بانوی معجزه گر زنده می ماند
بانوی معجزه گر زنده می ماند
به یاد بانو رفعت هاشم پور و سال های حضورش در عرصۀ دوبله به فارسی
- دیگر نه اول بهار را می بیند و نه آخر پاییز را و نه روزهای خفۀ غمگین مانند امروز را... آیا روشنایی چشم او و آهنگ صدایش بکلی خاموش شد؟! (داستان گرداب اثر صادق هدایت)
همه چیز از صبح روز جمعه ششم اسفند 1400 شروع شد. یکی از همان جمعه های مطبوعی که نمیدانی چرا اضطراب مبهمی هم دارد. اینستاگرام را نگاه می کنی و پست جلال مقامی که تصویری ست سیاه و سفید از بانویی سالخورده با موهای سپید که نگاهش را به نقطه ای نامعلوم دوخته و نوشتۀ زیر عکس: «عزیزان سلام. بازگشت همه بسوی اوست. امروز همسرم بانو رعفت هاشم پور به رحمت خدا رفتند.»... یک باره ویران می شوی، خبر رفتن کسی ست که نقشگویی مهم بسیاری از فیلمها را برعهده داشته است. خبر رفتن صدایی آشنا که از جنس سینما بود. دلتنگ می شوی و کوهی از خاطرات خوب و شیرین سالهای دور که از تنها صدای بی همتایش داری، بر سرت آوار می شوند: «بر باد رفته»، «می خواهم زنده بمانم»، «معجزه گر»، «دیوانه از قفس پرید»، «جن گیر»، «بانی و کلاید»، «بن هور»، «سامسون و دلیله»، «داشتن و نداشتن»، «برف های کلیمانجارو»، «آرزوهای بزرگ»، «محمد رسول الله»، «ارتش سری»، «قصه های جزیره»، «بازمانده» و بیشمار آثار دیگر که هرکدام با دوبله و با صدای او برایمان جاودانه شده اند. شاید بیش از آن که از مرگش در 90 سالگی افسوس بخوریم، افسوس از عزلت نشینی او بخاطر بی مهری هایی ست که سبب شد بیش از یک دهه مُهر خموشی بر لب بزند. سکوتی که بسیاری از دوستداران هنر دوبله را در حسرت صدای تکرارنشدنی اش باقی گذاشته بود.
سخن از رفعت هاشم پور، یکی از مفاخر تاریخ دوبله است که سهم بزرگی در اعتبار و اعتلای تاریخ دوبلاژ ایران داشته و البته سهم بزرگی در خاطرات دوستداران فیلم و دوبله. خاطرات، خاطرات، یک صدا و هزار و یک خاطره. گرداب خاطرات رهایمان نمی کند. به راستی از کدامین خاطره شروع کنیم؟ شاید باید به رسم معمول از خاطرۀ نخستین نقشش بر پردۀ گیتی آغاز کنیم و به شرح حال هنرمندی خودساخته بپردازیم که بی واسطۀ تمجید دیگران بزرگ و بی بدیل است. و از همین رو سخن گفتن دربارۀ این گویندۀ بسیار توانا و مقتدر، سخت و دشوار می نماید.
رفعت هاشم پور با نام اصلی رأفت که در شناسنامه به صورت رعفت نوشته شده، در هفتم آبان 1310 در اردبیل متولد شد. او فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی به ریاست دکتر مهدی نامدار بود. هنرمندانی نظیر بیژن مفید، فهیمه راستکار، هوشنگ لطیفپور، علی نصیریان، صدرالدین الهی، جعفر والی، پرویز بهرام، رضا بدیعی، جمشید لایق، عباس جوانمرد، اسماعیل داورفر، فریدون ثقفی، ژاله علو، آذر دانشی و... از هنرجویان این هنرستان و برخی از آنها از همدورهای های رفعت هاشم پور بودند. اما هاشم پور بر خلاف فهیمه راستکار، در عرصۀ تئاتر هرگز بطور حرفه ای روی صحنه نرفت. بعد از فارغالتحصیلی، لطیفپور تصمیم گرفت که از افراد هنرستان برای دوبله نیرو جذب کند و چون این اشخاص سابقۀ کار هنری داشتند، بنابراین تمام هنرجوهای هنرستان را برای کار دوبله فراخواند. رفعت هاشم پور هم مانند بسیاری از دوبلورهای نسل اول و دوم هیچ برنامه ای برای فعالیت در دوبله نداشت و می خواست به تحصیلاتش در تئاتر ادامه دهد اما به قول خودش یا تقدیر بوده یا سرنوشت به این حرفه کشیده شده و کار دوبله را از تابستان سال 1336 با فیلم مصری «فرشتۀ رقص» به سرپرستی هوشنگ لطیف پور در استودیو ایران فیلم (خانۀ سینمای فعلی) آغاز نمود و به اصرار لطیف پور و محمود نوذری (صدابردار) گویندگی نقش اول این فیلم عربی را برعهده گرفت. و از همان سال های آغازین بطور مستمر و مداوم در اتاقی بسته و بدون آفتاب و پر از پُرز و گرد و خاک، عمری را در حرفۀ دوبلاژ گذراند که حاصلش کارنامه ای درخشان و پربار و متنوع است که بررسی آن می تواند درسی برای علاقمندان و هنرجویان دوبلاژ باشد.
او خیلی زود مدارج پیشرفت در عرصۀ دوبلاژ را طی کرد و از همان نخستین سالهای فعالیتش در نقشهای نخست و بهجای بازیگران مشهور در فیلم های دوبله شده در استودیو مولن روژ به مدیریت اساتیدی چون علی کسمایی و ایرج دوستدار گویندگی کرد؛ از جمله گویندگی به جای جینا لولوبریجیدا، ستارۀ محبوب ایتالیایی، در دوبله های اول «بندباز» و «سلیمان و ملکۀ سبا» که هر دو به مدیریت دوبلاژ ایرج دوستدار در اواخر دهۀ 30 صورت گرفتند (بعدها با دسترس نبودن این نسخه ها، مجدداً و با صدای ژاله کاظمی دوبله شدند.). بنا به روایتی به هنگام دوبلۀ «سلیمان و ملکۀ سبا» در استودیو مولنروژ برای انتخاب گوینده امتحان گرفته شد و گویندگانی که بر روی این فیلم در نقش های اصلی حرف زدند، همانند محمود نوربخش به جای یول برینر، بعد از تست صدا انتخاب شدند. اما رفعت هاشم پور که به عنوان گویندۀ نقش اول زن فیلم ها شناخته شده بود، در دوبله این فیلم از سوی ایرج دوستدار انتخاب شد و نتیجه کار، یکی از بهترین نمونه های گویندگی آن سال ها بوده است. (1)
رفعت هاشم پور در فاصله سالهای 1338 تا 1346 به عنوان معلم در آموزش و پرورش نیز مشغول به تدریس شد ولی بخاطر حضور مداوم در عرصۀ دوبلاژ، کار آموزش و پرورش را رها کرد. اما ادامه تحصیل داده و در رشتۀ بازیگری تئاتر از دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران با درجۀ لیسانس فارغ التحصیل گردید.
در اوایل دهۀ 40، رفعت هاشم پور با وجود اختلاف سنی 10 ساله با جلال مقامی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج تنها دخترشان به نام مرجان است که ساکن فرانسه می باشد. جلال مقامی دربارۀ همکاری دو نفره شان در دوبله می گوید: «خیلی فیلم ها بوده که با هم در آنها حرف زده ایم. اما وجه اشتراکمان این بود که صبح با هم سر کار می آمدیم؛ او کار خودش را می کرد و من هم کار خودم را و بعد از کار باهم برمی گشتیم.» (2)
در دهۀ 40 خورشیدی که دوران طلایی تاریخ دوبلۀ ایران خوانده می شود، رفعت هاشم پور گویندۀ بسیاری از نقش های اصلی و مکمل در استودیوهای مهم و سرنوشت سازِ مولن روژ و دماوند و شهاب بود. در دهۀ 50 با افزایش رقابت ها و تعدد دوبلورهای زن نظیر بهیجه نادری، پروین چایچی، شکوه زارعی، سیمین دخت احساسی، از فعالیت هاشم پور کاسته نشد و جایگاه خود را به عنوان یکی از معتبرترین و قدرتمندترین گویندگان زن فیلم حفظ کرد. او موفقیت خود را مدیون مدیران دوبلاژ می دانست و در بهترین فیلم های دوبله شده به مدیریت علی کسمایی، محمدعلی زرندی، عطاءالله کاملی، ایرج دوستدار، احمد رسول زاده، هوشنگ لطیف پور، سعید شرافت، ابوالحسن تهامی و خسرو خسروشاهی، حضوری چشمگیر داشته است.
رفعت هاشم پور گویندگی 3 شاه نقش فراموش نشدنی در دوبلۀ 3 فیلم «بر باد رفته»، «می خواهم زنده بمانم» و «معجزه گر» را در کارنامۀ درخشان و پربار خود دارد که بیش از سایر آثارش مورد توجه قرار گرفته اند. نقش هایی دشوار و پیچیده که در سرتاسر سکانس های فیلم حضور دارند و درک صحیح این نقش ها و درآوردن احساس هایشان تنها از عهدۀ گوینده ای توانا و قدرمند چون هاشم پور برمی آمد. او با استفاده از قابلیت های صدایش، در این نقش های دشوار که طیف گوناگونی از احساسات را می طلبد، گویندگی تحسین آمیزی داشته است.
فیلم جاودانۀ «بر باد رفته» بر مبنای رمان پرآوازۀ مارگارت میچل، 2 بار دوبله شده است. بار نخست برای سینما به مدیریت احمد رسول زاده در سال 1342 در استودیو دماوند و بار دوم به صورت ویدئویی به مدیریت خسرو خسروشاهی در اوایل دهۀ 60 و در هر 2 نسخه با فاصله ای 20 ساله، رفعت هاشم پور گویندگی به جای ویوین لی در نقش اسکارلت اوهارا را برعهده داشته است. دوبلۀ اول که مورد پسند خود هاشم پور هم هست، در حال حاضر جز آنونس آن در دسترس نیست اما در نسخۀ موجود (دوبلۀ دوم) گویی رفعت هاشم پور خودِ خود اسکارلت است. از همان ابتدای فیلم که اسکارلت، دختر لوس و نازپرورده با لباسی سفید روی ایوان خانه با دو مرد جوان از دلباخته هایش نشسته و از جنگ شِکوه می کند و اولین جملاتش با صدای هاشم پور به گوش می رسد «... همه همینو میگن، جنگ!، جنگ!. این هفته در تمام مهمونی ها از کوچیک و بزرگ همه از جنگ حرف میزنن. اونقدر حوصلهام سر رفته که میخوام جیغ بکشم. مطمئنم جنگی درگیر نمیشه.... اگه هر کدومتون یه بار دیگه حرفی از جنگ بزنین، میرم تو خونه و در روی خودم میبندم!... » تا زنی پخته که همه چیز را از دست داده و در انتهای فیلم با لباسی سیاه بر آستانۀ در خانه ایستاده و ترک کردن رت باتلر (کلارک گیبل) را با اندوه نظاره می کند و با خود می گوید «... نباید میذاشتم اون بره. نباید. حتماً برای برگردوندنش راهی هست. اوه حالا نمیتونم درباره اش فکر کنم. فردا یه راهی پیدا میکنم... فردا روش فکر میکنم... باید درباره اش فکر کنم... باید فکر کنم... باید فکر کنم... باید برشگردونم...» و بعد با غروری به خود مطمئن که در صدایش سراغ داریم، آخرین جملات معروف اسکارلت را که نشان می دهد هیچ گونه از شکست را نمی پذیرد، می شنویم «... تارا منتظرم باش... من میام... اونجا راهی برای برگردوندنش پیدا میکنم. هرچی باشه فردا هم روز خداست...» و هیچ شکی باقی نمی گذارد که برای مخاطب ایرانی تصور صدای اسکارلت بدون صدای او دیگر امکان پذیر نیست. رفعت هاشم پور با صدای شورانگیزش در سرتاسر فیلم چه در تارا و دوازده بلوط و چه در آتلانتا، فراز و فرودهای شخصیت پیچیدۀ اسکارلت را به زیبایی تمام اجرا کرده است. در سکانسی در میانه های فیلم وقتی که اسکارلت به تارای ویران شده بازمی گردد و در آن غروب سرخ فام در مونولوگی فراموش نشدنی عهد و پیمان می بندد، صدای مصمم هاشم پور همراه با موسیقی فیلم در هم می آمیزد و یکی از لحظات ماندگار فیلم خلق می شود «... خداوندا تو شاهد من باش؛ شاهد باش و ببین من سر عجز فرود نخواهم اُورد. شمالی ها هرگز نخواهند تونست بر من غالب بشن. مبارزه خواهم کرد تا گرسنه نمونم، نه من و نه خانواده ام، ولو اینکه لازم باشه دست به هر کاری بزنم. خداوندا تو شاهد من باش چون می خواهم زنده بمونم و بدبختی نکشم...». در اواخر فیلم که اسکارلت بر سر عقل آمده، حزن خاص و آشنای صدای هاشم پور هم رنگ و جلوهای دیگر به خود می گیرد «... اشلی تو باید سالها پیش میدونستی که اونو دوست داری نه منو. نباید میذاشتی این همه سال سرگردان باشم ولی حالا داری اینو به من میگی. حالا که دیر شده اعتراف میکنی. تو همونطور منو میخواستی که رت، بل واتلینگ رو میخواست. من به دنبال عشقی بودم که هرگز وجود نداشت ولی حالا برام مهم نیست؛ اصلاً مهم نیست. همه چی به پایان رسیده...» او با شوری وصف ناشدنی نام اشلی و رت را به زبان می آورد؛ چه آن زمان که عشق و تمنای خود را در هر فرصت به اشلی (لسلی هاوارد) ابراز می کند و چه وقتی که بعد از آن همه کشمکش با رت، در آن مِه غلیظ به دنبال رت نام او را فریاد می زند. خسرو خسروشاهی در این رابطه می گوید: «خانم هاشم پور در نسخۀ قبلي هم به جاي ويوين لی حرف زده بودند. در انتخاب خانم هاشم پور ترديدي نداشتم چون صدايش کاملاً به شخصيت شلوغ و پر سر و صدای اسکارلت نزديک بود.» (3) اما هاشم پور از کار خود در دوبلۀ دوم راضی نبود و دلچسب نبودن این نسخه را به سرعت ویدئو تعمیم می داد و معتقد بود که به لحاظ فنی صدا در کاست ویدئو دچار اشکالاتی می شود.
در فیلم «می خواهم زنده بمانم» بازی تأثیرگذار سوزان هیوارد در نقش باربارا گراهام، زنی دروغگو، خیابان گرد، دزد، قمارباز و معتاد به مواد مخدر که به اتهام قتل بازداشت و محکوم به اعدام در اتاق گاز است، از شاهکارهای گویندگی رفعت هاشم پور در تاریخ دوبله محسوب می شود. هاشم پور در این فیلم از غایت لحن گستاخانۀ خود بهره برده است و برای نمونه می توان به سکانسی که در برابر اعتراض زندانبان به این که نباید در زندان لباس تحریککننده بپوشد، اشاره کرد «... خیلی خب، خیلی خب، درش میارم ولی این گونی های شما رو هم نمیپوشم. من لخت میخوابم!... خب چطوره؟!...» اما هرچه فیلم به فرجام تراژیک باربارا نزدیک میشود، لحن و آهنگ صدای هاشم پور نیز تلخ و آمیخته به ترس و یأس میشود و اوج آن را می توان در سکانس ملاقات و بازی با کودکش در لحظات قبل از اعدام یافت «... اوه چه پسر بزرگی شدی عزیزم. شرط میبندم وزنت از بیست و پنج پوند هم بیشتره. یادته؟ یادته اون وقتا چجوری باهم بازی میکردیم؟ اینجوری اینجوری اینجوری. آره، آره عزیزم ما هر شب این بازی رو میکردیم. آره بازم بازی میکنیم. از وابلتون تا ویبلتون پونزده مایله. از وابلتون تا ویبلتون پونزده مایله. خوشت میاد؟ میبینی! اون هنوزم یادشه! خیلی خوب پهلوون حالا دوباره بزن بریم. از وابلتون تا ویبلتون پونزده مایله... از وابلتون تا ویبلتون پونزده مایله... از وابلتون تا ویبلتون پونزده..... از وابلتون تا ویبلتون..... اوه....» و در اینجا بغض آشنای هاشم پور می شکند. این همان سکانس تکان دهنده ای است که هنگام دوبلۀ اول فیلم، هربار اشک جلوی چشمان هاشم پور را می گرفت و نمی توانست لب و دهان بازیگر را ببیند و دیالوگ ها را بگوید. این فیلم نخستین بار وقتی دوبله شد که در آن زمان هاشم پور هنوز ازدواج نکرده بود و احساس مادر بودن را نمی دانست. علی کسمایی در خصوص این سکانس شرح داده است: «در فیلم می خواهم زنده بمانم که آن را در سال 1341 در استودیو مولن روژ به فارسی دوبله می کردم، خانم رفعت هاشم پور، یکی از بهترین گوینده های ما، به جای سوزان هیوارد گویندگی می کرد و در صحنه ای که بچه را می آوردند تا ضمن نوازش با او وداع کند، چنان متأثر شد که به گریه افتاد. خانم های گویندۀ دیگر هم به گریستن پرداختند. خانم هاشم پور هرچه کوشش کرد گویندگیِ آن صحنه را به پایان برساند، گریه امانش نداد. این هنر یک گویندۀ هنرمند با احساس است که در نقش خود فرو می رود و از خود بی خود م یشود. ناچار آن روز کار را تعطیل و به فردا موکول کردم. بعدازظهر روز بعد، خانم هاشم پور برای تسط بر اعصاب خود، کوشش توان فرسایی، که همگی شاهد آن بودیم، به کار برد و گویندگی آن صحنه را هنرمندانه انجام داد.» (4) و در ادامۀ این سکانس طنین بعض آلود هاشم پور اوج می گیرد «... من نمیدونم سرنوشت اون بعد از من چی میشه. شاید اگه تنها بودم برام مهم نبود ولی با وجود اون... کاش که اونو نزائیده بودم. حتی اگه از اتاق گاز هم خلاص بشم، باید تا آخر عمرم کنج زندون بمونم. نمیدونم فایدۀ این زنده موندن چیه. خوشحالم که میخوام بمیرم...» و هِق هِق های گریۀ هاشم پور فضای سنگین این سکانس را کامل می کند. جلال مقامی در این رابطه می گوید: «خانم هاشم پور در این فیلم به جای سوزان هیوارد به معنای واقعی گریه می کرد. یعنی چیزی به نام تکنیک دوبلاژ اصلاً بلد نبود. تا حس به او منتقل نمی شد که واقعاً گریه کند، به خدا قسم، پشت میکروفن برای ضبط نمی آمد.» (5) این فیلم هم 2 بار دوبله شده است و نسخۀ موجود مربوط به دوبلۀ دوم (به مدیریت ایرج رضایی) است که در دهۀ 50 باز هم هاشم پور استادانه و مثال زدنی این نقش را اجرا کرده است.
صدای پُرشور هاشم پور بر روی سیمای سوزان هیوارد چنان خوش مینشست که به یکی از ماندگارترین نقطههای عطف تاریخ دوبله ایران بدل گشت. طنین خاص کلامش کاملاً در خدمت احساسات طوفانی هیوارد و پرسوناژ سرکش و سرسختش بود و این انطباق بی نظیر را می توان در مجموعه فیلم های دوبله شدۀ این بازیگر با صدای هاشم پور مشاهده کرد. در «خانۀ غریبه ها» در نقش ایرنه بنت، معشوقۀ جسور و حاضر جوابِ ماکس مونتی (ریچارد کونته) که مقابل او می ایستد حتی اگر سیلی مرد انتقام جو بر گونه اش نواخته شود؛ در «داوود و بتسابه» در نقش بتسابه (بَثْشَبَع)، زنی متأهل که شاه داوود به او دل می بازد و از این رسوایی، قحطی بر اورشلیم مستولی می گردد، اما آن قدر غرور و شهامت دارد که سنگسار را به ترحم عاری از عشق ترجیح دهد؛ در «برف های کلیمانجارو» (به مدیریت سعید شرافت) در نقش هلن، معشوقۀ مغرور هَری (گریگوری پک) که نقطۀ مقابل سینتیای دست نیافتنی (آوا گاردنر) است و یکی دیگر از بهترین های هاشم پور به جای این بازیگر رقم خورده؛ در «جادوگر معالج سفید» در نقش الن برتن، یک پرستار میسیونر که به قبیله ای در جنگل یاری می رساند؛ در وسترن «باغ شیطان» در نقش لی فولر، زنی شجاع و نترس که 3 ششلول بند را استخدام می کند تا شوهرش را از منطقۀ سرخ پوستان نجات دهند و خود رهبری آنها را برعهده می گیرد؛ در «زن جهنمی» در نقش مری، بیوه زنی مزرعه دار که فِرد کارتر (استیفن بوید) را استخدام می کند و با او بخاطر فرزند خردسالش سر ستیز و ناسازگاری دارد؛ در «آدا» در نقش آدا گیلیس، همسر مصمم و با اعتماد به نفس فرمانداری بی آلایش (دین مارتین)؛ در «سال های از دست رفته» (ساعات دزدیده شده / به مدیریت علی کسمایی) در نقش لورا که به علت تومور مغزی فقط یک سال دیگر زنده می ماند و دلباختۀ دکتر جراح خود می شود و از دیگر گویندگی های هاشمپور در نقشی چالش برانگیز محسوب می شود؛ در «جایی که عشق نیست» در نقش والری هِیدن میلر، دختر بی بند و بار یک سرمایه دار بزرگ (بتی دیویس) و مادری بی کفایت که دختر نوجوانش به جرم قتل معشوق او دستگیر شده؛ و در کمدی «ظرف عسل» (به مدیریت ابوالحسن تهامی) در نقش کراکت شریدان، زنی که ادعا می کند همسر قانونی سیسیل فاکسِ میلیونر (رکس هریسون) است و با لحنی قُلدرمآبانه قصد تصاحب ثروتی افسانه ای دارد. در جایی از فیلم که کراکت پیروزمندانه برگ برندۀ خود را در برابر معشوقه های سابق فاکس (کاپوسین و ادی آدامز) برای مک فلای (کلیف رابرتسون) رو می کند، لحن صریح هاشم پور در ادای جملات دیدنی است «... حاضر هستین! مواظب باش زانوهات نلرزه کُنتس! تو هم بِپا نیوفتی هالیوودی!. چیزی که میتونم به اونها بگم اینکه اولاً من تنها شخصی هستم که حق موندن در اینجا رو دارم. دوماً اینکه من تنها شخصی هستم که میتونم قانوناً وارث ثروت سیسیل فاکس باشم. حالا گوشهاتونو تیز کنین که سوماًدِش داره میاد! طبق قانون ایالت متحده، من همسر سیسیل فاکس هستم...». در همۀ این فیلم ها و هم در فیلم های کمتر شناخته شدۀ دیگر نظیر «کاروان خشم و انتقام» در نقش پرستار رایلی در برابر ویلیام هولدن، نمی توان صدایی جز صدای رفعت هاشم پور برای سوزان هیوارد متصور شد و او به حق گویندۀ ثابت این بازیگر بود.
