» (۱۳۷۹) به کارگردانی مهدی فخیمزاده؛ شبکه یک
۱۰- «فرمان» (۱۳۸۱) به کارگردانی مسعود رشیدی؛ شبکه دو
۱۱- «روشنتر از خاموشی» (۱۳۸۲) به کارگردانی حسن فتحی؛ شبکه یک / صداپیشه: زهره شکوفنده
۱۲- «کاغذ دیواری زرد» (تلهفیلم، ۱۳۸۲-۱۳۸۴) به کارگردانی رامین لباسچی؛ نمایش داده نشد
* جوایز :
۱- برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن از هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر برای بازی در فیلم «سرب»
۲- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از نهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر برای بازی در فیلم «پردۀ آخر»
———————————————
* پینوست: این نوشتار پیشکشی باشد به روان فریماه فرجامی و فرزانه تأییدی، هما روستا، مهین شهابی،جمیله شیخی، فخری خوروش و بسیاری دیگر از زنان بازیگر این مرز و بوم که فارغ از قواعد مشمئز کنندۀ دنیای پوچ سلبریتیهای این زمانۀ پر هیاهو، در عرصۀ تئاتر و سینمای ایران عمری را صرف کردند ولی آن طور که باید قدر ندیدند.
نظرات