از نمونه های برجستۀ گویندگی رفعت هاشم پور که به یکی از اجراهای ماندگار در تاریخ دوبله بدل شد، حرف زدن به جای آن بنکرافت در فیلم «معجزه گر» به مدیریت دوبلاژ علی کسمایی در استودیو مولن روژ بود. آنی سالیوان مسئولیت آموزش زبان اشاره به هلن کِلِر (پتی دوک)، دختر کور و کر یک خانوادۀ مرفه را به عهده میگیرد. وظیفهای طاقتفرسا و ظاهراً ناممکن که آنی سالیوان پس از طی فراز و نشیبهای بسیار از عهده آن برمیآید و موفق میشود با هلنِ ستیزهجو و ناسازگار، رابطهای دوستانه برقرار کند. رفعت هاشم پور که خود زمانی آموزگار مدارس بود، به زیبایی تمام توانسته سختکوشی معلمه ای کم بینا را که میکوشد تا به دنیای سکوت و انزوای مطلقِ هلن کلر رخنه کند، در صدایش مجسم کند و یکی از شاهکارهایش را در دوران طلایی دوبله به یادگار بگذارد. او ديالوگ هايی را که به زيبايی به فارسی نوشته شده اند، بيان می کند. «... هلن!، من میخوام به تو یاد بدم؛ تمام چیزهایی که تو دنیا هست، تمام چیزهایی که تو دنیا مال ما هست و نیست. نورِ که ما رو روشن میکنه، نوری که از حروف و کلمات تشکیل میشه. آدم میتونه در نور کلمات، پنج هزار سال پیش رو ببینه. اونچه که ما حس میکنیم، فکر میکنیم و میدونیم، همه با کلماته. پس هیچکس تو تاریکی نیست؛ کار هیچکس هیچ وقت تموم نمیشه. من اینو میدونم که اگه فقط یک کلمه رو بفهمی، میتونم دنیا رو تو دستت بزارم...».
می توان ساعت ها به جزئیات هنرنمایی هاشم پور به جای آن بنکرافت در این نقش دشوار که یک تنه بار دوبلۀ فیلم آرتور پن را به دوش می کشد، پرداخت. ناصر ممدوح می گوید: «بسیاری از هنرمندان عرصۀ دوبله از جمله افرادی هستند که همیشه جاودان خواهند بود. بسیاری از این افراد چهره های شناخته شده ای نیستند. بطور مثال شاید مردم عام کمتر خانم رفعت هاشم پور را بشناسد. من خاطرم هست همان سال های اولی که به دوبله وارد شدم، احمد رسول زاده مدیر دوبلاژ فیلمی با عنوان «کدو تنبل خور» بود که رفعت هاشم پور در آن نقش آن بنکرافت را بازی می کرد و این نقش نامزد اسکار شده بود. من آن زمان با دیدن نقشی که خانم هاشم پور گویندگی کرد، خوف کردم و با خود گفتم که اگر این دوبله است، من دیگر در این حرفه نیستم. با این حال بسیاری هنوز خانم هاشم پور را نمی شناسند.» (6)
صدای رفعت هاشم پور به خوبی روی اُرسولا اَندرِس می نشست و در فیلم هایی نظیر «دکتر نو» در نقش هانی ریدر (نخستین باند گرل) و نیز در «چهار نفر برای تگزاس»، «تازه چه خبر پوسی کت؟» و «کازینو رویال» گویندگی موفقی به جای این ستارۀ بی پروا داشته است.
گرچه صدای فهیمه راستکار برای ملینا مرکوری آفریده شده بود اما رفعت هاشم پور نیز به جای این بازیگر مطرح یونانی در فیلم «توپقاپی» و در نقش الیزابت لیپ با دیالوگ های جذاب و نیش دارش، گویندگی جالب توجهی ارائه کرده است و حرص و طمع دیوانه وار این زن برای سرقت خنجر سلطان محمود عثمانی از کاخ موزۀ توپقاپی را نشان داده است. او با لحنی اغواگر که رگه هایی از خشونت هم در آن موج می زند، خواستۀ خود را به سیمپسونِ سادهلوح (پیتر یوستینُف) تحمیل می کند «... تو مرد زرنگی بنظر میایی. باید در زندگی ترقی کنی. هیچ وقت به چیزای کم قانع نشو. الان این بهترین فرصته. باید این کار رو بکنی. نترس، کار مشکلی نیست. تو که نمیخوای لب سقف راه بری.... آره تو میتونی...»
صدای رفعت هاشم پور برای لانا ترنر بسیار مناسب بود و بهترین نمونه هایش را در ملودرام هایی نظیر «تقلید زندگی» در نقش لارا مردیت، زنی بلندپرواز که رؤیای بزرگش هنرپیشگی سینماست و زندگی خصوصی او و دخترش به سردی و تیرگی گراییده و «مادام ایکس» در نقش هالی اندرسن، زنی که احساس می کند مورد کم توجهی شوهر ثروتمندش قرار گرفته و با مردی جوان وارد رابطه ای م یشود که فرجامی تلخ و آکنده از سرگردانی و ویرانی برایش رقم می خورد، به جای این ستارۀ بلوند سینمای کلاسیک که ملاحت معصومیت و فریبندگی را توأمان داشت، به یادگار گذاشته است. هاشم پور خود در سال های دور، بهترین کارش را در دوبلۀ «مادام ایکس» عنوان کرده بود.
هاشم پور به جای کاپوسین در «از شمال به آلاسکا» (به مدیریت ایرج دوستدار) در نقش آنجل، زن جسور و دردسرآفرین، در دوبلۀ اول «پلنگ صورتی» (به مدیریت محمدعلی زرندی) در نقش سیمونه، همسر اغواگرِ بازرس کلوزو (پیتر سلرز) و در «هفتمین سپیده دم» گویندگی های زیبایی به جای این بازیگر و مانکن فرانسوی داشته است.
گویندگی هاشم پور به جای اینگرید برگمنِ 60 ساله در فیلم «قتل در قطار سریع السیر شرق» بر اساس رمان پر آوازۀ آگاتا کریستی، و در نقش گرتا اولسون که یک مبلّغ مذهبیِ سوئدی است، از دیگر کارهای موفق او با وجود کوتاه بودن نقش محسوب می شود و هنرنمایی هاشم پور در تک گویی این مبلّغ خشک و سرد با لهجه ای عجیب در برابر بازجویی هرکول پوآرو (آلبرت فینی) به اوج می رسد. «... از پنج سال پیش، در یک روز تابستانی که من طبق معمول همیشگیم مریض بودم، توی چمن یک باغ نشسته بودم که عیسی مسیح رو با یک عدۀ زیادی بچه در... در... در آسمان دیدم ولی تمام بچه ها قهوه ای بودن. این ندایی بود که... که من برم به بچه های کوچولوی قهوه ای کمک کنم...». سپس با بغضی که هرآن در حال شکسته شدن است، با احساسی شبیه به اعتراف به گناه ادامه می دهد «... نه، اوناها اصلاً برای خدا احترامی قائل نبودن. نه اونقدرها هم جنبۀ... جنبۀ ندا رو نداشت، بلکه میشه گفت تنبیه بود...». گویندگی هوشمندانۀ هاشم پور همچون بازی برگمن به گونه ای ست که در طول بازجویی نمی توان مرز بازگو کردن حقایق شخصی این زن خرافاتی و حساس را از گمراه کردن کارگاه بلژیکی تفکیک کرد. پیشتر هم هاشم پور به جای این بازیگر مشهور سینمای کلاسیک در فیلم «مسافرخانۀ ششمین خوشبختی» و در نقش گلادیس آیلوارد که تصمیم می گیرد به یک میسیونر مسیحی در کوه های شمال چین بپیوندد، صحبت کرده است. گویندگی هاشم پور به جای برگمن در این فیلم، چه در لحظات ابراز احساس علاقۀ گلادیس به یک افسر چینی (کورت یورگنس) و چه در لحظات تلاش شجاعانۀ گلادیس برای رساندن بچه های یتیم به منطقه ای امن در پی حملۀ ژاپنی ها، باورپذیر و جذاب است. همچنین در اپیزود سوم «رولز-رویس زرد» (به مدیریت احمد رسول زاده) در نقش گردا میلت، زن ثروتمند آمریکایی که یک انقلابی اهل یوگسلاوی (عمر شریف) را با خود همراه می کند و از رولز-رویس زرد خود برای عملیات پارتیزانی او استفاده می کند. در این اپیزود هاشم پور توانسته شیرین ترین و تلخ ترین لحظه های زندگی این زن را به زیبایی دربیاورد و جزئیات بازی ظریف اینگرید برگمن را در گویندگی خود لحاظ کند. او در «گل کاکتوس» هم به جای برگمن در نقش دوشیزه دیکینسن، منشی سرد و بی روح جولیان (والتر ماتائو) که به ناچار برای او نقش همسرش را بازی می کند، در کلام خود احساس علاقۀ پنهانیِ زنی باوقار را با درایت ارائه کرده است.
آنا مانیانی در «رُم، شهر بی دفاع» اثر روبرتو روسلینی، در نقش پینا، بیوه زنی ساده و معصوم اما با شخصیتی قوی و عواطف طوفانی است و در دوبلۀ دوم این فیلم نئورئالیسمی، از صدای رفعت هاشم پور همچون خطوط عمیق چهرۀ این بازیگر شهیر ایتالیایی، حس و حالی قوی می جوشد.
صدای رفعت هاشم پور روی چهرۀ گرم جینا لولوبریجیدا می نشست. او در «شب بخیر خانم کمپبل» یکی از گویندگی های مطبوع خود را به جای جینا لولوبریجیدا در نقش زنی دستپاچه و عجول در گرفتاری نمکین فیلم ارائه کرده است.
صدای مضطرب رفعت هاشم پور برای فِی داناوِی بسیار مناسب بود و در دوبلۀ جذاب «بانی و کلاید» شاهکار آرتور پن (به مدیریت ابوالحسن تهامی)، ارتعاش صدای هاشم پور همچون بازی فی داناوی به طرز درخشانی فريبندگی حسابگرانۀ دختری عاصی و مضطرب كه گويی انتظار فرجامی خونين را می كشد، در نوسان است. در جایی از فیلم که بانی پارکر در صندلی عقب اتومبیل آرام نشسته و شعر خود را برای کلاید بارو (وارن بیتی) می خواند، لحن زمزمه وار و شکنندۀ هاشم پور پدیدار می شود «... اسمش داستان بانی و کلایده... شما داستان جسی جیمز را شنیده اید که چگونه زندگی کرد و مُرد؟ اگر هنوز مایلید چیزی شبیه آن بدانید، داستان بانی و کلاید را بخوانید...» و لایۀ دیگری از شخصیت این زن یاغی در دورۀ بحران اقتصادی آمریکا را نمایان می کند. همچنین در «آسمان خراش جهنمی» (به مدیریت خسرو خسروشاهی) در نقش سوزان فرانکلین، دوست دختر رابرتس (پل نیومن)، که سعی می کند مهمانانِ وحشت زده از بروز حادثه را آرام کند و یا در «سه روز کُندور» در نقش کتی هیل، زنی معصوم که پا به پای ترنر (رابرت ردفورد) درگیر ماجرایی عجیب و پارانویائی م یشود، گویندگی های تحسین برانگیزی به جای داناوی و حالت های عصبی پرسوناژ سینمایی او داشته است. او در «سازش» و «سه تفنگدار» هم به جای این بازیگر مشهور سینما صحبت کرده است.
در دوبلۀ اول فیلم «سرگیجه»، یکی از برجسته ترین آثار آلفرد هیچکاک و یکی از شاهکارهای تاریخ سینما، رفعت هاشم پور به جای کیم نوُاک و شخصیت دوگانه و درون گرای مادلین / جودی، باید حس سردی و صمیمیت را در عین حال منتقل کرده و تنش موجود در رابطه اش با اسکاتی (جیمز استوارت) را به خوبی درآورده باشد. این فیلم را هم نخستین بار ایرج دوستدار در سال 1339 در استودیو مولن روژ دوبله کرد. این دوبله ناب و استادانه بود اما گویا نوارهای صدای آن از میان رفته و تا به امروز حسرت تماشایش بر دل بسیاری دوستداران دوبله باقی مانده است. اما به عقیدۀ کسانی که این نسخه را دیده اند، هاشم پور یکی از بهترین نمونه های گویندگی را در نقشی مرموز و چند لایه به جا گذاشته است.
صدا و کلام رفعت هاشم پور روی آوا گاردنر نیز خوش مینشست و حزن صدایش در «کتاب آفرینش» (به مدیریت احمد رسول زاده) در نقش ساره که از سترون بودن خود رنج می برد اما با عشقی آکنده از غرور، کنیزش را به ابراهیم (جرج سی. اسکات) می بخشد، بسیار زیبا درآمده است. همچنین در «مایرلینگ» (به مدیریت سعید شرافت) در نقش الیزابت، ملکۀ اُتریش-مجارستان که به تنها پسرش ولیعهد رودلف (عمر شریف) توصیه می کند معشوقه اش ماریا (کاترین دِنُو) را به شکارگاه سلطنتی مایرلینگ منتقل کند؛ توصیه ای که به فرجام تلخ 2 معشوق می انجامد؛ و یا در «پنجاه و پنج روز در پِکن» در نقش بارونس ناتاشا (ناتالی) ایوانوف که زنی باگذشت و فداکار از طبقۀ اشراف است؛ در «هفت روز در ماه مِه» در نقش النور هولبروک که با سرهنگ مارتین کیسی (کرک داگلاس) رابطه ای پر کشمکش دارد؛ و نیز در «شهری در آتش» در نقش مگی گریسن که مجری خودشیفته و جاه طلب برنامۀ خبر تلویزیون است، از دیگر گویندگی های دلپذیر هاشم پور به جای این ستارۀ افسانه ای سینمای کلاسیک است. او در دوبلۀ دست نیافتنی «شب ایگوانا» (به مدیریت ابوالحسن تهامی) هم به جای گاردنر در نقش ماکسین، یکی از زنان دنیای تنسی ویلیامز، حرف زده است.
یکی از مشهورترین گویندگی های رفعت هاشم پور به جای ایرنه پاپاس در فیلم «محمد رسول الله» (به مدیریت منوچهر اسماعیلی) است و بدون شک بهترین گزینه برای نقش هند، همسر ابوسفیان، بود. او استادانه نفرت و سبعیت زنی کینه توز و گستاخ را در صدایش منعکس کرده است. در سکانس معروف که هند عهد می کند انتقام خود را بگیرد، هاشم پور مونولوگی خیره کننده و به یاد ماندنی اجرا کرده است «... محمد... علی... حمزه... با ناخن های خودم حمزه، پاره پاره ات میکنم، با ناخن های خودم... قاتل، خونخوار، قصاب، حیوونِ آدمکش... تو پدر منو کشتی... حمزه... خودم شکارت میکنم ای شکارچی شیر... حمزه، من از تو یک شیر فراری میسازم، شکارِ من و وقتی مُردی حمزه، جگرتو از سینه ات درمیارم. خونتو میچشم. تکه تکه ات میکنم. خودم تو رو...». و نیز در سکانس تک گویی هند جگرخوار بر بالای سر جسد حمزه (آنتونی کوئین)، با صدای باصلابت و مرعوب کنندۀ هاشم پور، تلخ و گزنده درآمده است. او خوی حیوانی و وقاحت هند را در گویندگی خلاقانۀ خود به خوبی تجسم بخشیده «... حمزه! صدای منو میشوی حمزه؟ میدونی که زیر پای من افتادی... من... هند... چیزی بخاطر میاری حمزه؟ یادته چطور پدر و برادر منو کشتی... حالا خودت هم مُردی... قلبم سبک شده، میشنوی حمزه؟ سبک شده... ولی هنوز کارم با تو تموم نشده... مرگ برای تو کافی نیست... وحشی! سینه شو بشکاف، پاره کن...». او در این نقش لحن های مختلفی برای بازی پاپاس بهره برده است؛ بطور مثال زمانی که بلال حبشی (جانی سکا) زیر شکنجه است، هند با بی اعتنایی خاصی می گوید «... اگه قیمت برده ها بالا بره، مجبور میشیم سال آینده خودمون، خودمون رو بشوریم...» یا وقتی که با لحنی آمیخته به تمسخر و حیرت به همسرش (مایکل آنسارا) می گوید «... چطور میشه که مرد بی سواد بره بالای کوه و بعد از سه روز یه شاعر تمام عیار بشه؟!...». او در «زیر آفتاب یونان» (رؤیای شاهانه) هم به جای این بازیگر مطرح یونانی در برابر آنتونی کوئین حرف زده است. گویندگی هاشم پور به جای پاپاس در «توپ های ناوارون» و در نقش ماریا پاپادیموس که به اعضای گروه ناخدا مالوری (گریگوری پک) ملحق می شود، نیز به یاد ماندنی است و در لحن صدای رسایش شجاعت این زن که در پی مأموریتی با 6 مرد به جزیره ای در دریای اژه پا می گذارد، موج می زند. سکانس رویارویی ماریا با این گروه زبده در حالی که تفنگ خود را به سمت آنها نشانه رفته و از دل تاریکی غار پدیدار می شود، صدای هاشم پور به فضای مردانۀ فیلم رنگ و جلوه می بخشد «... تکون نخورین... دستا بالا... دستاتونو ببرید بالا، همتون... اونی که غذا دستشه حرف بزنه...». او در این فیلم علاوه بر پاپاس، بهجای جیا اسکالا در نقش آنا هم حرف زده است. و نیز در «برادری» در نقش ایدا، همسر مطیع و صبور فرانک (کرک داگلاس) که از سران مافیا و عضو سندیکای نیویورک است، در صدای هاشم پور هم زنگ اضطراب از اتفاقی قریب الوقوع و هم پذیرش سرنوشت محتوم شوهرش، به خوبی بر سیمای پاپاس حس می شود.
در موزیکال «اشک ها و لبخندها» (آوای موسیقی) که از شاهکارهای تاریخ دوبله به فارسی به مدیریت علی کسمایی در استودیو دماوند است، رفعت هاشم پور به جای النور پارکر در نقش بارونس شریدر، با هوشمندی و درکی صحیح در صدایش غرور و زیرکی زنی اشرافی را جاری ساخته که احساس تازه شکل گرفتۀ بین کاپیتان فون تراپ (کریستوفر پلامر) و ماریا (جولی اندروز) را زیر نظر دارد و با وقار و اصالت سعی در جلب توجه مرد محبوبش و از میدان به در کردن رقیب جوان را دارد. مثل جایی که به کاپیتانِ عبوس، با دلربایی معناداری می گوید «... راهی وجود داره که تو رو به دنیای خودم بیارم...». سکانس وداع بارونس از کاپیتان با صدای هاشم پور جذابیت نقش و صحنه را دو چندان کرده است. او در فیلم «اُسکار» هم به جای پارکر صحبت کرده است.
در فیلم روسی «ابله» (به مدیریت سعید شرافت) بر مبنای اثر پرآوازۀ داستایفسکی، رفعت هاشم پور در نقش ناستازیا فیلیپوونا، با بازی یولیا بوریسووا، زنی که حلقه ای از خواستگاران او را محاصره کرده اند، گویندگی بی نظیری داشته است. در جایی از فیلم او با لحنی سراسر تحقیر، با نشانه گرفتن انگیزۀ مادی یکی از خواستگارانش، مرد جوان را در حضور جمع مورد خطاب قرار می دهد «... این بستۀ ناچیز رو میبینی؟ یکصدهزار روبل پول توشه. من الان اونو میندازم توی بخاری میون شعله ها. میشنوی گانیا؟ جلوی همۀ اینها دارم میگم. همۀ اینها شاهدن. به محض اینکه آتش دوروبَر بسته رو سوزوند، تو میتونی بری جلوی بخاری و با دستهای برهنه و بدون پوشش بسته رو از آتش دربیاری. اگه این کار رو بکنی، همش مال توئه؛ یکصدهزار روبل پول نقد.... چرا وایستادی و ماتت برده گانیا؟! برو درش بیار! خجالت نکش چون بعدش ممکنه خودتو از غصه دار بزنی! دیگه پشیمونی سودی نداره...» در این صحنه کلام کوبندۀ هاشم پور تکان دهنده است. او نه تنها بی پروایی این زن بدکاره و فتنه انگیز، بلکه رنجی که در درون دارد و تنها پرنس میشکین قادر به درک آن است، هم به فراست در صدا و گویندگی خود لحاظ کرده است.
در «ساعات ناامیدی» (به مدیریت سعید شرافت) به جای مارتا اسکات در نقش الی هیلیارد که خانه اش مورد محاصرۀ چند مرد فراری از زندان به سرکردگی گلن (همفری بوگارت) درمی آید، صدای لرزان و مرتعش رفعت هاشم پور برای زنی وحشت زده که سعی دارد در برابر مردی خشن به خود مسلط باشد، به خوبی به کار گرفته شده است.
در لحن و کلام رفعت هاشم پور نوعی تفرعن زنانه موج می زند که اوج صدای آمرانه و لحن شرارت آمیز او را می توان در دوبلۀ دوم «سامسون و دلیله» (سیسیل ب. دومیل) و به جای هدی لامارِ افسانه ای در نقش دلیلۀ اغواگر و شهرآشوب دید که می کوشد دل سامسونِ شکست ناپذیر (ویکتور ماتیور) را به دست بیاورد. وقتی سامسون او را پس میزند و به غنچهای تشبیهاش میکند که بعدها تبدیل به خار خواهد شد، دلیله با صدای پر شور هاشم پور عشق آتشین خود را با تمام وجود تمنا میکند «... ولی همین خار نبود که تو رو به محل شیر راهنمایی کرد؟ همین خار نبود که به سارون گفت تو چطور با دست های خالی او شیر رو کشتی؟ بله من گفتم، اونم باور کرد و بعد تو سمادار رو انتخاب کردی... تو نمیتونی از دستم فرار کنی. من آتور رو وادار کردم جواب معما رو از سمادار بگیره. دروغ گفتم تا نذارم تو با اون ازدواج کنی. بخاطر تو آدمم میکشم. تو در دنیا تنها چیزی هستی که میخوام... تو حتی اگه جون منو بگیری با آخرین نفسی که دارم میبوسمت...» و در این نثار عشق میتوان پدیدار گشتن رگههای انتقام را در صدایش حس کرد.
در «جدال در او.کِی. کُرال» (به مدیریت ایرج دوستدار) رفعت هاشم پور با صدایی بم و لحنی زمخت به جای جو وان فلیت در نقش کیت فیشر، معشوقۀ بدنام داک هالیدی (کرک داگلاس) صحبت کرده است و در فیلم «رود وحشی» نیز به جای این بازیگر در نقش الاگارت گویندگی درخور ستایش داشته و با استادی تمام توانسته سرسختی این بیوه زن 80 ساله که به هیچ عنوان حاضر به ترک خانه اش نیست، اجرا کند.
صدای رفعت هاشم پور روی چهرۀ گرم ایوون دوکارلو بسیار ایده آل بود و این را می توان در دوبلۀ اول و دوم «ده فرمان» (به مدیریت ایرج دوستدار) و در نقش صفورا دید. در آن صحنۀ دیدار شبانه در برابر کوه سینا، صفورا با لحن زمزمه وار هاشم پور سعی در بیرون راندن عشقی واهی از دل موسی (چارلتون هستون) دارد و بطور ضمنی مهر خود را نیز به او نثار می کند. هاشم پور با ظرافت توانسته حس و حال این صحنه و شخصیت درونگرای صفورا را در دوبلۀ دوم اجرا کند «... جواهر آتش درخشانی داره ولی حرارت نمیده. دستهای ما به آن نرمی نیست ولی خدمت میکنه. اندام ما به آن سفیدی نیست ولی قوییه. لبهای ما عطرآگین نیستن ولی حقیقت رو میگن. عشق برای ما به منزلۀ هنر نیست بلکه زندگیه. ما لباس های زربفت به تن نمی کنیم. افتخار ما به شرافت و عفت ماست. چادرهای ما مثل بناهای عظیم مصر نیست ولی کودکان ما با شادی مقابل آنها بازی میکنن. ما چیز کمی به تو میدهیم ولی هرچه داریم تقدیم میکنیم...». و در «دستۀ فرشتگان» هم در نقش آمانتا استارِ دورگه که با هامیش باند، زمین دار بانفوذ (کلارک گیبل) رابطه ای آکنده از عشق و نفرت دارد و یادآور «بر باد رفته» است، بار دیگر هاشم پور تبحر خود را در نقش هایی با احساسات و عواطف غلیظ به نمایش می گذارد. او در «مک لین تاک!» (به مدیریت ایرج دوستدار) هم به جای دوکارلو در نقش لوئیز وارن صحبت کرده است و با لحن زیرک او می توان بیوه زنی را دید که توجه یک سلطان گله داری (جان وین) را به خود جلب و حسادت همسر ناسازگار او (مورین اوهارا) را برمی انگیزد.
در شاهکار آلفرد هیچکاک، «روانی» که در ایران با عنوان «روح» هم شناخته می شود (به مدیریت ایرج دوستدار)، رفعت هاشم پور به جای ورا مایلز، بازیگر مورد علاقۀ استاد تعلیق، با صدای مضطرب و نگران که از مؤلفه های صدایش است، در نقش لی لا کرین که به جستجوی خواهر مفقود شدهاش (جنت لی) می پردازد، گویندگی مؤثری کرده است. او در «داستان اف بی آی» (به مدیریت ابوالحسن تهامی) هم به جای ورا مایلز در نقش لوسی آن، همسر یکی از مأموران وفادار اف بی آی (جیمز استوارت)، با صدای سال های جوانی گویندگی کرده بود.
در شاهکار «بن هور» اثر ویلیام وایلر (به مدیریت احمد رسول زاده)، صدای حماسی و مصمم رفعت هاشم پور با چهرۀ شرقیِ هایا هاراریت در نقش اِستر، جفت و جور است و به زیبایی حجب و شرم این شخصیت را در صدای جوانش جاری ساخته است. صحنۀ ملاقات شبانۀ جودا (چارلتون هستون) و استر، با گویندگی درخشان 2 نفرۀ منوچهر اسماعیلی و هاشم پور در این دوبلۀ ارزشمند، به یادماندنی است. هاشم پور با مکث هایی که در ادای جملات این صحنه لحاظ می کند، بیننده را همچون جودا مجذوب معصومیت استر می کند «... شما رو زخمی اوردن خونه. دست به صورت شما کشیدم و دعا کردم. گفتم خدایا نذار این پسر بمیره...» و سپس خطاب به جودا که او را آزاد کرده، با لحنی پر معنا می گوید «... عجیبه، من احساس بردگی نمیکردم... حالا هم احساس آزادی نمیکنم...».
در فیلم ترسناک «جن گیر» اثر مشهور ویلیام فریدکین که از شاهکارهای تاریخ دوبله به مدیریت خسرو خسروشاهی است، رفعت هاشم پور یکی دیگر از شاهکارهای خود را به یادگار گذاشته است و به جای الن برستین در نقش کریس مک نیل، یک بازیگر مشهور سینما که دختر 12 ساله اش دچار حالت های غریبی می شود، گویندگی مؤثر و چشمگیری داشته است. او تمام زوایای آشکار و پنهان شخصیت کریس را در صدای خود مجسم کرده است؛ بطوری که هم پریشانی مادری وحشت زده و نیز عذاب وجدان او به خاطر کم توجهی به ریگن و هم احساسی ناگفته در مواجهه با پدر کاراس (جیسون میلر) در صدایش موج می زند. در جایی از فیلم که دکترها از درمان ریگن (لیندا بلر) عاجز مانده اند، کریس با صدای پر فغان هاشم پور، رو به تیم پزشکان می غرد «... دکتر، دوباره بهتون میگم من به هیچ عنوان اجازه نمیدم دخترمو توی یه سلول انفرادی یه آسایشگاه روانی زندانی کنید... اسم بیماری هم هرچی دلتون میخواد بذارید با این حال من دخترمو ترک نمیکنم... متأسفی! خدای من، تا حالا به هشتاد و هشت تا دکتر مراجعه کردم ولی همشون یه مشت شِر و وِر تحویلم دادن...». خسروشاهی گویندگی هاشم پور در این فیلم را یک اجرای جهانی دانسته است و روایت می کند به هنگام دوبلۀ این نقش سخت، هاشم پور در استودیو راما منقلب شده و دستانش می لرزیده است. او در «آلیس دیگر این جا زندگی نمی کند» هم به جای الن برستین در نقش آلیس گراهام که رؤیای خواننده شدن در سر دارد، با تبحر صحبت کرده است. هاشم پور با درک صحیح شخصیت زنی که به سرنوشت خود تن نمی دهد، تمام فراز و نشیبهای زندگی آلیس را در گویندگی خود بازتاب داده است و فشارهای زندگی آلیس را با رعایت جزئیات در لحظاتی چون مرگ شوهر، سر و کله زدن با پسر 11 سالۀ چموشی مثل تام (آلفرد لوتر)، آوارگی از شهری به شهر دیگر، کار کلافه کننده در کافه به عنوان پیشخدمت، مراوده و درگیری با همکارانش در کافه، تردید در عشق، دل باختن به دیوید (کریس کریستوفرسون) و کنترل تام که مدام توی رویش می ایستد، با استادی در سراسر فیلم و بازی سرزندۀ برستین در نظر گرفته است.
هاشم پور در دوبلۀ دوم «شکوه علفزار» (به مدیریت سعید شرافت) به جای باربارا لُدِن در نقش جینی، خواهر لاابالی و خیره سر باد (وارن بیتی) گویندگی کرده است و به خوبی ناهنجاری های رفتاری دختری که از روی قصد خلاف خواستۀ والدینش در برقراری روابط نامتعارف با مردان غریبه مصمم است، در صدایش عینیت بخشیده. هاشم پور در صحنه ای که جینی پی در پی به صورت باد سیلی می زند و بلافاصله در حالی که صورت برادر را نوازش می کند، با صدایی محزون می گوید «... بادی، بادی،... اگه میخوای به حرف پدر گوش بدی باشه گوش بده ولی یکی از همین روزها خودت متوجه میشی... متوجه میشی که من چی میگم...».
یکی دیگر از بهترین و البته متفاوت ترین گویندگی های رفعت هاشم پور در دوبلۀ دوم فیلم مشهور «دیوانه از قفس پرید» (پرواز بر فراز آشیانۀ فاخته / به مدیریت خسرو خسروشاهی) شاهکار میلوش فورمن و به جای لوئیز فلچر در نقش پرستار راچد می باشد. هاشم پور در این جا برخلاف دیگر نقش گویی هایش، با صدای یک نواخت و لحنی سرد و بی احساس جای این پرستار سادیست و مستبد که قدرت مطلق بیمارستان است، حرف زده و به خوبی صدای خود را با چهرۀ بی حالت بازیگر وقف داده است. او با استادی توانسته سلطه گری راچد را که بیمارستان را چون زندانی نفرت انگیز اداره می کند و روحیۀ رندل مک مورفی (جک نیکلسون) و بیماران را درهم می شکند، برای بیننده منعکس و گویندگی ماندگاری ارائه کند. او در جلسۀ گردهمایی بیماران که با حضور راچد بیشتر به جلسۀ بازجویی و اعتراف گیری شباهت دارد، با طمأنینه ای که تهدیدآمیز می نماید، آنها را شیرفهم می کند «... خب! همونطوری که میدونید آقای مک مورفی اقداماتی کرده که نباید میکرده. اغلب شماها سیگارهاتون رو به آقای مک مورفی باختید. اینطور که گزارش دادن حتی سر پول هم با ایشون بازی کردین. به این دلیل امتیازات سالن تفریحات شما لغو شدن. سیگارهاتون هم جیره بندی شده...»
گرچه صدای ژاله کاظمی برای سوفیا لورن آفریده شده بود اما رفعت هاشم پور هم در چند فیلمی که به جای لورن گویندگی کرده، لایه های دیگری از شخصیت این ستارۀ مشهور ایتالیایی را متبلور ساخته است. از جمله در اثر حماسی آنتونی مان، «سقوط امپراتوری رُم» (به مدیریت عطاالله کاملی) و در نقش لوسیلا، دختر رنجیدۀ سزار فقید رُم (الک گینس)، در اواخر فیلم که از سرشت پلید کومودوس (کریستوفر پلامر) به تنگ آمده، هاشم پور با آوایی مغموم در مونولوگی مرثیه وار خطاب به رُمی که به ورطۀ فساد و انحطاط افتاده، می خروشد و با پریشانی خاطر، خود را به لیویوس به زنجیر کشیده شده (استیفن بوید) می رساند «... خدایان رُم! سرزمین شما نابود شد؛ روشنایی دنیا محو شد... مردم رُم! مردم رُم! ... زود باش فرار کن. برو پیش همسایه ها. بگو رُمی ها در ظلمت فرو رفتن. گنجینه های باارزش معابد رو غارت کردن. غرور و حیثیت رُم غارت شده... مردم رُم گریه کنید. فضای شهر مسمومه... اونها نمیبینن. اونها نمیشنون. فقط شغال هایی که در تاریکی منتظرن، میفهمن. فقط لاشخورهایی که در آسمان سیاه گشت میزنن، میدونن... شیون کنین، شیون کنین برای سرزمینی که دیگه وجود نداره... دستتو بده به من لیویوس. بعد از اون همه مبارزه هایی که کردیم، آرزوهامون به باد رفت. حالا فقط همدیگه رو داریم...». دیگر گویندگی هایش به جای لورن در «کُنتسی از هُنگ کُنگ» (به مدیریت ابوالحسن تهامی) در نقش ناتاشا، کنتس مهاجر اهل روسیه که خود را در کابین یک دیپلمات میلیونر آمریکایی (مارلون براندو) پنهان کرده تا بدون گذرنامه به آمریکا برود، با لحنی طنازانه و بی خیال صحبت کرده است؛ در موزیکال «مردی از لامانچا» در نقش زنی زندانی در سیاه چال که ایفاگر نقش آلدونسا لورنزو، معشوقۀ رؤیایی دُن کیشوت (پیتر اوتول) می شود؛ در دوبلۀ دوم «گذرگاه کاساندرا» در نقش جنیفر، زن مطلقه ای که به همراه همسر سابقش (ریچارد هریس) از مسافرین قطار که به یک ویروس مرگبار مبتلا شده اند، مراقبت می کند. و در «یک روز بخصوص» در نقش آنتونیا، زنی خانه دار که رابطه ای عاطفی بین او و مردی همجنس گرا (مارچلو ماسترویانی) شکل می گیرد و صدای هاشم پور در این فیلم، سوفیا لورن را به گونه ای دیگر مطرح کرد.
در «تمام رخصت های بهشت» که در ایران با عنوان «هر آن چه تقدیر من است» به نمایش درآمده است (به مدیریت احمد رسول زاده)، هاشم پور به جای جین وایمن در نقش کاری اسکات به زیبایی توانسته احسات بیوه زنی که دلباختۀ مردی جوان تر از خود (راک هادسن) می شود را ارائه کند و همدلی مخاطب را برانگیزد.
در «شکارچیان پوست سر» گویندگی قدرتمند و مسلط هاشم پور به جای شلی وینترز در نقش کیت، زنی نترس و حاضر جواب که با گروهی شکارچی به رهبری جیم هاروی (تلی ساوالاس) به سمت مکزیک می رود، از امتیازات دوبلۀ این وسترن کمیک است و صدایش در فضای مردانه و خشن فیلم جلب توجه می کند. او در «خاطرات آنه فرانک» (به مدیریت هوشنگ لطیف پور) هم به جای وینترز حرف زده است.
در «از این جا تا ابدیت» به جای دبورا کار در نقش کارن، همسر یک سروان که با واردن (برت لنکستر) سَروسِری بهم می زند، گویندگی ظریف و زیبای هاشم پور به یاد ماندنی است. ترکیب بی نقص صدای هاشم پور با بازی برآشوبنده و پر ابهام دبورا کار در این نقش که از روابط پنهانی و گناه آلودش در عذاب است، تأثیرگذار است. رنج وسوسه های عاطفی در لحن معنادار و گزندۀ هاشم پور را می توان در سکانس حضور واردن در منزل کارن در شبی بارانی دید. آن جا که کارن خطاب به واردن می گوید «... حروم شدن انواع مختلف داره. انواعی که تو حتی اسم بعضیهاش هم نشنیدی. میل داری بشنوی؟!. مثلاً فایدۀ منزل بدون وجود بچه چیه؟. این یک نوع حروم شدنه. حالا یکی دیگه!. تو راهشو خوب بلدی گروهبان! دینر منزل نیست، بارون میاد و ما هر دو داریم مشروب میخوریم. اینجا فقط یک عیب وجود داره؛ اونم خانوم خونه س. خانوم او چیزی که به نظر میرسه نیست. یک زن وازده س. منظورمو میفهمی؟ مطمئنم که میفهمی...» و در انتهای ادای این کلمات، بغضی که سعی در فرو خوردن دارد، حس م یشود و وقتی واردن می پرسد «... میخوای گریه کنی؟...» کارن بلافاصله با صدای مقتدر هاشمپور جواب میدهد «... اگه بتونم، نه ...». او در «بی گناهان» هم به جای کار در نقش دشوار دوشیزه گیدنز، معلم سرخانه که متوجۀ وقایع مرموز خانه و به تسخیر درآمدن کودکان توسط ارواح می شود، گویندگی تحسین آمیزی دارد.
رفعت هاشم پور در «داشتن و نداشتن» (به مدیریت عطاءالله کاملی) به جای لورن باکال در نقش ماری، دختری سرد و در عین حال جذاب و دوست داشتنی و یکی از بهترین زنان آثار هاوارد هاکس، گویندگی موفقی داشته است. می گویند هاوارد هاکس در این فیلم لورن باکال را که برای نخستین بار جلوی دوربین می رفت، وادار کرد تا با تمرین فراوان صدای جیغ جیغو و تودماغی خود را تبدیل به صدایی آرام و گرفته کند. هاشم پور نیز برای تطابق با صدای اصلی باکال، با صدایی بم و خش دار صحبت کرده است و توانسته شخصیت جسور و به خود متکیِ ماری و حرکات نرم و رقص وار باکال را دربیاورد. هاشم پور در فیلم «تیرانداز» نیز که آخرین حضور جان وین بر پردۀ سینما بود، به جای لورن باکال در نقش باند راجرز، بیوه زنی جدی و یک دنده که با پسرش پانسیونی را اداره می کند و میزبان یک وسترنر مبتلا به سرطان (جان وین) است، با مهارت حرف زده است. او در کمدی «هوس و دختر تنها» (سکس و دختر مجرد) هم جای باکال صحبت کرده است.
هاشم پور به جای جوآن وودوارد در «سه چهرۀ ایو» در نقش ایو وایت که به بیماری روحی چند شخصیتی مبتلاست، گویندگی درخشانی داشته است و به لطف صدایش چهرۀ یخ زدۀ وودوارد باورپذیر گشته و 2 شخصیت دیگر ایو با ویژگی های کاملاً متفاوت را با تغییر لحن های مکرر اجرا کرده است. در «نوع جدیدی از عشق» هم در نقش سامانتا بلک که مدام با هویت های گوناگون استیو (پل نیومن) را به بازی می گیرد، به جای وودوارد حرف زده است.
در دوبلۀ دوم «ریو براوو» (به مدیریت ایرج دوستدار) هاشم پور گویندگی دلپذیری به جای آنجی دیکینسون در نقش فِدِرز، محبوبۀ کلانتر چنس (جان وین) داشته و در صدای نافذ خود، ترفندهای زن سینمای هاوارد هاکس که سرانجام ابراز عشق را به مرد ناتوان از بیان احساسش می آموزد، با ظرافت اجرا کرده است.
هاشم پور توانایی اش در دوبلۀ فیلم های کمدی نظیر دوبلۀ اول «غریبه ها در شهر» به جای سندی دنیس در نقش گوئن کلرمن در کنار منوچهر نوذری به جای جک لمون در این فیلم به نمایش گذاشته است. هاشم پور پا به پای نوذری موقعیت های طنزآمیز این زوج نگون بخت در اثر گرفتاری های مختلف و پی در پی در شهری چون نیویورک را درآورده است.
هاشم پور در دوبلۀ سری فیلم های جیمز باند نیز گویندۀ برخی از بهترین باند گرل ها بوده است. به عنوان نمونه در «گلدفینگر» به جای اونور بلکمن در نقش پوسی گالور، تبهکارِ مردستیز که دست آخر توسط جیمز باند (شون کانری) رام می شود. در «الماس ها ابدی اند» به جای جیل سنت جان در نقش تیفانی کیس که با جیمز باند (شون کانری) نقشۀ سرقت الماس ها را می کشد و نیز در «از روسیه با عشق» به جای دنیلا بیانکی در نقش تاتیانا، مأمور جوان و تازه کار سفارت شوروی در استانبول که توطئۀ فریفتن جیمز باند (شون کانری) را دارد، با ظرافت نوسان بین دلدادگی و انجام وظیفه را در لحن خود جاری ساخته است.
ملاحت و فریبندگی صدای هاشم پور برای راکوئل ولش هم مناسب بود و به جای این الهۀ جاذبه در «صد اسلحه» (به مدیریت عطاءالله کاملی) و در نقش ساریتا، دختری سرخ پوست که با 2 مرد همراه می شود تا قبیلۀ یاکوئی به اسلحه ها دست یابند، گویندگی قابل توجهی داشته است. او برای این نقش از لحنی خشن بهره برده است که با زیباییِ وحشیِ راکوئل ولش هم مطابقت یافته. او در جایی از فیلم با لحن کوبنده خود به لایدکرِ خونسرد (جیم براون) میگوید «... گوش کن! رومِرو میتونه خودشو هرچی که بخواد خطالب کنه. من از وقتی که جوون بود میشناسمش. از اون وقتی که مردمو واسه مبارزه جمع کرد. خوب یا بد تنها کسیه که ما داریم...». در «افسانۀ زن سرگردان» هم می توان تناسب صدای او با ولش را دید.
او به جای 2 ستارۀ مشهور و معتبر سینمای فرانسه یعنی ژان مورو و کاترین دِنُو در چند فیلم صحبت کرده است. اغلب نقش گویی های هاشم پور با نوعی حرارت در احساسات و عواطف شورانگیز زنانه همراه بوده اما او در گفتن شخصیت های درون گرا هم می توانست باورپذیر باشد. برای نمونه در «تپش قلب» توانسته صدای خود را با چهرۀ سرد و یخی کاترین دِنُو همسو کرده و شخصیت مبهم و سرگردان لوسیل را ارائه کند. در سکانسی لوسیل پای تلفن از خاتمه دادن به رابطه شان به آنتون (روژه وان هول) می گوید «... آنتون! همه چیز تموم شد... نه، تو دیگه با من خوشبخت نبودی؛ منم همینطور... نه، تو هم مثل من گناهی نداشتی...» و اندوه درونی زنی شکننده و طرد شده در صدای نجواگون هاشم پور عینیت می یابد. یا در «فقط برای دیگران اتفاق می افتد» صدای غمگین هاشم پور به جای دِنُو در نقش زنی افسرده از بحران مرگ فرزند، وقتی به همسرش (مارچلو ماسترویانی) می گوید «... بعدش رفتم پارک، با زنها حرف زدم، دروغ گفتم، عجیبه ولی تقریباً خوشترین لحظات روزم بود...» و به این ترتیب با صدای هاشم پور می توان به دنیای زنی رسوخ کرد که در پس ظاهری آرام، باطنی آشفته و به بن بست رسیده دارد. همچنین در «انتخاب اسلحه» و باز به جای دِنُو در نقش نیکول که زندگی آرام او و همسرش (ایو مونتان) با ورود تبهکاری بی فکر (ژرار دوپاردیو) به هم می ریزد و در صدای هاشم پور نیز این دستخوش تغییر شدن انعکاس یافته. در «گام معلق لک لک» نیز به جای ژان مورو در نقش همسر سیاستمدار مشهوری که به طرز مرموزی ناپدید شده (مارچلو ماسترویانی)، صدای گیرا و پر رمز و راز هاشم پور در فضای سرد و غم زدۀ فیلم تئو آنگلوپولوس جلوه می کند.
صدای هاشم پور برای اوا مری سنت هم مقبول بود و در دوبلۀ دوم «شمال از شمال غربی» در نقش ایو کندال که یکی از پیچیده ترین زنان بلوند سینمای هیچکاک است، حرف زده است. او در «درخت زندگی» (شهرستان رینتری) در نقش نل گیتر، نامزد مغرور و طرد شدۀ جان (مونتگومری کلیفت) و «جدال در نیمه شب» هم به جای این بازیگر گویندگی داشته است.
او با صدای گرم و فریبنده در «روکو و برادرانش» اثر ارزندۀ لوکینو ویسکونتی، به جای آنی ژیراردو در کلام خود احساسات پنهان و متناقض نادیا را در مواجهه با روکو (آلن دلون) و سیمونه (رِناتو سالواتوری)، 2 برادر با روحیات متفاوت که هر دو به او دلباخته اند، نشان داده است. پایان غیرمنتظرۀ فیلم و قتل نادیا زیر مشت های سیمونۀ بی رحم، با فریادهای هاشم پور ویران کننده است.
گویندگی هایش در «مردان» به جای ترز رایت در نقش الن، دوست دختر صبور و باارادۀ کِنِ فلج شده در جنگ (مارلون براندو) که مدام الن را از خود می راند؛ «وسوسۀ دلانگیز» (به مدیریت ایرج دوستدار) به جای اگنس مورهد در نقش یک پرستار؛ در دوبلۀ دوم «جنگ و صلح» (به مدیریت علی کسمایی) به جای آنیتا اکبرگ در نقش پرنسس هلن کوراگین، زن زیباروی بی وفایی که پی یر بزوخوف (هنری فوندا) او را ترک می کند؛ در «تنگۀ وحشت» به جای پالی برگن در نقش پگی بوودن، همسر یک وکیل محترم (گریگوری پک) که توسط یک بیمار روانی خطرناک (رابرت میچام) مورد آزار قرار می گیرد؛ در «دختری به نام تامیکو» (به مدیریت علی کسمایی) به جای مارتا هایر در نقش فِی ویلسون، محبوبۀ مغلوب ایوان (لارنس هاروی) که وسیله ای برای گسترش ارتباطات حرفه ای او بوده؛ در «طولانی ترین روز» (به مدیریت عطاءالله کاملی) به جای ایرینا دمیک؛ در «کله الماس» به جای الیزابت آلن؛ در کمدی «بچۀ فلابر» (پسر فلابر / به مدیریت ابوالحسن تهامی) به جای نانسی اولسون در نقش بتسی برینهارد؛ در «موجی از اسکناس» (نغمه های زیرزمینی / هر شماره ای می تواند برنده باشد) به جای ویوین رومنس؛ در «هوس بازان» (فرصت طلبان) به جای الیزابت اشلی در نقش مانیکا، همسر جوناسِ بی عاطفه و سودجو (جرج پپارد)؛ در وسترن «الدورادو» به جای شارلین هولت در نقش مادی که بعد از تقابل بسیار، سرانجام هفت تیرکش کهن هکار (جان وین) را مجذوب خود می کند؛ در دوبلۀ اول «فرمان گمشده» به جای میشل مورگان در نقش کُنتس دوکلرفون؛ در «شب ژنرال ها» به جای کورال براون در نقش الئنور فون سیدلیتس-گابلر، همسر مغرور یک ژنرال آلمانیِ عیاش (چارلز گری)؛ در «جدال طولانی» به جای ویرجینیا نورث در نقش چامپا، دختر هندی که توسط نیروهای انگلیسی برای دستیابی به محل اختفای سلطان (یول برینر) شکنجه می شود؛ در تریلر جاسوسی «دیابولیک خطرناک» به جای ماریسا مِل در نقش اوا کانت، معشوقۀ اغواگر یک جنایتکار (جان فیلیپ لا)؛ در «اسکی باز سراشیب» به جای کامیلا اسپارو؛ در «شهر خشن» (شهر وحشی) به جای جیل ایرلند در نقش ونسا شلتون، زنی مرگبار که با جف (چارلز برانسون) همراه می شود؛ در موزیکال «ویولن زن روی بام» (به مدیریت محمود قنبری) به جای نُرما کرین در نقش گُلدِه، همسر شیرفروش دهکده (توپول) و مادر 5 دختر دَم بخت؛ در «شلیک» به جای پاتریشیا کوئین در نقش جولیانا فارل؛ در وسترن «مرد قانون» به جای شری نورث در نقش لارا شبلی، زنی بی بند و بار ولی شریف که سال ها قبل دلباختۀ کلانتر مداکس (برت لنکستر) بوده است؛ در «جنگ خصوصی مورفی» ب جای سیان فیلیپس در نقش دکتری که مورفی (پیتر اوتول) را تحت نظر دارد؛ در کمدی سیاه وودی آلن «موزها» (انقلابی قلابی) به جای لوئیز لسر؛ در کمدی بیلی وایلدر «آوانتی!» به جای جولیت میلز در نقش پاملا پیگوت که حس توأمان شادی و اندوه را منتقل می کند و وندل (جک لمون) را به مردی قابل تحمل تبدیل می کند؛ در «خواهران» به جای جنیفر سالت در نقش زنی قاطع که از پنجرۀ اتاق خود شاهد قتل در آپارتمان روبرویی شده است؛ در «علف های سوخته» به جای سیمون سینیورۀ میان سال و در نقش رُز که در برابر قاضی جوان (آلن دلون) قرار می گیرد؛ در «ماه کاغذی» به جای مادلین کان در نقش محبوبۀ متظاهر و سبکسرِ موزس (رایان اونیل) که ارتباط برقرار کردنش با آدری (تاتوم اونیل) با گویش متفاوت هاشم پور توجه بیننده را جلب می کند؛ در «سوار بی نام» (ولگرد دشت های مرتفع) به جای ماریانا هیل؛ در «برخورد نزدیک از نوع سوم» به جای تری گار در نقش رانی نیری؛ در دلهره آور «فریاد برای زنده ماندن» (شیطان) به جای جوآنا پتت؛ در «سه برادر» ساختۀ تغزلی فرانچسکو رُزی و به جای آندره آ فرئول در نقش همسر رافائل (فیلیپ نوآره) که دغدغه های شغلی مرد بر زندگی خصوصی آنها سایه افکنده؛ در «دانتون» (به مدیریت محمود قنبری) به جای آنه آلوارو و «شاکو کلاک» (به مدیریت جلال مقامی) تنها گوشه هایی از تنوع کار هاشم پور در عرصۀ دوبلاژ هستند. شاید بسیاری از این فیلم ها جزو فیلم های مورد علاقه مان و یا در زمرۀ دوبله های برجسته محسوب نشوند اما بطور حتم حضور هاشم پور نقش مهمی در جذابیت این فیلم ها داشته است؛ ولو بازیگران چندان شناخته شده نباشند، با مرورشان می توان به اشراف او در انواع ژانرهای سینمایی و تفاوت گویندگی هایش پی برد. گویی برای او در هر فیلمی، نقشی برای گفتن بود.
علاوه بر این، رفعت هاشم پور در طول سال های حضورش در عرصۀ دوبله، به جای بازیگران مطرحی نظیر لیلیان گیش در «نابخشوده»، مارلنه دیتریش، کلودت کولبرت، جون کرافورد، کاترین هپبورن، روزالیند راسل در «پیک نیک» (به مدیریت ابوالحسن تهامی)، ریتا هِیوُرث در «فراری عصیانگر» (دزد دریایی) و «گل شیطان» (خشخاش هم یک گل است)، جین راسل در «مردان رشید»، دوروتی مالون، گریس کلی در «گربۀ سیاه» (دستگیری یک دزد / به مدیریت ایرج دوستدار)، تیپی هِدرن، جولی اندروز در «هاوایی»، کلودیا کاردیناله در «فیتزکارالدو»، و... گویندگی کرده است. اما یکی از ویژگی های ممتاز کار هاشم پور این بود که هیچ وقت، حتی در دوران اوج کاری اش، از گفتن نقش های کوتاه و حتی فرعی وحشتی نداشته است. گویندگی در فیلم های «آهنگ برنادت» (به مدیریت پرویز بهرام) در نقش مادرخواندۀ برنادت با بازی آن رِوِیِر، نسخۀ روسی «دُن کیشوت» (به مدیریت هوشنگ لطیف پور) در نقش دختری اشراف زاده با بازی تامیلا آگامیرووا، « فروغ بیپایان» (شاهِ شاهان) در نقش هیرودیا با بازی ریتا گم، «جایزه» (به مدیریت علی کسمایی) در نقش دکتر دنیس مارسو با بازی میشلین پرل، موزیکال «بانوی زیبای من» (به مدیریت علی کسمایی) در نقش مادر پروفسور هیگینز با بازی گلادیس کوپر، «بِکت» (به مدیریت ایرج دوستدار) در نقش الینور دِ آکتین با بازی پاملا براون، همسر هِنری دوم انگلستان که در دوبله به خواهر او تبدیل شده!، «سنگام» (به مدیریت سعید شرافت) در نقش مادر کوپال، «دکتر ژیواگو» (به مدیریت علی کسمایی) در نقش مادر تونیا با بازی شیوون مک کنا، «ریشقرمز» (به مدیریت سعید شرافت) در نقش زن دیوانه با بازی کیوکو کاگاوا، «حدس بزن چه کسی برای شام می آید» (به مدیریت علی کسمایی) در نقش مادر دکتر پرنتیس با بازی بی ریچارز، «قصۀ عشق» (به مدیریت مهین کسمایی) در نقش مادر اٌلیور بارت با بازی کاترین بالفور، «برادر خورشید، خواهر ماه» (به مدیریت محمود قنبری) در نقش مادر قدیس فرانسیس آسیزی با بازی والنتینا کورتز، دوبلۀ اول «پدرخوانده» (به مدیریت احمد رسو ل زاده) در نقش کِی آدامز با بازی دایان کیتون، «جنون» (به مدیریت احمد رسول زاده) در نقش یکی از قربانیان قتل با بازی باربارا لی-هانت، دوبلۀ دوم «عقرب» در نقش همسر یک مأمور سیا با بازی جوآن لینویل و «داستان سیاوش» (به مدیریت محمود قنبری) در نقش سودابه با بازی سوتلا اورلووا، شماری از گویندگی های او در این زمینه هستند و می توان اذعان داشت، او در یک جمله هم می توانست خودش را نشان دهد. او در «خانۀ قایقی» (به مدیریت ایرج دوستدار) در یک نقش فرعی، در «کابوی نیمهشب» (به مدیریت احمد رسولزاده) بهجای چند نقش فرعی از جمله در نقش یک مرد ترنس (جاناتان کرامر)، در وسترن «آلامو» در نقش کوتاه یک زن نابینا و در «بچۀ رزماری» نیز تنها در یک سکانس و در نقش کوتاه گریس کاردییِف، با بازی هانا لندی، زن مرموز سیاه پوش با دستکش سفید که در مراسم تدفین، امانت هاچ (موریس اوانس) را که یک کتاب حاوی پیام رمز است، برای رزماری (میا فارو) می آورد و بعد سوار اتومبیل شده و می رود، حرف زده است. همچنین در فیلم «این ملک متروک شده» (این ملک محکوم است / به مدیریت علی کسمایی) گویندگی هاشم پور بهجای کیت رید در نقش هیزل، مادر سنگدل آلوا استار (ناتالی وود) در خور توجه است. او در فیلم علمی-تخیلی «باربارلا» (به مدیریت احمد رسولزاده) بهجای آنیتا پالنبرگ در نقش ملکۀ بیپروا و هوسباز سرزمین سوگو گویندگی جذابی داشته و با لحنی متفاوت که به آرامش قبل از طوفان میماند، به باربارلا (جین فوندا) دربارۀ پاگار یا همان فرشتۀ نابینا (جان فیلیپ لا) میگوید «... اون فرار کرده به لابیرنت، جُرمه؛ اون دوازده نفر از نگهبانهای سیاه منو نابود کرده، جرمه؛ جرأت کرده منو از تفریح منحصر به فردم در سوگو محروم کنه، یه زمینی!، جرمه، جرمه...».
از دهۀ 50 ، هاشم پور با صدایی پخته در دوبله های تلویزیونی نظیر «هر سپیده دَم می میرم» به جای جیم برایان، «من خبر داغ شدم» به جای دوروتی لامور، «آرزوهای بزرگ» به جای مارتیتا هانت، «اُلیور توئیست» به جای کِی والش، «باغ وحش شیشه ای» به جای گرترود لارنس، «دالاس» به جای روت رومن، «انتخاب هابسن» به جای برندا دِ بَنزی و دیگر آثار سینمای کلاسیک شرکت داشته است و نقش های متنوعی را روی طیفی از بازیگران با سنین مختلف حرف زده که نشان دهندۀ توانایی انطباق صدای او بر روی چهره های جوان و میان سال و حتی پیر است. رفعت هاشم پور دوبلوری تیپ ساز بطور مرسوم نبود اما به فراخور نقش ها، لحن و آوای مختلفی را در صدایش ایجاد می کرد. برای نمونه در «آرزوهای بزرگ» (به مدیریت امیرهوشنگ قطعه ای) با صدایی بم در نقش خانم هاویشام، پیردختری ثروتمند و مرموز که چون شبح در امارت متروک خود به سر می برد، عالی صحبت کرده و خاطرۀ این شخصیت مشهور اثر چارلز دیکنز را برای بینندگان فیلم باقی گذاشته است. او در دوبلۀ موجود «اُلیور توئیست» هم به جای نانسی، دیگر شخصیت رمان پرآوازۀ دیکنز که توسط بیل سایکسِ بی رحم به قتل می رسد، حرف زده است. رفعت هاشم پور در «باغ وحش شیشه ای» (به مدیریت عطاءالله کاملی) به اوجی جدید در گویندگی اش می رسد که از نظرها دور مانده. آماندا، مادر یک خانوادۀ سطح پایین در جامعۀ صنعتی آمریکایی که در اولین برخورد با جیم اوکانر (کرک داگلاس)، بطور غیرمستقیم قصد تحمیل خواستۀ خود را دارد و در حالی که مجال حرف زدن به جیم نمی دهد، از گذشتۀ پر فروغ خود تعریف می کند که به خیالات واهی مین ماید «... آقای اوکانر!.. با لورا آشنا شدین؟.... خیلی خوشگله... و خونه دار هم هست. به ندرت میشه دختری مثل لورا پیدا کرد که هم خوشگل و خوب و بانمک باشه و هم خونه دار. من که نبودم!. نه، نه، نه، نه، هیچی نمیتونستم درست کنم جز یه جور کیک مخصوص. ولی خوب اون موقع در جنوب خدمتکار زیاد داشتیم. از بین رفت، از بین رفت، تمام محسنات زندگیای خوب قدیم از بین رفت... من که نمیدونستم آینده چه آشی برام میپزه ولی قاعده اینکه مرد پیشنهاد ازدواج کنه و زن هم بپذیره. آقای اوکانر! من با مردی ازدواج کردم که برای شرکت تلفن کار میکرد ولی خب عاشق راه دور شد... شروع کرد به مسافرت و همینطور ادامه داد. حالا من حتی نمیدونم کجا رفته. سالهاس ازش خبری نداریم... اوه، ببخشید، حتماً مال لباس آبیه!. قصد نداشتم از مشکلاتم خودم شروع بکنم...» هاشم پور به شایستگی این شخصیت نمایشنامۀ مشهور تنسی ویلیامز را اجرا کرده و با ایجاد مکث ها و عبور سریع از بعضی جملات، در این سکانس حسرت آرزوهای از کف رفته و نگرانی از تنها ماندن دخترش (جین وایمن) را یک جا منتقل کرده است. در کمدی «انتخاب هابسن» هم گویندگی قابل توجهی داشت و شخصیت مگی، دختر بزرگ خانواده که با یک کارگر (جان میلز) ازدواج می کند و مورد عتاب پدر (چارلز لاتن) قرار می گیرد، در نهایت ظرافت اجرا نموده است. او در این دهه در معدودی از نمایش های رادیویی نیز شرکت داشته است.
در دوبله های بعد از انقلاب نظیر «استاکر» شاهکار آندری تارکوفسکی (به مدیریت خسرو خسروشاهی)، صدای هاشم پور در نقش همسر استاکر (با بازی آلیسا فریندلیخ)، در اواخر فیلم وقتی بعد از تسلی دادن شوهرش (الکساندر کایدانوفسکی)، به پستوی خانۀ محقرشان می خزد، در حالی که پُک به سیگارش می زند، رو به دوربین و خطاب به ما می گوید «... میبینین! مادرم خیلی مخالف بود. شما حتماً تا حالا متوجه شدین که اون یه ذره خُله. همۀ محله مون مسخره اش میکردن. اونم حواسش همیشه پرت بود. یه جوری هم بیچاره بود. مادرم میگفت اون یه استالکره، اون محکم به مرگه، اون زندانی ابدیه. میگفت بچه ها رو یادت بیار؛ استاکرها چه بچه هایی دارن. اما من اهمیت نمیدادم. من حتی با اون بحث هم نمیکردم. میدونستم، میدونستم که محکوم به مرگه، که زندانی ابدیه اما راجب بچه ها هم میدونستم... خب چیکار میتونستم بکنم. مطمئن بودم که با اون زندگی خوبی خواهم داشت. اینم میدونستم که غم و غصه در زندگیم زیاد خواهد بود. اما خوشبختیِ تلخ بهتر از یه زندگیِ بیرنگ و بیخاصیته... آه، شایدم همۀ اینها رو بعدها از خودم دراوردم. اما اون موقعه اومد جلو و گفت با من بیا، منم رفتم و هیچ وقت هم از این کارم پشیمون نشدم. اون روزها غم و غصه زیاد بود. ترس هم بود، رسوایی هم بود. اما هیچ وقت پشیمون نشدم؛ هیچ وقت هم به کسی حسودی نکردم. این سرنوشت ماست. خب دیگه، ما هم اینجوری هستیم. اگرهم در زندگی ما غم و غصه نبود، زندگیمون بهتر که نمیشد، بدتر هم میشد. چونکه اون موقعه خوشبختی هم نبود؛ امید هم نبود. خب اینه...» تأثیر جانکاه این مونولوگ با صدای بغض آلود و غم زدۀ رفعت هاشم پور روی چهرۀ خستۀ زن در تصاویر تک رنگ فیلم، دوچندان می شود.
صدای شورآفرین رفعت هاشم پور در فیلم هندی «قانون» (شکتی / به مدیریت خسرو خسروشاهی) به جای راکهی گلزار در نقش شیتل کومار، مملو از احساسات مادرانه است. او با تسلطی بی مانند، رنج و عواطف مادری در تنگنای تقابل همسرش، اشوینی (دیلیپ کومار) یک پلیس وظیفه شناس و پسر ناخلف خود، ویجی (آمیتاب باچان)، در این اثر معروف رامش سیپی به یادگار گذاشته است. او در دیگر اثر بالیوودی «بگذار گریه کنم» هم به جای بیندو در نقش پرستار 2 کودک بیمادر، گویندگی پررنگی داشته است.
رفعت هاشم پور در دوبلۀ فیلم های ایرانی نیز حضوری چشمگیر داشت که نمی توان نادیده گرفت. صدای فاخر او چندان مناسب نقش غالب زنان سینمای قبل از انقلاب نبود ولی با این وجود به جای پروین غفاری در «موطلایی شهر ما»، فریبا خاتمی در «زنی به نام شراب»، فرزانه تأییدی در «جهنم + من» و شهناز تهرانی در چند فیلم حرف زده است. در «شوهر آهو خانم» در نقش زنی شهرآشوب و بلهوس به نام هما که مردی متدین را به ویرانی و تباهی می کشاند، حرف زده است و در کلام افسونگر خود، تجددخواهی هما را بانوعی رمز و راز همراه ساخته است که با چهرۀ عدیله اشراق نیز در تناسب است. شاید آنهایی که بعد از تماشای فیلم به سراغ رمان علی محمد افغانی رفته اند، به هنگام خواندن کتاب هم هما را با صدای هاشم پور تجسم کرده باشند. همچنین در فیلم «کنیز» (به مدیریت ایرج ناظریان) به جای بازیگر پیشکسوت تئاتر، توران مهرزاد در نقش ندیمۀ وفادار زنی فاسد و خیره سر (شورانگیز طباطبایی) صحبت کرده که همان نسخۀ ایرانی خانم دانوِرث در «ربه کا»ی دافنه دوموریه است.
او نزدیک ترین صدا برای شهلا ریاحی بود و آهنگ خاص کلامش با چهره و بازی ریاحی و نگاه نافذش مطابقت بی نظیری داشت. بطوری که هنوز هم بسیاری صدای هاشم پور را صدای واقعی ریاحی می پندارند. او دوبلور ثابت این بازیگر نام آشنای قدیمی در قبل و بعد از انقلاب بود و در سریال «این خانه دور است» (به مدیریت بهرام زند) یکی از بهترین گویندگی هایش را به جای شهلا ریاحی در نقش زنی مدبر و کاردان داشت.
صدای هاشم پور روی چهرۀ محجوب آذر شیوا بسیار خوش می نشست بطوری که صدای دیگری جز او برای این بازیگر مشهور فیلمفارسی قابل تصور نبود. یکی از آشناترین گویندگی های او به جای آذر شیوا در فیلم محبوب «سلطان قلبها» (به مدیریت چنگیز جلیلوند) و در نقش ستاره بود. چنگیز جلیلوند دربارۀ دوبلۀ این فیلم در استودیو میثاقیه می گوید: «صاحبان فیلم اصرار داشتند خانم ژاله کاظمی بیاید صحبت کند. گفتم نه، در این فیلم اگر اجازه بدهید خانم رفعت هاشم پور را بیاورم و آنها زیاد موافق نبودند. وقتی فیلم دوبله شد، گفتند شما درست می گویید و واقعاً خانم هاشمپور قشنگ صحبت کرد. مخصوصاً در آن قسمت هایی که درد و رنج و کور شدن زن بود و این صدا می خورد به خمودگی و خستگی و ناراحتی این زن شکست خورده در زندگی. اما اگر ژاله صحبت می کرد، این حالت کمتر می شد. این سوز و گدازی که در صدای خانم رفعت هاشم پور بود، خیلی بیشتر از خانم ژاله کاظمی بود.» (7) فیلم های «روسپی» و «درختان ایستاده می میرند» از دیگر گویندگی های متفاوت هاشم پور به جای شیوا هستند.
گرچه نیکو خردمند دوبلور ثابت ایرن بود ولی هاشم پور در مجموعۀ «سلطان صاحبقران» (به مدیریت ناصر طهماسب) به جای ایرن توانسته اقتدار مهدعلیا را عینیت ببخشد. هاشم پور بار دیگر به جای ایرن در مجموعۀ فاخر «هزاردستان» (به مدیریت علی کسمایی) نیز صحبت کرده بود ولی بخاطر صدور حکم ممنوع الکار شدن این بازیگر، بهنگام پخش تمام سکانس های بازیش از این اثر ارزشمند علی حاتمی حذف شد.
صدای قدرتمند رفعت هاشم پور با چهره و بازی فخری خوروش همخوانی داشت و این تناسب را می توان در فیلم «بی قرار» در نقش فاطی، مادری بیمار و محنت کشیده که مقبول دختر جوانش (سپیده) نیست، دید. در سکانسی که زن رنجور برای آخرین بار به دیدار دختر بی عاطفه اش می رود، صدای مادرانۀ هاشم پور حس و حالی عمیق دارد «... اومدم، اومدم ببینمت کبری. دلم واست خیلی تنگ شده بود مادر. دیگه نمیتونستم وایستم. خیلی پرس و جو کردم تا اینجا رو پیدا کردم... من... من مریضم کبری. اومدم شفاگیری. تو حالت خوبه؟...». در فیلم «تاراج» (به مدیریت منوچهر اسماعیلی) رفعت هاشم پور یکی از بهترین و مؤثرترین گویندگی هایش را به جای فخری خوروش در نقش بِیگُم اجرا کرده است و در یک تکگویی به یادماندنی، رنج پنهان و خشم فروخوردۀ سال های به یغما رفتۀ زندگی در اثر تندباد نامرادی ها و حال گرفتار آمدن پسر جوانش به افیون را بر سر شوهرش، زینال بندری (جمشید هاشم پور) آوار می کند «... چرا؟ تو مگه کی هستی مرد؟ خدا؟!. من یه زنم. من یه مادرم. من کنیز نیستم. خوب گوشهاتو وا کن، من کنیز نیستم. بیست سال ساختم. پای همه چی وایستادم. پای همه چی. گلوله خوردی، تا دَم مرگ رفتی، پاش وایستادم. زندون رفتی وایستادم. آواره شدیم، وایستادم. به رختشوری افتادم، وایستادم. تو چلۀ تابستون، تو برف زمستون با یه پا گالش صبح تا غروب دم زندون فقط واسۀ یه ملاقات به هر کسی التماس کردم و پاش وایستادم. فحش شنیدم و وایستادم. کتک خوردم و وایستادم. نوزده سال از بیست سالو تنها، تک و تنها سر کردم و وایستادم. حالا دیگه چی ازم میخوای؟ پسرمو؟!. حالا هم وایستادم اما نه کنار تو؛ جلوی تو. مرد! تو مردی، چرا ازش میپرسی کی معتادت کرده؟ دنبال کی میگردی؟ خودت! تو ریشۀ اونو سوزوندی. ریشۀ پسرمون. همۀ پسرایی که حال و روز اونو دارن. خیالت من تمام این مدت کور بودم. خیالت نمیفهمیدم. خیالت منگ بودم. من میدیدم مرد. می دی دم... این دُمَل بیست ساله س که داره دهن وا میکنه. این بغض یه عمر زندگیه که داره بیرون میریزه. این، این یه مادره که داره به تو میگه، به تو زینال بندری، ارباب همۀ قاچاقچیها، میگه اگه میخوای پسرت، جوونت و همۀ جوونای دیگه زنده باشن، برو بمیر... بمیر... بمیر... بمیر... بمیر... بمیر.... بمیر...» در این سکانس رفعت هاشم پور از اعماق وجودش به جای این زن سرکوب شده فریاد می زند. او در فیلم «دادا» تسلط خود را در گویندگی با لهجۀ روستایی نیز جای خوروش عرضه کرده است. صدای چابک هاشم پور به جای فخری خوروش در سریال «امام علی» (به مدیریت بهرام زند) در نقش دایۀ زیرک ولید، جذابیت دیالوگ های داوود میرباقری را دو چندان کرده است. وقتی ولید (محمدرضا شریفی نیا) مست و لایعقل او را با پرخاش از خود می راند و پیرسگ خطاب می کند، دایۀ آزرده خاطر با آهنگ حزن انگیز هاشم پور می گوید «... پستانم را سگی می مکید، هرگز پاچه ام نمی گرفت... نفرین...». و نیز در «پهلوانان نمی میرند» (به مدیریت بهرام زند) در نقش حلیمه خاتون، زنی داغ دیده که سرسختانه در پی انتقام از قاتل شوهرش است و هاش مپور با استادی این نقش را گفته است. گویا خوروش در جایی از عملکرد هاشم پور انتقادی داشته و بعد از آن هاشم پور حاضر به حرف زدن به جای این بازیگر پیشکسوت در سریال «روشن تر از خاموشی» نشده و در نهایت زهره شکوفنده با لهجۀ آذری به جای خوروش در نقش زینب بیگُم (عمۀ شاه عباس صفوی) صحبت کرده است.
البته تقابل بازیگران ایرانی با دوبلورهایشان تازگی ندارد و خود این مسئله نیازمند بررسی جداگانه است. در همین رابطه پروانه معصومی نیز سال ها پیش به عملکرد دوبلۀ هاشم پور در فیلم «تاتوره» -بدون ذکر نام دوبلور- انتقاد داشته و گفته است: «در تاتوره نه تنها کار دوبلور کمکی به من نکرد، بلکه آن را ضعیف هم کرد. پس از تماشای فیلم بسیار متأثر شدم. دوبلور تصمیم نگرفته بود که بالاخره بوشهری صحبت کند و یا تهرانی. به بازیم بسیار لطمه خورده بود. کاش از من می خواستند که سر دوبله حضور داشته باشم و حتی اگر خودم هم صحبت نمی کردم، دست کم شاید کمکی بودم. من در بوشهر ساعت ها و روزها جمله ها را با لهجۀ بوشهری تمرین می کردم. شاید صدای دوبلور بیشتر باعث شده تا این تصور به وجود بیاید که زن فیلم تاتوره تهرانی است و نه جنوبی.» (8)
گرچه زهره شکوفنده نزدیک ترین صدا برای فریماه فرجامی بود، اما در فیلم «بی پناه» (به مدیریت ایرج رضایی) گویندگی هاشم پور به جای فرجامی در نقش اعظم، تأثیرگذار است. او با صدای لرزان و بغض آلود لحظات مادری نگران و مستاصل که برای نجات فرزندش رضا (رضا داوودنژاد) در تکاپوست، خلق کرده است، بخصوص وقتی نام رضا را ضجه می زند. و نیز در سکانسی که اعظم با همسر سابقِ معتادش (مصطفی طاری) روبرو می شود و او را مورد عتاب قرار می دهد، تک گویی تلخ و گزندۀ هاشم پور با موسیقی سوزناک محمدرضا علیقلی همراه گشته و به اوج می رسد «... پول میخوای هان!... تُف! بچه امو میخوای به خودم بفروشی؟ هان!... میدونستم. از پیش فکرشو کرده بودم. تو همه چیزت فروختنیه حتی پدر بودنت. خب قیمت بچه ات چنده؟ با پولش چند دفعه باید نشئه بشی؟ یه دفعه؟ ده دفعه؟ صد دفعه؟ بگو خجالت نکش. خجالت!! تو واست هیچی نمونده. فقط دیگه شکل آدمی. حتی دیگه شکلش هم نیستی...».
از دیگر گویندگی های موفق او در آثار ایرانی، حرف زدن به جای مهین شهابی در فیلم های «سازش» (به مدیریت علی کسمایی) و «بگذار زندگی کنم» (به مدیریت خسرو خسروشاهی) است و صدایش روی چهرۀ شهابی خوش می نشست. همچنین در «تیغ آفتاب» به جای هما روستا در نقش گلینی با لهجۀ روستایی گویندگی مؤثری داشته است. در فیلم «زنجیرهای ابریشمی» (به مدیریت ایرج ناظریان) هم به جای شهلا میربختیار در نقش زنی که تعادل روانی خود را از دست داده و قصد خودکشی دارد، گویندگی منکوب کننده ای برعهده داشته است. او در فیلم به نمایش درنیامدۀ «باد سرخ» (به مدیریت جلال مقامی) نیز به جای میربختیار در نقش شروه و با گویش جنوبی سخن گفته است. در معدود مواردی هم صدای او گزینۀ چندان مناسبی به نظر نمی رسد که در این مورد می توان به فیلم مهجور «پیراک» (به مدیریت ایرج رضایی) و صحبت کردن به جای حمیده خیرآبادی (نادره) اشاره کرد.
از کارهای قابل توجه هاشم پور در سریال های ایرانی می توان به گویندگی هایش در این موارد اشاره کرد؛ سریال «گرگها» (به مدیریت ثریا قاسمی) به جای ثریا قاسمی در نقش خاتونِ قدرت طلب که وجودش نیرنگ و دسیسه است؛ در سریال «عقیق» به جای فریده سپاه منصور در نقش ربابه دهقان یک دامدار نمونه؛ در سریال محبوب «پدرسالار» (به مدیریت جلال مقامی) به جای اکرم محمدی در نقش زهره، عروس آب زیر کاه خانواده که به زعم نگارنده توانسته بازی خشک و مکانیکی بازیگر را بصورت مطلوب پوشش دهد؛ در سریال «تنهاترین سردار» (به مدیریت ژرژ پطرسی) به جای فریده صابری در نقش اُمِّ یزید، زنی مکار و شیطان صفت در کاخ سبز معاویه و همچنین در سریال «معصومیت از دست رفته» (به مدیریت حمیدرضا آشتیانی پور) باز به جای فریده سپاه منصور در نقش سوفیا، سرپرست راهبه ها در صومعه که آخرین حضور هاشم پور در دوبلۀ اثری ایرانی بود.
یکی دیگر از اوج های کارنامۀ پر فروغ رفعت هاشم پور، گویندگی قدرتمندش به جای شخصیت صفیه با بازی سلمی المصری در فیلم «بازمانده» ساختۀ سیفالله داد (به مدیریت ناصر طهماسب) است. در این فیلم هم هاشم پور هنرمندانه احساسات لحظات توان فرسا را به نمایش گذاشته است. در صحنه ای که بعد از رفتن زوج جوان یهودی از منزل، صفیه با فرحان تنها شده، کودک را غرق بوسه می کند و با بغضی که تا مغز استخوان رسوخ می کند، فقط می گوید «... پسرم، عزیزم، بخند، بخند، بخند، بخند...بخند، بخند...» و ترکیب صدای هاشم پور با موسیقی محزون فیلم در این صحنه حسی عمیق و وصف ناشدنی دارد. هرچه فیلم به انتها نزدیک می شود، در صدای هاشم پور هم می توان عظمت ارادۀ زنی را دید که تردیدها و واهمه های خود را پشت سر گذاشته و با لحنی مصمم در ایستگاه قطار به خواهرزاده اش، قسام، می گوید «... خسته شدم از ذلت. همۀ فرزندانم از بین رفتن. شوهرمو کشتن. برای چی زنده بمونم؟ که تا آخر عمرم براشون گریه کنم؟ زنده بمونم و ببینم اون مرتیکۀ تخم سگ از فرحان فیلم درست کنه و شمعون ولد زنا کیف کنه؟...» سکانس معروف پایانی و رویارویی نفسگیر صفیه با شمعون (غسان مسعود) در قطار در حالی که صفیه فرحانِ کوچک را به سینه می فشارد، آخرین جملاتش با صدای هاشم پور که با صدای ویران کنندۀ حرکت قطار آمیخته، در آن لحظۀ انتحاری تأثیرگذار و تکان دهنده است: «... بهتر از مادرت می شناسمت شمعون....» و وقتی مرد شوم او را با تحقیر «آخرین شاعر خانوادۀ عوده» خطاب می کند، بانگ می آورد «... آخرینش نیستم شمعون...».
هاشم پور در بسیاری از سریال های خارجی که دهۀ 1360 و 1370 دوبله و پخش می شدند، حضوری موفق داشت؛ از جمله در سریال های خاطرهانگیز «در برابر باد» (به مدیریت عطاءالله کاملی) به جای لین رینبو در نقش لوئیزا همسر موذی سروان ویلتشیر، «مارکو پولو» (به مدیریت دوبلاژ جلال مقامی) به جای آن بنکرافت در نقش مادر مارکو، «آدم کوچولوها» (به مدیریت سعید شرافت) به جای پنه لوپه ویلتون در نقش مادر و بخصوص در «عروسک ساز» (به مدیریت دوبلاژ مهدی علیمحمدی) به جای جین فوندا که از نقشگویی های قابل توجه او در بعد از انقلاب محسوب می شود و مورد استقبال قرار گرفت.
در دوبلۀ به یادماندنی سریال «ارتش سری»، صدای باصلابت رفعت هاشم پور برای شخصیت آرمانگرا، تندرو و سرسخت لیزا کولبرت (اسم رمز: ایوِت) با بازی جان فرانسیس، بر شدت کنتراست فیزیک و کاراکتر لیزا افزوده و او را که مغز متفکر خط نجات است، در کانون توجه بینندگان قرار میدهد. بخصوص که با حذف عشق نافرجام لیزا و کرتیس (کریستوفر نیم) در نسخهٔ به نمایش درآمده، خصیصهٔ غلبه بر احساسات در لیزا پررنگ تر مینماید. به جرأت میتوان گفت به رغم تضادها، تحکم صدای هاشمپور به نقش لیزا / ایوت کمک کرده تا روحیات او نظیر نفرت از نازیها و مدیریت و تصمیمگیری قاطعانه در مواقع اضطراری و پر خطر برای بیننده قابل درک باشد و در نهایت مرگ زودهنگام و شوکهکنندهاش در خاطر بماند. ایرج رضایی مدیر دوبلاژ این سریال ماندگار و پرطرفدار می گوید: «وقتی برای لیزا خانم رفعت هاشم پور را گذاشتم، جنجالی شد. لیزا دختر فوقالعاده زیبایی بود که رهبر خط نجات بود. خیلیها این انتخاب مرا که دیدند، میگفتند نمیشود، لیزا جوان است. خب سن خانم هاشم پور بالا بود. گفتم آخر دختر به این زیبایی با این فتنهگری راه میرود و درعینحال رئیس همۀ اینهاست، اگر من یک صدای نرم و نازک هم روی این بگذارم که شخصیت از کار درنمیآید. باید یک صدایی روی این بگذاریم که در عین زیبایی، حالت دافعه و تحکم داشته باشد. خانم رفعت این نقش را گفت و واقعاً بعد از سوزان هیوارد در میخواهم زنده بمانم بهترین نقشی که گفت این بود.» (9)
هاشم پور در سریال «خانم مارپل» (به مدیریت احمد رسول زاده) در داستان «قتل از پیش اعلام شده» در نقش خانم بلکلاک، صاحب عمارت لیتل پداکس، زنی سنگدل و بی رحم که چند تن از نزدیکانش را قربانی جاهطلبی خود می کند تا هوّیت واقعی اش فاش نشود، گویندگی تحسین برانگیزی داشته است. او در برخی قسمت های سریال های «پوآرو» و «شرلوک هلمز» نیز گویندگی های خوبی به جای بازیگران مهمان ارائه کرده بود.
هاشم پور فعالیت خود را به عنوان مدیر دوبلاژ از سال 1359 با فیلم «چوپانان کویر» ساختۀ حسین محجوب آغاز کرد و سپس با مدیریت دوبلاژ کارتون «هاچ، زنبور عسل» (با گویندگی ناهید امیریان در نقش اصلی) ادامه داد. در دهۀ 70 سریال هایی چون «نانی و مانی»، «رؤیای باغ در نیمه شب» و «قلب سیاه باترسی» را دوبله کرد و برای دوبلۀ «نانی و مانی» نقش اصلی را که پسری 12 ساله بود، به فرانک رفیعی طاری سپرد و خودش نیز به جای لیزا هِرو در نقش سیگرید، مادر بچه ها صحبت کرد. اما مدیریت دوبلاژ سریال محبوب و خاطره انگیز «قصّه های جزیره» (جاده ای به اَونلی) نقطه عطفی در کارنامۀ رفعت هاشم پور محسوب می شود که می توان در نوشتاری جداگانه ساعت ها به آن پرداخت. هاشم پور علاوه بر مدیریت این مجموعۀ کانادایی، یکی از ماندگارترین گویندگی هایش را نیز به یادگار گذاشته است. هتی کینگ با نقش آفرینی درخشان جکی باروز، معلم معقول، جدی و میانسال مدرسۀ آونلی است که به همراه خواهرش، اُلیویا، و خواهرزادهاش، سارا استنلی، در مزرعۀ گل سرخ زندگی میکند. هتی معلمی سختگیر و زنی از خودراضی، خودرأی، یک دنده و بسیار لجباز است. او از بالا به سایرین نگاه می کند و برای همه تعیین تکلیف میکند. اما با وجود زبان تند و تیز و منش مستبدانه، در اصل زنی دلسوز و رئوف است. رفعت هاشم پور تمامی فراز و فرودهای شخصیت هتی را به شکل حرفهای و با مهارتی خیره کننده اجرا کرده است و در پروراندن ویژگی های این شخصیت، تمام جزئیات رفتار و حرکات و میمیک چهرۀ بازیگر را در نظر گرفته و گویندگی بسیار باورپذیری داشته است. بطوری که امکان تفکیک بازیگر و نقش و صداپیشه از یکدیگر ناممکن می نماید. این مجموعۀ طولانی و خاطرهانگیز اول بار در سال ۱۳۷۵ از شبکه دو پخش شد و تا سال ۱۳۷۷ ادامه داشت. در همین سال ها بود که به لطف برنامۀ تلویزیونی «صداهای ماندگار» و دیگر برنامه هایی که پشت صحنۀ دوبلۀ سریال هایی مثل «قصه های جزیره» را پخش می کرد، علاقمندان به دوبله توانستند برای نخستین بار با چهرۀ دوبلور محبوبشان آشنا شوند و زنی با چهرۀ استخوانی و پوست سبزه را با عینک بزرگ و مقنعۀ سیاه در واحد دوبلاژ جام جم و در حین کار ببینند و او چند کلامی از حرفۀ دوبله رو به دوربین صحبت کند.
هنرمند پیشکسوت، ژاله علو گفته بود: «وقتی خانم رفعت هاشم پور که از بهترین گویندگان ما بودند، فیلم را می دید، متوجه می شد نقش های دیگر را چه کسانی دوبله کنند.» (10) و به واقع رفعت هاشم پور با دقت و وسواس در خور توجهی برای شخصیت های متعدد «قصه های جزیره» صداهایی انتخاب کرده که ارتباطشان با نقش ها کتمانناپذیر است. او برای نقش های اصلی و مکمل این مجموعه که شامل خانوادۀ کینگ و ساکنان اَونلی است، از مریم شیرزاد (سارا استنلی)، مینو غزنوی (اُلیویا کینگ دِیل)، شوکت حجت (فلیکس کینگ در کودکی و سیسیلی کینگ در جوانی)، افشین زی نوری (فلیکس کینگ در جوانی)، مهوش افشاری (فلیسیتی کینگ و دِیوی کیت)، همت مومیوند (الک کینگ)، مریم صفی خانی (جنت کینگ)، امیرمحمد صمصامی (گاس پایک و اندو کینگ)، علیرضا باشکندی (جاسپر دِیل)، پروین ملکوتی (راشل لیند، اولالی باگل و بازیگران مهمان نظیر زوئی کالدوِل و مورین استیپلتون)، مهین بزرگی (عمه الیزا و ماریلا کاتبرت)، پری هاشمی / زهرا آقارضا (موریل استیسی، پگ بوئنِ جادوگر، دایه لوئیزا و بازیگر مهمان فرانسیس بای)، شهروز ملک آرایی (کلایو پتیبون)، اعظمالسادات دلبری (ایزی پتیبون)، محمد عبادی (سیمون تریمین و بازیگر مهمان تریت ویلیامز)، سیاوش مینویی (سرآشپز پییر لاپییر)، و بسیاری دیگر برای نقشهای فرعی و مهمان از جمله مهدی آرین نژاد (برت پاتس)، پرویز ربیعی (بازیگر مهمان کریستوفر لوید)، احمد مندوب هاشمی (هریس بک)، غلامعلی افشاریه (پنهال و ادوین کلارک)، عباس سعیدی، فریدون اسماعیلی (آرچی گیلیس)، عباس نباتی (بازیگر مهمان رابی بنسون)، ولی الله مؤمنی (سرپاسبان اَبنر جفری)، علیمحمد اشکبوس (اِد لاوسون)، مهین برزویی (ابیگیل و بازیگران مهمان نظیر فی داناوی، دایان ویست و شیلا مک کارتی)، سعید مقدممنش، زهرا سوهانی (الویرا لاوسون)، ناصر خویشتندار، بهرام زاهدی، ناهید امیریان، معصومه تقی پور (ابیگیل)، فاطمه نیرومند، بهمن هاشمی، حمیدرضا آشتیانی پور، اردشیر منظم (بازیگر مهمان پیتر اوتربریج)، الیزا اورامی (کلارا پاتس و بازیگران مهمان نظیر کیت لینچ و دایانا ریگ)، فرانک رفیعی طاری (مورگان پتیبون و بازیگر مهمان رایان گاسلینگ)، نرگس فولادوند (بازیگران مهمان نظیر ربکا جنکینز و مگ تیلی)، شایسته تاجبخش (بِکی لستر و بازیگر مهمان کاترین اشبی)، مژگان عظیمی (سیسیلی کینگ در کودکی)، کیکاووس یاکیده (آرتور پتیبون، مالکوم مک اوئن، راجر کینگ و بِلر استنلی)، نگین کیان فر (سالی پاتس، سلینا دِیل و بازیگران مهمان نظیر مادلین کان و لیندا سورنسن)، شروین قطعهای (بازیگر مهمان کریستوفر ریو)، مریم رادپور، غلامرضا صادقی، وحید منوچهری (نِت لستر)، رضا الماسی، نسیم رضاخانی (دورا کیت)، و... بهره برده است و به این ترتیب جزیرۀ پرنس ادوارد با مناظر چشم نواز و ماجراهایش به خاطرۀ مشترک بسیاری از بینندگان آن سال ها تا به امروز تبدیل گردید. در سری اول علیرضا باشکندی و از سری دوم (خروج سارا از مجموعه) هاشم پور گویندگی عنوان بندی این سریال را برعهده گرفت و به نوعی به امضای او برای این سریال بدل گشت.
نکتۀ بحث برانگیز در دوبلۀ این مجموعۀ 91 قسمتی این است که در 12 قسمت نخست آن، ناهید شعشعانی در نقش هتی صحبت می کرد و خود هاشم پور نقش جنت را می گفت. مریم صفی خانی دربارۀ تغییر گویندگان این نقش ها می گوید: «در این سریال یکی از همکاران به جای خاله هتی حرف میزد که گویا به دلیل مشکلات تنظیم وقت، نتوانست ادامه دهد. خانم هاشم پور، مدیر دوبلاژ سریال که قبلاً به جای جانت حرف میزد، ترجیح داد به جای هتی حرف بزند و نقش جانت را به من بسپارد. این ماجرا در همان اوایل پخش سریال اتفاق افتاد. شاید اگر از کار من هم استقبال نمیشد، خانم هاشم پور نقش من را نیز عوض میکرد. ایشان بسیار دقیق بود و برای این سریال بسیار زحمت کشید و با هیچ کس تعارف نداشت. من دوران خوبی را هنگام دوبله این سریال گذراندم.» (11)
به جرأت می توان گفت دوبلۀ این مجموعۀ کانادایی یک کلاس درس دوبله برای گویندگان جوان بوده است و صدای بسیاری از گویندگان نسل بعد از انقلاب با این سریال در جامعه شناخته شد. بنابراین می توان بر این اصل مهم پافشاری کرد که با به کار گرفتن گویندگان مستعد نسل جدید در کنار اساتید و پیشکسوتان دوبله، هنوز هم می توان دوبله های شایان توجه به جا گذاشت.
شوکت حجت از دوران حضور خود در دوبلۀ این سریال می گوید. «در این مجموعه با خانم هاشم پور عزیز همکاری داشتم. ایشان برای انتخاب هایی که می کرد، تبحر بالایی داشت. من رُل فلیکس کینگ را میگفتم. این شخصیت خیلی سخت حرف میزد اما استاد هاشم پور مرا به گونهای راهنمایی میکرد که چطور به جای این شخصیت خوب و با تمرکز حرف بزنم. ایشان در عین حال بسیار جدی بود و من از او خیلی می ترسیدم. خانم هاشم پور خیلی عظمت داشت و پر قدرت بود ولی قلبش خیلی مهربان بود. به نظرم آن جدی بودن فقط یک نقابی بود که به صورتش زده بود، حالا به هر دلیلی آن نقاب را به صورتشان زده بودند اما گاهی وقت ها که کارش تمام میشد، با این که من آن زمان خیلی کوچک بودم، با من دوست بود، بسیار درد دل می کرد و ما با هم خیلی پیادهروی می رفتیم. خانم هاشم پور واقعاً سالم زندگی کرد، تغذیه سالمی داشت و خیلی اهل ماشین سوار شدن نبود و بیشتر پیاده راه می رفت. از نظر من ایشان یک زن ساده، سالم و مدبر بود. ایشان خیلی مرا دعوا میکرد ولی من ایشان را می خنداندم. دعواهای ما از آن نوع دعواهایی بود که گوش بچه را می یچانیم و بعد خودمان هم می خندیم. من به غیر از قصه های جزیره در چندین فیلم سینمایی دیگر هم برای ایشان صحبت کردم و هر دو طرف از همکاری هایمان راضی بودیم. من از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم. ایشان هم هنرمند خوبی بودند و به عنوان یک استاد خوب و به نام حضورشان خیلی مسلم و خوب بود.» (12)
مینو غزنوی که یکی از به یادماندنی ترین نقشگویی هایش را در این سریال طولانی اجرا کرده است، دربارۀ دوبلۀ این سریال می گوید: «خانم هاشمپور این سریال را دوبله کرد و خیلی هم خوش گذشت. خانم رفعت، خلاف چیزی که از بیرون میبینید، اینقدر مهربان است که حد ندارد. ایشان خیلی لطف داشت. زمانی که مادرم در بیمارستان و مبتلا به سرطان بود، از نظر روحی اصلاً حال مساعدی نداشتم. خانم رفعت نگذاشت من در خانه بمانم. وادارم کرد که سر کار بیایم و آنقدر مصرانه این را از من خواست تا باعث شود سر کار، مسئلۀ مادرم از ذهنم بیرون برود. خانم رفعت دل اینچنین مهربانی دارد و خیلی مادر است.» (13)
مریم شیرزاد در تمجید از هاشم پور، او را یکی از تعاریف اساسی و صحیح دوبله می داند و نام دوبله را مترادف با نام رفعت هاشم پور عنوان می کند. مریم شیرزاد دربارۀ همکاری خود با هاشم پور می گوید: «دربارۀ دوبلۀ سریال قصّه های جزیره به یاد می آورم که سختگیری های خانم هاشم پور تحمل فضای دوبلۀ آن مجموعه را برایم مشکل کرده بود. این فضا را نمی پسندم ولی به هر حال تسلط هاشم پور به کار همواره انکار نشدنی است. در مقابل، فضای دوبلۀ سریال رؤیای سبز خیلی برایم لذت بخش بود چون زنده یاد سعید شرافت خیلی جاها از لحاظ حسی مرا راهنمایی کردند و من شیفتۀ شخصیت چند لایۀ آن شرلی شده بودم. هیچ وقت این خاطره را از دوبلۀ رؤیای سبز فراموش نمی کنم که اجرای بلند دو نفره ای با خانم هاشم پور در یکی از قسمت ها داشتم. پس از پایان کار، ایشان با آن لحن منحصر به فردشان گفتند که اگر کنار آدم، گوینده ای خوب نقش بگوید، لذت بخش است.» (14)
سریال «رؤیای سبز» (آن در گرین گیبلز) دیگر مجموعۀ کانادایی خاطره انگیزی است که همچون «قصه های جزیره» بر پایۀ داستانی معروف از ال. ام. مونتگُمری ساخته شده و از آخرین یادگاری های سعید شرافت می باشد. هاشم پور در فصل دوم این سریال نقش کاترین بروک، مدیر پیردختر و عبوس کالج دخترانه را گفته است و لحن تیز و کنایه آمیزش برای طعنه هایی که در هر فرصت نثار آن شرلی (مگان فالوز) می کند، از نقاط قوت دوبلۀ این مجموعه است. در قسمت پایانی که کاترین از حسرت دوران از دست رفتۀ خود نزد آن شرلی اعتراف می کند، می توان احساسات عمیق هاشم پور را از پس تک تک کلماتی که تمام فضای این صحنه را پر می کند، درک کرد «... اوه آن! نفرت مثل یه بیماری مزمن در من مونده. دیگه قادر نیستم یه زندگی عادی داشته باشم..... وقتی که بچه بودم، خوب یادمه یه نقاشی رنگ روغن به دیوار خونۀ عمو آویزون بود. یه کاروان شتر رو نشون میداد که تو صحرا حرکت میکرد، چندتا نخل هم پیدا بود. همیشه آرزو داشتم برم اونجا رو از نزدیک ببینم. و برم به تاج محل، برم اهرام مصر رو ببینم. میخواستم خودم بدونم نه اینکه بهم بگن زمین عین کُره گرده. با حقوق معلمی که نمیشه این کارها رو کرد. باید تمام عمرم فکرم این باشه که تو این مدرسه ضوابط رعایت میشه و درآمدش کافیه یا نه...».
او برای گویندگی در یک سریال مهجور مانند «آدم کوچولوها» همان قدر ارزش قائل بود که برای نقش های بزرگ سینمایی اش. حتماً بسیاری پشت صحنۀ دوبلۀ سریال مذکور را در سال 1373 دیده اند که هاشم پور در میان منوچهر نوذری و مریم شیرزاد (با نظارت سعید شرافت) نشسته و به جای زن به ستوه آمده از موقعیتی غیرعادی، با ریتم تند و با قدرت می خروشد «... دیگه تموم شد. باید یه خونه پیدا کنیم. یه خونۀ حسابی با آتیش و اثاثیۀ و آب گرم. میخوام آشپزی کنم و غذا بپزم. وگرنه برمیگردیم. از این میوه ها و سبزی ها و مارها و گورک نها خسته شدم. از این سرما و بارون و از نداشتن اتاق کلافه شدم. میخوام برگردم خونه...» او گفتار متن چند مستند هم گفته است که آثار قابل توجهی نبودند.
اما به راستی علت اصلی ماندگاری رفعت هاشم پور دست کم در چهار دهه (1340، 1350، 1360 و 1370) بر قلۀ این حرفه چه بود؟ زهره شکوفنده دربارۀ کیفیت کار او اینطور میگوید: «صدای خانم رفعت هاشم پور منحصر به فرد است و نحوۀ گویندگی او هم با همه فرق دارد. اگر در دوبله سه تا بهترین در بین خانم ها داشته باشیم، یکی از آنها خانم هاشم پور است. صدای ماندگار و فراموش نشدنی خانم ها ژاله کاظمی و رفعت هاشم پور به این دلیل است که آنها علاوه بر توانایی هایشان، با نقش ها زندگی می کردند.» (15) و هاشم پور خود در این رابطه گفته است: «اگر ارتباط با نقش برقرار نشود، مورد توجه قرار نمی گیرد و امکان ندارد. یعنی وقتی گوینده ای بخواهد نقشی را بگوید، اگر تحت تأثیر آن نقش قرار نگیرد و احساسات و عواطف خود را دخالت ندهد، به هیچ وجه مورد قبول تماشاچی و شنونده نیست. یعنی صدا باید از درون بلند شود تا اثر خود را بگذارد.» (16). اما شاید علت دیگر در کنار نبوغ ذاتی و خودساخته بودن دوبلور تراز اولی چون هاشم پور، احساس تعهدش هم در این حرفه مطرح بود. او دوبله را حرفه ای با فرهنگ می دانست و از بی توجهی مسؤلان نسبت به دوبله گله مند بود و از وزارت ارشاد خواستار یک قدرت اجرایی برای دوبله بود. او معتقد بود با تصمیم نگهداری یا برهم زدن انجمن، نباید گذاشت این حرفه رها شده و دچار رکود شود. او با تأکید به نظارت بر عملکرد دوبله، عقیده داشت با تشویق ها و توبیخ ها گویندگان سر شوق می آیند.
رفعت هاشمپور از اواخر دهۀ 70 به ندرت گویندگی می کرد و بیشتر به آموزش دوبله به هنرجویان جوان میپرداخت. او در دهۀ ۱۳۸۰ سریال «پادشاهان قصرهای پوشالی» را مدیریت کرد كه با كارآموزان و دوبلورهای تازهكار دوبله شد. هاشم پور در فیلمهای «آوای نقرهای» (۱۹۹۳) و «کریسمس اَونلی» (۱۹۹۸، دوبلهٔ اول) برای پخش تلویزیونی و پس از افتتاح مؤسسۀ فرهنگی و هنری قرن ۲۱ توسط محمدمهدی جعفری و فرهاد رحمتی در سال ۱۳۸۱ و مؤسسۀ جوانۀ پویا توسط علیرضا بیبینیا در سال ۱۳۸۲ و مؤسسۀ ویدئو رسانۀ سینما هفت، در فیلمهایی نظیر «آخرین گامهای یک محکوم به مرگ» (۱۹۹۵)، «زندانیان بهشت» (۱۹۹۵)، «ستارۀ غروب» (۱۹۹۶)، «تمساح آلبینو» (۱۹۹۶)، «تاکسی» (۱۹۹۸)، «بلفگور: شبح لوور» (۲۰۰۰)، «فیزا» (۲۰۰۰)، «ستون فقرات شیطان» (۲۰۰۱)، «گاهی خوشی، گاهی غم» (۲۰۰۱)، «مبارزین زندان ۲» (۲۰۰۲)، «بنبست» (۲۰۰۳) و «مرد حصیری» (۲۰۰۶) برای شبکۀ نمایش خانگی گویندگی کرد و در مواردی هم مدیر دوبلاژ بود که در بین اینها گویندگیش بهجای سوزان ساراندون در «آخرین گامهای یک محکوم به مرگ» (عنوان اصلی: راه رفتنِ مردِ مُرده) در نقش خواهر هلن پری جین، راهبهای که با یک زندانیِ محکوم به اعدام (شان پن) دوستی عمیقی ایجاد میکرد، مورد توجه قرار گرفت. همچنین گویندگیش به جای بازیگران محبوب قدیمی نظیر شرلی مک لین در «ستارۀ غروب»، فی داناوی در «تمساح آلبینو» و جولی کریستی در «بلفگور: شبح لوور» (هر دو به مدیریت جلال مقامی) و الن برستین در «مرد حصیری» (به مدیریت خسرو خسروشاهی) بسیار مغتنم بود و از واپسین یادگاری های هاشم پور در دوبله محسوب می شوند. و درست در زمانی که همۀ دوستداران دوبله فکر می کردند باز هم شاهد رونق دوبله خواهند بود، دوران سراشیبی و افول دوبلۀ ایران تا به امروز رقم خورد. طبعاً چنین فضای مسموم از حاشیه ها، با معیارهای دوبلورهای متعهد و ایده آل گرایی مثل رفعت هاشم پور و ژاله کاظمی و فهیمه راستکار که دلسوزانه برای بقای دوبله و سرنوشت آن نگران بودند، جور درنمی آمد و شاید هم منش و موضع آنها برای بعضی از اهالی دوبله گران می آمد!.
هاشم پور از حمایت و ایجاد فرصت برای جوانان مستعد دریغ نمی ورزید و سپردن نقش راسل کرو به محمدرضا مؤمنی در فیلم «آوای نقرهای» گواهی بر این مدعاست. شهراد بانکی در این باره می گوید: «افتخار می کنم در سال 83 جزو آخرین نسلی بودم که سعادت شاگردی استاد رعفت هاشم پور عزیز را داشتم. در طول دورۀ آموزشی و تمرین، بسیار جدی، سختگیر، منظم و در عین حال همانند یک مادربزرگ دوست داشتنی بودند.» نگین کیانفر او را «کوهی بود که پشت همه به آن بود» توصیف میکند و الیزا اورامی هم از هاشمپور به عنوان استاد خود در این حرفه یاد میکند و گفته است «در یک تابستان در حیاط با صفای استودیو آویژه که درخت گیلاسی در کنار استخر خالی از آبِ آن خودنمایی میکرد و میز و صندلیهای سفید گوشهٔ حیاط که اسباب آرامشی برایمان بود، بعد از خوردن نهار در مدت زمان اندکی به گفتگو نشستیم و انگار هر آنچه که باید در این حرفه میدانستم را به شکلی موجز به من منتقل کردند. آنچه گفتند و آنچه شنیدم هنوز آویزهٔ گوشم است.» (۱۷) افشین زی نوری اظهار داشته که هاشم پور حق بزرگی بر گردن او و دیگر جوانان عرصۀ دوبلاژ داشته است. و به همین ترتیب شوکت حجت نیز دربارۀ تلاش های انکارناپذیر رفعت هاشم پور در پرورش گویندگان نسل جوان می گوید: «ایشان جزو کسانی بودند که به ما و بقیۀ بچه ها فرصت کار و آموزش درست می دادند و همه از ایشان حساب می بردند.» (18)
در جریان اعتصاب بحث برانگیز گویندگان در سال 1384، رفعت هاشم پور به همراه چنگیز جلیلوند و نصرالله مدقالچی، به دلیل همکاری با گویندگان جوان و تازه کار که عضو انجمن صنفی خانۀ سینما نبودند، از انجمن اخراج شد. محمود قنبری رئیس وقت هیأت مدیرۀ انجمن گویندگان در این رابطه می گوید: «رأی گیری در مجمع به شکل مخفی انجام شد. یعنی با توجه به شرایط موجود، نمی خواستیم جو غالب روی تمام اعضا تأثیر بگذارد و همه به تأسی از همدیگر، از یک جریان کلی حمایت کنند. شاید تعدادی از اعضا دلشان نمی خواست که نظر منفی شان را در جمع اعلام کنند. به همین دلیل کاری کردیم که کسی از رأی دیگری باخبر نشود. به این ترتیب نزدیک به 90 درصد اعضا، رأی به اخراج این سه نفر دادند. البته خانم هاشم پور چند سالی بود که فعالیت عمده ای نداشتند و به دلیل آن که چند سال حق عضویتشان را پرداخت نمی کردند، عملاً غیرعضو محسوب می شدند.» (19). و به این ترتیب رفعت هاشم پور در اقدامی خودخواسته عطای حضور در دوبله را به لقایش بخشید و به قول هوشنگ لطیف پور «از کار دوبله توبه کرد!»؛ بطوری که مدیریت دوبلاژ سریال «امیلی در نیومون» را بعد از 13 قسمت رها کرد و ادامۀ دوبلۀ آن را به جلال مقامی سپرد. او برای این سریال نیز انتخاب های شایسته ای چون رزیتا یاراحمدی (امیلی استار)، نگین کیان فر (خاله الیزابت)، الیزا اورامی (خاله لورا)، شهروز ملکآرایی (پسردایی جیمی)، اعظم السادات دلبری (الیزه برنلی) و امیرمحمد صمصامی (پِری میلر) داشته است. همچنین برای دوبلۀ فیلم «دور از او» (ساختۀ تحسین برانگیز سارا پُلی) به مدیریت جلال مقامی برای شبکۀ 4 ، صحبت از گویندگی هاشم پور به جای جولی کریستی در نقش زنی مبتلا به آلزایمر به میان آمد که با عدم حضور هاشم پور این نقش به زهره شکوفنده رسید.
حامد عزیزی یکی از اعضای گروه موسوم به انجمن گویندگان جوان که بعدها از آنها جدا شد، دربارۀ حواشی پیرامون این اعتصاب می گوید: «درسم تمام شده بود و می خواستم تست بدهم که اعتصاب شده بود. فکر می کردم که وقتی اعتصاب تمام شود با قبولی در تست گویندگی وارد جریان اصلی دوبلاژ خواهم شد اما داستان به شکل دیگری شد. درست روزی که انتخابات انجمن گویندگان جوان انجام شد، من و آقای امین امینی – که بعدها اصلاً به دوبله نیامد – جا ماندیم یا بهتر بگویم ما را کنار گذاشتند. این سناریو خیلی دقیق طراحی شده بود و درست ما دو نفر را دور زدند تا اصلاً پایمان به انجمن باز نشود. مهرداد رئیسی رئیس شد و دوستان عزیز آن روزگارش هم شدند اعضای هیئت مدیره.! پس از انتخابات صوری، من به جریان دوبلۀ فیلم در آن دوران برگشتم و فیلمی هندی را به مدیریت خانم رفعت هاشم پور دوبله کردیم. خانم هاشم پور در بیشتر کارهایشان از من و نیما رئیسی استفاده می کردند. دو یا سه فیلم با هم کار کردیم و دیگر نشد که با هم کار کنیم. بعد از جریان رفع اعتصاب، ایشان رفت و دیگر به دوبله بازنگشت. در آن سال ها بزرگترین مشوقم خانم هاشم پور بود. می گفت از تو یک چیزی درمی آید. با این حرف های ایشان بود که چشم هایم سوی بیشتری در این مسیر تاریک پیش رویم می گرفت. من افتخارم این است که روبروی ایشان و به سرپرستی ایشان گویندگی کرده ام. ای کاش بازهم ایشان را در دوبله می دیدم، ای کاش بازهم زیر دست ایشان می آموختم. بدترین اتفاق اعتصاب سال 84 به نظرم رفتن خانم هاشم پور بود. چند وقت پیش شنیدم برای کاری به دعوت دوست بزرگواری به تلویزیون رفتند. خیلی خوشحال شدم. ای کاش فتح بابی باشد ایشان برگردند.» (20) اما نه تنها هرگز فتح بابی نشد بلکه رفعت هاشم پور برای همیشه عزلت نشینی و انزوا اختیار کرد.
برای دل زدگی رفعت هاشم پور از این حرفه، دلایل ضد و نقیضی نظیر دلخوری یا سلایق شخصی عنوان شده و خود هاشم پور نیز کریمانه دلایلش را جایی مطرح و علنی نکرد؛ هرگز در محافل هنری دیده نشد و تن به مصاحبه ای برای رفع ابهامات نداد. او در مراسم تجلیل از صداپیشگان «محمد رسول الله» (بعد از 35 سال) در سینماتک خانۀ هنرمندان حضور نیافت و حتی در مستند «آقا جلال و مستر رابرت» ساختۀ ابوالفضل توکلی دربارۀ همسرش، جلال مقامی، حاضر نشد مقابل دوربین فیلمساز برود. او که علاقمندان به دوبله را برای همیشه از شنیدن صدایش محروم ساخته بود، حالا نگفته هایی را هم با خود برد.
دوبلوری که نخواسته نامش فاش شود در جایی گفته است: «من خودم شاهد بودم که بعد از اعتصاب بچگانۀ گویندگان در سال 84، چه برخوردهای زشت و زننده ای با خانم رفعت شد. آن هم از طرف افرادی که سال ها با او همکار بودند و حرمت و احترام این بانوی بزرگ را لگدمال کردند. با این جو طبیعی بود که خود را از همه چیز کنار بکشند و دور از همه، برای ادامۀ زندگی راهی مهرشهرِ کرج شوند. خانم رفعت معلمی تمام عیار هستند؛ نه این که در جوانی معلم و ناظم مدارس تهران بودند و حتی خیلی از کودکانی که آن روزگار به استودیوهای دوبلاژ می آمدند، در زمان استراحت بین دوبلۀ فیلم ها به آنان درس های مدرسه را آموزش می دادند، مثل زهره شکوفنده، مینو غزنوی و ناهید امیریان؛ همۀ این ها را بودند به اضافۀ معلم اخلاقی دلسوز. دوران کارآموزیم که در خدمت ایشان بودم مدام بر روی دو نکته تأکید می کردند، انضباط در کار و رعایت اصول اخلاقی. مواردی که خیلی کم در جامعۀ دوبلاژ دیده می شود و از بداخلاقی ها و بی اخلاقی ها بهتر است چیزی نگویم که همین ها خانم رفعت را آزار داد و رفت.» (21)
جلال مقامی دربارۀ خانه نشینی و انزوای بیش از 10 سالۀ همسرش گفته است: «او هم خسته شد و دوبله را گذاشت کنار. می گفت اگر به همین ترتیب کار کنم، خرج درمانم بیشتر از درآمدم می شود... اتفاقاً خیلی هم به او اصرار کردند و برای کارهای مختلف دعوتش کردند ولی نرفت. مرحوم فرج الله سلحشور برای سریالی از او دعوت کرد ولی قبول نکرد. مشکلی هم نداشت و گفت به احترام شما به سخنان تان گوش می دهم ولی پاسخ نهایی ام نه است.» (22) و (23). سعید مظفری طی مصاحبه ای ضمن این که اشاره می کند با آن که صاحبان فیلم ها پول های خوبی به هاشم پور پیشنهاد می دادند ولی دیگر نیامد و نه به علت دلخوری بلکه نسبت به کار دوبله دید جدیدی پیدا کرده بوده است، از آخرین حضور هاشم پور در دوبله این گونه روایت می کند: «آخرین فیلمی که ایشان در آن صحبت کرد، فیلم هندی «گاهی خوشی، گاهی غم» بود که من مدیر دوبلاژش بودم. خانم رفعت را با خواهش و تمنا آوردم تا رُل همسر آمیتاب باچان (جایا باچان) را در این فیلم بگوید. نمیآمد! ولی بالاخره آوردمش و به من گفت تو باعث شدی من قولم را بشکنم. دیگر نمی آیم زاغول! - به خاطر رنگ چشمهایم به من می گفت زاغول- بعد هم رفت. بعد از رفتنش به من زنگ زدند و گفتند سعید یک تکه از دیالوگ های خانم رفعت ضبط نشده است. پای تلفن از عکس العمل من فهمیدند که ناراحت شدهام. وقتی علتش را پرسیدند، گفتم نمی دانید با چه خواهش و التماسی آورده بودمش. بعد به خانم هاشم پور زنگ زدم و گفت زاغول مگر نگفتم نمی آیم؟! گفتم خانم رفعت، این جمله به جان شما جا افتاده است، شما من را می شناسید و می دانید از این گاف ها نمیدهم. گفت حالا چه می خواهی؟ گفتم این یک تکه را دوباره بگیریم. گفت خب فردا زنگ بزن! گفتم بیاییدها! گفت فردا زنگ بزن. فردایش که زنگ زدم گفت زاغول می آیم ولی فقط به خاطر تو. به هر حال آمد و آن جمله را گرفتیم و از فردایش دیگر پا به محیط دوبله نگذاشت.» (24). حميدرضا آشتياني پور نیز در گفتگویی دربارۀ دوبلۀ مجموعۀ «مختارنامه» گفته است: «من دلم مي خواست خانم رفعت هاشم پور به جاي بهناز توكلي در نقش اُمّ وهب گويندگي كند. وقتي با آقاي مقامي بابت دعوت از همسرشان تماس گرفتم بعد از گفت وگو با خانم هاشم پور به من گفتند ايشان قسم ياد كرده كه ديگر گويندگي نكند و نمي خواهد قسم خود را بشكند...» (25). ناهید شعشعانی در تمجید از هاشم پور می گوید: «ایشان یکی از اساتید دوبله هستند و خودشان از دوبله رفتند در حالتی که واقعاً هنور صدایشان کاملاً به درد می خورد و سرحال بودند ولی دیگر خودشان نخواستند همکاری داشته باشند. خانم رفعت در اوج بود. او صدایی بسیار رسا، گویندۀ بسیار توانا و مدیر دوبلاژی بسیار حاذق بود و هر کس در کنار ایشان کار می کرد، افتخار می کرد.» (26). مینو غزنوی میگوید: «خانم رفعت از کار خسته و از برخی همکارها دلگیر است به همین دلیل ترجیح میدهد سر کار نیاید.» (27) ابوالحسن تهامی نیز اظهار داشته است: «او تصمیمش را گرفته بود که دوران سالمندی اش را آن گونه که می خواهد سپری کند.» (28) و نگین کیان فر نیز کناره گیری هاشم پور را «فرار از ابتذال» عنوان کرده است. شوکت حجت در پاسخ به این که آیا این اواخر از حال هاشم پور خبر داشته، گفته است: «راستش من هر از گاهی عیدها تماس می گرفتم و حالشان را می پرسیدم؛ چون ایشان خیلی اهل تلفن نبودند و خوششان نمی آمد ولی در همین حد هم که ما را قبول داشت ما راضی بودیم.» (29)
رفعت هاشم پور در اوج خود و در دوران نزول کیفیت دوبله کنارهگیری کرد. در اوایل دهۀ 1390 برای آخرین بار صدای گرم و گیرای او از رادیو شنیده شد که در یک برنامۀ رادیویی متن ترجمۀ مناجات شعبانیه را دکلمه می کرد و نقطۀ پایانی بر حضورش در عرصۀ گویندگی بود. گرچه خانهنشینی هنرمند توانایی چون او بسیار دریغ انگیز و باعث تأسف است و بی شک دوبلۀ ایران از تحریم او متضرر گردید ولی با در نظر گرفتن وضعیت نابسامان دوبله در 2 دهۀ اخیر، اگر ادامه میداد شاید مجبور میشد در دوبله های نچندان ماندنی و در کنار کسانی که صلاحیت حضور در دوبله را ندارند، فعالیت داشته باشد. به این ترتیب بدیهی بود که شرایط موجود را برای ادامه کار نامناسب ارزیابی کند. اما از طرفی با این دوری گزیدن هاشم پور از دوبلاژ، برخلاف پرکاریهای عجیب و انتقادآمیز برخی از همکاران قدیمی اش، باعث شد تا به شأن و اعتبار کارنامهاش خدشهای وارد نشود و خاطرۀ صدایش در نزد علاقمندان زایل نگردد. شاید در دوران غیبت هاشم پور، از معدود نقش های درخور توجه که در حد و اندازۀ او و توانایی هایش بود، می توانست در فیلم «زندگی در پیش رو» (بر اساس رمان معروف رومن گاری) در سال های اخیر رقم بخورد و به جای سوفیا لورنِ 86 ساله در نقش مادام رُزا، یک روسپی سابق که بازماندۀ هولوکاست است و پیوند عمیقی بین او و پسری 12 ساله به وجود می آید، گویندگی کند.
کمبود گویندگان بی جانشین در میان بانوان دوبله که روزگاری هر یک با صداهای منحصر به فردشان چون نگینی بر انگشتر زرین دوبله بودند، ضربۀ جبران ناپذیری بر پیکر دوبله وارد ساخت. رفعت هاشم پور، ژاله کاظمی، فهیمه راستکار، تاجی احمدی، مهین کسمایی، نیکو خردمند، آذر دانشی، ایران بزرگمهر، مهین بزرگی و پروین ملکوتی این جهان فانی را وداع گفتند؛ سیمین سرکوب، بدری نوراللهی، فرخنده فرزان و نجمی فروهی سالهاست در غربت به سر می برند؛ شهلا ناظریان بخاطر رنجوری تن در انزواست (30) و تنها زهره شکوفنده و مینو غزنوی از معدود گویندگان معتبر قدیمی هستند که همچنان به فعالیت خود در این آشفته بازار دوبلاژ ادامه می دهند.
آیا مرگ توانسته آهنگ صدای رفعت هاشم پور را خاموش کند؟ پاسخ روشن است؛ بانوی احساس در دوبله معجزۀ جاوادنگی نموده، صدایش برای همیشه زنده می ماند و تا دنیا هست، منزلت هنر او هرگز بر باد نخواهد رفت. همانطور که در یکی از قسمتهای سریال «قصههای جزیره» مونولوگ هتی کینگ با صدای سحرانگیز رفعت هاشمپور روی چشمانداز زیبای شفق جزیرهٔ پرنس ادوارد شنیده میشد و میگفت «... من هرگز روزهای جوانیام را فراموش نمیکنم. آن زمان که امواج از لای انگشتان پایم میگذشتند و ماسههای نقرهای و صورتی را با خود به اعماق دریا برمیگرداندند، زندگی بود و آرامش. احساس جاودانگی در جزر و مد دریا و در کرانهٔ بیانتهای افق گسترده بود. اکنون زمانی که به همان آب درخشان خیره میشوم، شادیام را بازمییابم. میدانم که خاطرات جوانی هرگز زدوده نمیشود، بلکه با لطف و آرامش همیشه در قلب انسان باقی میماند...». او همچون نام هایش بسیار رئوف و مهربان (رأفت) و همواره بلند مرتبه و در اوج بزرگواری و والایی (رفعت) بود. یادش گرامی
- کارنامۀ پربار و درخشان بانو رفعت هاشم پور برای نخستین بار :
الف) فیلمهای خارجی:
* «کاترین کبیر» (۱۹۳۴) : لویی درسر
* «بر باد رفته» (۱۹۳۹)، دوبله اول و دوم : ویوین لی
* «هر سپیده دَم میمیریم» (۱۹۳۹) : جین برایان
* «آنها در شب می رانند» (1940) : آیدا لوپینو
* «باتلاق مرگ» (۱۹۴۱) : ویرجینیا گیلمور
* «ایوان مخوف، قسمت ۱» (۱۹۴۳) : سرافیما برمن
* «من خبر داغ شدم» (۱۹۴۳) : دوروتی لامور
* «آهنگ برنادت» (۱۹۴۳) : آن رویر
* «داشتن و نداشتن» (۱۹۴۵) : لورن باکال
* «رُم، شهر بیدفاع» (۱۹۴۵)، دوبله دوم : آنا مانیانی
* «آرزوهای بزرگ» (۱۹۴۶) : مارتیتا هانت
* «پلکان مارپیچ» (۱۹۴۶) : روندا فلمینگ
* «قول مردانه» (قرارداد شرافتمندانه) (۱۹۴۷) : سلست هولم
* «آسمان زرد» (۱۹۴۸) : آن بَکستر
* «اُلیور توئیست» (۱۹۴۸) : دوبلۀ دوم : کِی والش
* «ساعت بزرگ» (۱۹۴۸) : ریتا جانسن و نوئل نیل
* «سامسون و دلیله» (۱۹۴۹)، دوبله دوم : هدی لامار
* «خانۀ غریبه ها» (۱۹۴۹) : سوزان هیوارد
* «دالاس» (۱۹۵۰) : روت رومن
* «کلت ۴۵» (۱۹۵۰) : روت رومن
* «مردان» (۱۹۵۰) : ترزا رایت
* «باغ وحش شیشهای» (۱۹۵۰) : گرترود لارنس
* «داوود و بتسابه» (۱۹۵۱) : سوزان هیوارد
* «برفهای کلیمانجارو» (۱۹۵۲) : سوزان هیوارد
* «از اینجا تا ابدیت» (۱۹۵۳) : دبورا کار
* «جادوگر سفید» (۱۹۵۳) : سوزان هیوارد
* «سقوط امپراطوری رُم» (۱۹۵۴) : سوفیا لورن
* «انتخاب هابسن» (۱۹۵۴) : برندا دبانزی
* «تا خِرخِره» (۱۹۵۴) : (ناشناس)
* «وسوسۀ دلانگیز» (۱۹۵۴) : اگنس مورهد
* «باغ شیطان» (۱۹۵۴) : سوزان هیوارد
* «سه سکه در چشمه» (۱۹۵۴) : دوروتی مکگوایر
* «اُتِللو» (1955)، دوبله اول
* «ساعات ناامیدی» (۱۹۵۵) : مارتا اسکات
* «تمام رخصتهای بهشت» (هرآن چه تقدیر من است) (۱۹۵۵) : جین وایمن
* «دستگیری یک دزد» (گربۀ سیاه) (۱۹۵۵)، دوبله دوم : گریس کلی
* «پیک نیک» (1955) : رُزالیند راسل
* «ماشین مغز» (۱۹۵۵) : الیزابت آلن
* «مردان رشید» (۱۹۵۵) : جین راسل
* «بندباز» (۱۹۵۶)، دوبله اول : جینا لولوبریجیدا
* «ده فرمان» (۱۹۵۶)، دوبله اول و دوم : ایوون دوکارلو
* «جنگ و صلح» (۱۹۵۶)، دوبله دوم : آنیتا اکبرگ
* «راهی بهسوی خورشید» (۱۹۵۶) : جین گریر
* «و خداوند زن را آفرید...» (۱۹۵۶) : جین مارکن و ایزابل کوری
* «دستۀ فرشتگان» (۱۹۵۷) : ایوون دوکارلو
* «جدال در اوکِی کُرال» (۱۹۵۷)، دوبله اول : جو وان فلیت
* «سه چهرۀ ایو» (۱۹۵۷) : جوآن وودوارد
* «قلمروی کمپل» (زمین کمپل) (۱۹۵۷) : باربارا مورای
* «مونپتی» (کوچولو) (۱۹۵۷) : اولیو مورفیلد
* «منطقۀ رینتری» (درخت زندگی) (۱۹۵۷) : اوا مری سنت
* «دُن کیشوت» (۱۹۵۷) : تامیلا آگامیرووا
* «میخواهم زنده بمانم» (۱۹۵۸)، دوبله اول و دوم : سوزان هیوارد
* «مهمانخانۀ ششمین خوشبختی» (۱۹۵۸) : اینگرید برگمن
* «سرگیجه» (۱۹۵۸)، دوبله اول : کیم نوواک
* «پسر گیشا» (۱۹۵۸) : سوزان پلهشت
* «ابله» (۱۹۵۸) : یولیا بوریسووا
* «خانۀ قایقی» (۱۹۵۸) : بِس فلاور
* «ایوان مخوف، قسمت ۲» (۱۹۵۸) : سرافیما برمن
* «بن هور» (۱۹۵۹) : هایا هاراریت
* «سلیمان و ملکۀ سبا» (۱۹۵۹)، دوبله اول : جینا لولوبریجیدا
* «تقلید زندگی» (۱۹۵۹)، دوبله اول و دوم : لانا ترنر
* «داستان افبیآی» (۱۹۵۹) : ورا مایلز
* «سه کلهپوک: سفر با موشک» (۱۹۵۹) : آنا لیزا
* «شمال از شمال غربی» (۱۹۵۹)، دوبله دوم : اوا مری سنت
* «ریو براوو» (۱۹۵۹)، دوبله اول و دوم : آنجی دیکینسون
* «کشتی را گم نکنی» (۱۹۵۹) : دینا مریل
* «جنگجوی سفید» (حاجی مراد شیطان سفید) (۱۹۵۹) : شیلا گابل
* «رعد در آفتاب» (۱۹۵۹) : ودا آن بورگ
* «آخرین قطار گان هیل» (۱۹۵۹)، دوبله اول : کارولین جونز
* «زن جهنمی» (۱۹۵۹) : سوزان هیوارد
* «روانی» (روح) (۱۹۶۰) : ویرا مایلز
* «از شمال به آلاسکا» (۱۹۶۰) : کاپوسین
* «رودخانۀ وحشی» (۱۹۶۰) : جو وان فلیت
* «سیندرفلا» (۱۹۶۰) : آنا ماریا آلبرگتی
* «آلامو» (۱۹۶۰) : ودا آن بورگ
* «نابخشوده» (۱۹۶۰)، دوبله دوم : لیلیان گیش
* «روکو و برادرانش» (۱۹۶۰) : آنی ژیراردو
* «توپهای ناوارون» (۱۹۶۱)، دوبله سوم : ایرنه پاپاس و جیا اسکالا
* «بیگناهان» (۱۹۶۱) : دبورا کار
* «آدا» (۱۹۶۱) : سوزان هیوارد
* «سربازهای یکچشم» (۱۹۶۱) : پینا پلیسر
* «در نقش بدل» (نقشۀ ۴۰۲) (۱۹۶۱) : دانا وینتر
* «شکوه علفزار» (۱۹۶۱)، دوبله دوم : باربارا لودن
* «شاه شاهان» (فروغ بیپایان) (۱۹۶۱)، دوبله دوم : ریتا گام
* «رمولو و رمو» (نبرد غولها) (۱۹۶۱) : ویرنا لیزی
* «شب» (۱۹۶۱) : ژان مورو
* «معجزهگر» (۱۹۶۲) : آن بنکرافت
* «پرندۀ شیرین جوانی» (۱۹۶۲) : جرالدین پیج
* «دختری به نام تامیکو» (۱۹۶۲) : مارتا هایر
* «کله الماس» (1962) : الیزابت آلن
* «تنگۀ وحشت» (دماغۀ وحشت) (۱۹۶۲) : پالی برگن
* «دکتر نو» (۱۹۶۲)، دوبله اول : اورسولا اَندرِس، مارگریت لوارز و دولورس کیتور
* «طولانیترین روز» (۱۹۶۲) : ایرینا دمیک
* «عاشق جنگ» (۱۹۶۲) : شرلی آن فیلد
* «پسر فلابر» (بچۀ فلابر) (۱۹۶۳) : نانسی اولسون
* «از روسیه با عشق» (۱۹۶۳)، دوبله اول، : دانیلا بیانکی
* «پلنگ صورتی» (۱۹۶۳)، دوبله اول : کاپوسین
* «چهار نفر برای تگزاس» (۱۹۶۳) : اورسولا اَندرِس
* «ساعات دزدیده شده» (سالهای از دسترفته) (۱۹۶۳) : سوزان هیوارد
* «پنجاه و پنج روز در پکن» (۱۹۶۳) : اوا گاردنر
* «نوع جدیدی از عشق» (۱۹۶۳) : جوآن وودوارد
* «جایزه» (۱۹۶۳) : میشلین پرل
* «مکلینتاک» (۱۹۶۳) : ایوون دوکارلو
* «موجی از اسکناس» (هر شماره ای می تواند برنده باشد) (۱۹۶۳) بهجای ویوین رومانس
* «قصابباشی» (۱۹۶۳)، دوبله اول : پنی مورل
* «کلئوپاترا» (۱۹۶۳)، دوبله دوم : پاملا براون (؟) یا جین مارش (؟)
* «جیسون و آرگوناتها» (۱۹۶۳)، دوبله دوم : داوینا تایلور و اونور بلکمن
* «رولز-رویس زرد» (۱۹۶۴) : اینگرید برگمن
* «هفت روز در ماه مِی» (۱۹۶۴) : اوا گاردنر
* «کدوخور» (التهاب) (۱۹۶۴) : آن بنکرافت
* «دهمین قربانی» (۱۹۶۴) : اورسولا آندرس
* «گلد فینگر» (پنجهطلایی) (۱۹۶۴)، دوبله اول : اونور بلکمن
* «دیدار» (ملاقات) (۱۹۶۴)، دوبله اول : اینگرید برگمن
* «جایی که عشق نیست» (۱۹۶۴) : سوزان هیوارد
* «سنگام» (۱۹۶۴) : لالیتا پاوار
* «توپكاپی» (۱۹۶۴) : ملینا مرکوری
* «هوسبازان» (فرصتطلبان) (۱۹۶۴) : اليزابت اشلی
* «هفتمين سپيدهدَم» (۱۹۶۴) : كاپوسين
* «هرکول علیه بربرها» (آخرین روزهای چنگیزخان) (۱۹۶۴) : گلوریا میلاند
* «سکس و دختر مجرد» (هوس و دختر تنها) (۱۹۶۴) : لورن باکال
* «شب ایگوانا» (۱۹۶۴) : آوا گاردنر
* «بِکت» (۱۹۶۴) : پاملا براون
* «بانوی زیبای من» (۱۹۶۴) : گلادیس کوپر
* «آوای موسیقی» (اشکها و لبخندها) (۱۹۶۵) : الئنور پارکر
* «عشق چهرههای زیادی دارد» (بیعاران ساحل) (۱۹۶۵) : لانا ترنر
* «تازه چه خبر پوسیکت؟» (۱۹۶۵) : اورسولا آندرس
* «ماجراهای عشقی مال فلاندرز» (۱۹۶۵) : کیم نوواک
* «دکتر ژیواگو» (۱۹۶۵) : شیوون مککنا و لیلی موراتی
* «سیمباریک» (۱۹۶۵) : آن بنکرافت
* «ده بومی کوچک» (ده سرخپوست کوچولو) (۱۹۶۵) : شرلی ایتون
* «دریاچۀ مرغابی» (۱۹۶۵) : ورا مایلز
* «کلبه عمو تُم» (۱۹۶۵) : اولیو مورفیلد
* «ریش قرمز» (۱۹۶۵) : کیوکو کاگاوا و سوگیمورا هاروکو
* «کتاب آفرینش» (۱۹۶۶) : آوا گاردنر
* «میان مرگ و زندگی» (۱۹۶۶) : اورسلا اندرس
* «مادام ایکس» (۱۹۶۶) : لانا ترنر
* «خشخاش هم گلی است» (گُل شیطان) (۱۹۶۶) : ریتا هیورث
* «تعقیب» (۱۹۶۶) : جنیس رول
* «تقدیم با عشق» (۱۹۶۶) : بازی فیث بروک
* «رفیقان در پاناما» (تسویه حساب در پاریس) (۱۹۶۶) : نادیا تیلر
* «این ملک محکوم است» (این ملک متروک شده) (۱۹۶۶) : کیت رید
* «راسپوتین» (۱۹۶۶) : باربارا شلی
* «دور دنیا زیر آب» (۱۹۶۶) : شرلی ایتون
* «ماکس آبی» (سقوط عقابها) (۱۹۶۶)، دوبله اول : اورسولا آندرس
* «دراکولا شاهزادۀ تاریکی» (۱۹۶۶) : باربارا شلی
* «اُسکار» (۱۹۶۶) : النور پارکر
* «یک مرد میتوانست کشته شود» (اشتباه) (۱۹۶۶) : ملینا مرکوری
* «الدورادو» (۱۹۶۶) : شارلين هولت
* «هاوایی» (۱۹۶۶) : جولی اندروز
* «دام» (۱۹۶۶)، دوبله دوم : باربارا کلیکات
* «جایزۀ بزرگ» (1966) : اوا مری سنت
* «فرمان گمشده» (1966)، دوبله اول : میشل مورگان
* «نجیبزادگان» (1966) : ایوا روتکای
* «بانی و کلاید» (۱۹۶۷) : فِی داناوِی
* «کازینو رویال» (۱۹۶۷) : اورسولا اَندرِس
* «کنتسی از هنگ کنگ» (۱۹۶۷) : سوفیا لورن
* «ظرف عسل» (۱۹۶۷) : سوزان هیوارد
* «شب ژنرالها» (۱۹۶۷) : کورال براون
* «ویل پنی» (۱۹۶۷) : جون هکت
* «اومبره / مرد» (۱۹۶۷)، دوبله اول : دایان سیلنتو
* «دزد دریایی» (فراری عصیانگر) (۱۹۶۷) : ریتا هیورث
* «چوکا» (۱۹۶۷) : لوچانا پالوتزی
* «بالاتر از معجزه» (یکی بود، یکی نبود) (۱۹۶۷) : دولورس دلریو
* «بازندههای مادرزاد» (۱۹۶۷) : جین راسل
* «حدس بزن چه کسی برای شام میآيد» (۱۹۶۷) : بی ریچاردز
* «شب سخت در جریکو» (۱۹۶۷) : جین سیمونز
* «جدال طولانی» (۱۹۶۷) : ويرجينيا نورث
* «غارتگران» (۱۹۶۷) : جنیس رول
* «سرقت» (۱۹۶۷) : جوآنا پتت
* «ضربت بزرگ» (۱۹۶۷) : جنت لی
* «شب بخیر خانم کمپبل» (۱۹۶۸) : جینا لولوبریجیدا
* «شکارچیان پوست سر» (۱۹۶۸)، دوبله دوم : شلی وینترز
* «مایرلینگ» (۱۹۶۸) : اوا گاردنر
* «برادری» (۱۹۶۸) : ایرنه پاپاس
* «عروس سیاه پوش» (۱۹۶۸) : ژان مورو
* «باربارلا» (۱۹۶۸) : آنیتا پالنبرگ
* «بچۀ رزماری» (۱۹۶۸) : هانا لندی
* «حماسۀ لایلا کلر» (۱۹۶۸) : کیم نوواک
* «بازرس کلوزو» (مأموریت در زوریخ) (۱۹۶۸) : دلیا بوکاردو
* «یک نوامبر زیبا» (پاییز زیبا) (۱۹۶۸) : جینا لولوبریجیدا
* «تپش قلب» (۱۹۶۸) : کاترین دِنُو
* «ماه تعقیبکننده» (جدال در نیمهشب) (۱۹۶۸) : اوا مری سنت
* «چارلی» (۱۹۶۸) : لیزا اسکالا
* «حماسۀ توماس کراون» (۱۹۶۸)، دوبله اول : فِی داناوی
* «کاترین کبیر» (۱۹۶۸) : ژان مورو
* «مزدور» (۱۹۶۸) : جیووانا رالی
* «بدلکاران» (هنرپیشۀ بدلی) (۱۹۶۸) : جینا لولوبریجیدا
* «دیابولیک خطرناک» (رهائی از انتقام) (۱۹۶۸) : ماریسا مِل
* «رؤیای شریرانۀ پائولا شولتس» (1968) : الکه زومر
* «آدمی» (۱۹۶۸) : وحیده رحمان
* «اسیر خشم» (۱۹۶۹) : فاطما گیریک
* «ساباتا» (۱۹۶۹) : لیندا وراس
* «پروندۀ غاز طلایی» (۱۹۶۹) : آدرین کوری، لوسیل سانگ، پدی وبستر و هیلاری هیث
* «صد اسلحه» (۱۹۶۹) : راکوئل ولش
* «گل کاکتوس» (۱۹۶۹) : اینگرید برگمن
* «پری دریایی میسیسیپی» (زیبای میسیسیپی) (۱۹۶۹) : کاترین دِنُو
* «بیلی یانگ جوان» (تیرانداز جوان) (۱۹۶۹) : آنجی دیکینسون
* «اسکیباز سراشیب» (۱۹۶۹) : کامیلا اسپارو
* «رؤیای شاهانه» (زیر آفتاب یونان) (۱۹۶۹) : ایرنه پاپاس
* «غروب خدایان» (نفرینشدگان) (۱۹۶۹) : اینگرید تولین
* «خداحافظ، آقای چپیس» (۱۹۶۹) : پتولا کلارک
* «کابوی نیمهشب» (۱۹۶۹) : جورجان جانسون و جاناتان کرامر، جون مورفی و ویوا
* «تفنگهای هفت دلاور» (۱۹۶۹) : وندی واگنر
* «سازش» (۱۹۶۹) : فی داناوی
* «ماجراهای جرارد» (۱۹۷۰) : کلودیا کاردیناله
* «بورسالینو» (۱۹۷۰) : کورین مرچند
* «داستان عشق» (۱۹۷۰) : کاترین بالفور
* «غریبهها در شهر» (شهرستانیها) (۱۹۷۰)، دوبله اول : سندی دنیس
* «فرار از اردوگاه مککنزی» (۱۹۷۰) : مری لارکین
* «بارکوئرو» (۱۹۷۰) : مارییت هارتلی
* «فرار از دوزخ» (۱۹۷۰) : مارجیت ساد
* «کچ ۲۲» (ماده ۲۲) (۱۹۷۰) : الیزابت ویلسون
* «عشاق موسیقی» (در تلاطم زندگی) (۱۹۷۰) : ایزابلا تله ژینسکا
* «کودک وحشی» (۱۹۷۰) : آنی میلر
* «دختری مثل تو» (۱۹۷۰) : جرالدین شرمن
* «الماسها ابدیاند» (1971)، دوبله اول : جیل سنت جان
* «شاهدی در تاریکی» (1971) : دوروتی آلیسون
* «یکشنبۀ لعنتی» (یکشنبۀ خونین) (1971) : گلندا جکسون
* «موزها» (انقلابی قلابی) (1971) : لوئیز لسر
* «هلن چشه؟» (1971) : دبی رینولدز
* «داک» (1971) : فی داناوی
* «فقط برای دیگران اتفاق میافتد» (1971) : کاترین دِنُو
* «ویولنزن روی بام» (1971) : نورما کرین
* «والدز میآید» (انتقام والدز) (1971) : سوزان کلارک
* «شکست» (1971) : دینا کانن
* «دوقلوهای خونآشام» (1971) : کاتیا وایتس و ایزوبل بلاک
* «مرد قانون» (1971) : شرلی نورث
* «اهریمن زیبا» (1971) : ویرنا لیزی
* «سوارکاران» (1971) : لی تایلور یانگ
* «شلیک» (جدال) (1971) : پاتريشيا كويين
* «جنگ خصوصی مورفی» (1971) : سیان فیلیپس
* «دیدار مرگبار» (1971) : لیو اولمان
* «دوئل» (1971) : امی داگلاس
* «دختری در استرالیا» (1971) : کلودیا کاردیناله
* «شبیخون به رومل» (1971) : دانیله دمتز
* «سرقت بزرگ قطار» (1971) : دایانا مالدور
* «غول و سیمرغ» (۱۹۷۲) : گوزل خامرایووا
* «کاروان خشم و انتقام» (۱۹۷۲) : سوزان هیوارد
* «در طول خیابان ۱۱۰» (۱۹۷۲) : نورما دونلدسون
* «مردی از لا مانچا» (۱۹۷۲) : سوفیا لورن
* «جو کید» (۱۹۷۲)، دوبله اول : استلا گارسیا
* «برادر خورشید، خواهر ماه» (۱۹۷۲) : والنتینا کورتز
* «آوانتی» (۱۹۷۲) : جولیت میلز
* «جنون» (۱۹۷۲) : باربارا لی-هانت و جون الیز
* «پدرخوانده» (۱۹۷۲)، دوبله اول : دایان کیتون
* «متخصص» (مکانیک) (۱۹۷۲) : جیل ایرلند
* «مردگان زنده هستند» (۱۹۷۲) : سامانتا اگار
* «رُم» (رُمِ فلینی) (۱۹۷۲)
* «آسایشگاه» (۱۹۷۲) : بریت ایکلند
* «ملکۀ سرخپوش» (۱۹۷۲) : مارینو مالفاتی
* «یک پلیس» (دایرۀ مرگ) (۱۹۷۲)، دوبله اول : والری ویلسون
* «گلولۀ برفی» (۱۹۷۲) : نانسی اولسن
* «شبیخون هفت دلاور» (هفت دلاور میتازند) (۱۹۷۲) : ماریت هارتلی
* «خواهران» (زن + زن) (۱۹۷۲) : جنیفر سالت
* «مردی از شرق» (غرب وحشی) (۱۹۷۲) : یانتی سومر
* «سرقت جواهرات» (سال نو مبارک) (1972)
* «ولگرد دشتهای مرتفع» (سوار بینام) (۱۹۷۳) : ماریانا هیل
* «شهر خشن» (شهر وحشی) (۱۹۷۳) : جیل آیرلند
* «عشقبازی» (ماجرا) (۱۹۷۳) : آن آریس
* «علفهای سوخته» (۱۹۷۳) : سیمون سینیوره
* «جنگیر» (۱۹۷۳) : الن برستین
* «سه تفنگدار» (۱۹۷۳) : فِی داناوِی
* «ماه کاغذی» (۱۹۷۳) : مادلین کان
* «سپید دندان» (۱۹۷۳) : ویرنا لیزی
* «عقرب» (۱۹۷۳)، دوبله دوم : جوآن لین ویل
* «زن تنها» (۱۹۷۳) : جینا لولوبریجیدا
* «اسلحۀ بزرگ» (۱۹۷۳)، دوبله دوم : نیکولتا ماکیاولی
* «مادر بزرگ بد» (خوشگلهای دیوانه) (۱۹۷۴) : آنجی دیکینسون
* «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» (۱۹۷۴) : الن برستین
* «آسمانخراش جهنمی» (۱۹۷۴) : فی داناوی
* «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (۱۹۷۴)، دوبله اول و دوم : اینگرید برگمن
* «آخرین فریاد» (۱۹۷۴) : لانا ترنر
* «قتل در کاتامونت» (۱۹۷۴) : آن ودجورث
* «ضد صلیب» (۱۹۷۴) : کارلا گراوینا
* «نسل اربابان» (فاجعۀ عشق) (۱۹۷۴) : ژان مورو
* «اهریمن مرگ» (۱۹۷۴) : دایانا دورس
* «عشق در درجۀ بالا» (برّۀ هار) (۱۹۷۴) : جین برکین
* «سه روز کُندور» (۱۹۷۵) : فی داناوی
* «هفت گناه مرگبار» (رهایی از زندان جسم) (۱۹۷۵) : مارینا ولادی
* «تولد شیطانی» (۱۹۷۵) : آیلین آتکینز
* «شیبای عزیز» (یوزپلنگ سیاه) (۱۹۷۵) : پم گرییر
* «ارثیۀ مرگبار» (۱۹۷۵) : گابی واگنر
* «لپکی» (۱۹۷۵) : آنجانت کامر
* «دیوانه از قفس پرید» (۱۹۷۵)، دوبله دوم : لوئیز فلچر
*«سانتیاگو زبر باران» (1975) : آنی ژیراردو
* «قطار سریعالسیر آفریقا» (۱۹۷۵) : اورسولا آندرس
* «سافاری اکسپرس» (۱۹۷۶) : اورسولا آندرس
* «اوه سارافینا» (۱۹۷۶) : آنجلیکا ایپولیتو
* «داستان سیاوش» (۱۹۷۶) : سوتلانا اورلووا
* «آخرین تیرانداز» (۱۹۷۶) : لورن باکال
* «محمد رسول الله» (۱۹۷۶) : ایرنه پاپاس
* «قربانی سوخته» (۱۹۷۶) : کارن بلک
* «یک روز بخصوص» (۱۹۷۷) : سوفیا لورن
* «گذرگاه کاساندرا» (۱۹۷۷)، دوبله دوم : سوفیا لورن
* «برخورد نزدیک از نوع سوم» (۱۹۷۷) : تری گار
* «شریک خاموش» (۱۹۷۸) : سوزانا یورک
* «آسمان دور» (1977) : (ناشناس)
* «شیطان» (فریاد زندهماندن) (۱۹۷۸) : جوآنا پتت
* «شهری در آتش» (۱۹۷۹) : آوا گاردنر
* «عروج» (۱۹۷۹) : لودمیلا پولوکوا
* «استاکر» (۱۹۷۹) : آلیسا فریندلیخ
* «بر فراز تپه» (۱۹۸۰) : الکه زومر
* «افسانۀ زن سرگردان» (۱۹۸۰) : راکوئل ولش
* «بگذار گریه کنم» (۱۹۸۰) : بِیندو
* «انتخاب اسلحه» (۱۹۸۱) : کاترین دِنُو
* «سه برادر» (۱۹۸۱) : آندرهآ فرئول
* «لباسی سیاه برای یک قاتل» (۱۹۸۱) : آنی ژیراردو
* «فیتزکارالدو» (۱۹۸۲) : کلودیا کاردیناله
* «دانتون» (۱۹۸۲) : آنه آلوارو
* «قانون» (۱۹۸۲) : راکهی گلزار
* «افسانۀ اژدها» (۱۹۸۳) : کارمن گالین
* «صد روز در پالرمو» (۱۹۸۴) : جیولیانا دسیو
* «طارق، جنگجوی صحرا» (۱۹۸۴) : ریتزا براون
* «کائوس» (۱۹۸۴) : مارگاریتا لوزانو
* «مشعل» (۱۹۸۴) : وحیده رحمان
* «بالش سنگی» (1985) : (ناشناس)
* «پله فاتح» (۱۹۸۷) : استرید ولوم
* «خداوند کودکان را حفظ کند» (1988) : (ناشناس)
* «سایۀ ترس» (1988) : ماریا کانلوپولو (؟)
* «زندگی و دیگر هیچ اما» (۱۹۸۹) : سابین آزما
* «شاکو کلاک» (1989) : میشل کلیز
* «قرارداد با آدم کش» (1990) : مارگی کلارک
* «گام معلق لکلک» (۱۹۹۱) : ژان مورو
* «آوای نقره ای» (1993) : کارولین گودال
* «زندانیان بهشت» (۱۹۹۵) : کلی لینج
* «راه رفتنِ مردِ مُرده» (آخرین گامهای یک محکوم به مرگ) (۱۹۹۵) : سوزان ساراندون
* «ستارۀ غروب» (1996) : شرلی مک لین
* «تمساح آلبینو» (1996) : فِی داناوی
* «تاکسی» (۱۹۹۸) : مانوئلا گوراری
* «کریسمس اَونلی» (۱۹۹۸) : دوبلۀ اول : جکی باروز
* «بلفگور: شبح لوور» (۲۰۰۰) : جولی کریستی
* «فیزا» (۲۰۰۰) : جایا باچان
* «ستون فقرات شیطان» (۲۰۰۱) : ماریسا پارِدِس
* «گاهی خوشی، گاهی غم» (۲۰۰۱) : جایا باچان
* «مبارزین زندان ۲» (۲۰۰۲) : گیل هریس
* «بنبست» (۲۰۰۳) : لین شی
* «مرد حصیری» (۲۰۰۶) : الن برستین
* و....
ب) سریالهای خارجی:
* «پیتون پلیس» (محلۀ پیتون) (۱۹۶۴-۱۹۶۹) : دوروتی مالون در نقش کنستانس مککنزی
* «اسمیت و جونز» (۱۳۷۲-۱۹۷۳)
* «ارتش سری» (۱۹۷۷) : جان فرانسیس در نقش لیزا کُلبرت (ایوت)
* «دِرِک» (1977) قسمت «گردن در دام» : کارولا هوم در نقش خانم بکر
* «در برابر باد» (۱۹۷۸) : لین رینبو در نقش لوئیزا ویلتشیر
* «هایدی» (۱۹۷۸) در نقش مادر پیتر
* «مارکو پولو» (۱۹۸۲-۱۹۸۳) : آن بنکرافت در نقش مادر مارکو
* «رامون کاخال» (۱۹۸۲) : در نقش مادر رامون
* «عروسکساز» (۱۹۸۴) : جین فوندا
* «خانم مارپل» قسمت «قتل از پیش تعیین شده» (۱۹۸۵) : اورسلا هوولز در نقش خانم بلکلاک
* «آن از گرین گیبلز» (رؤیای سبز) (۱۹۸۵) : رزماری دانسمور در نقش کاترین بروک
* «اُلیور توئیست» (۱۹۸۵) : در نقش خانم سُوِربِری (همسر تابوتساز)
* «بازگشت شرلوک هلمز» (1986- 1988) قسمت «اقامتگاه ویستریا» : کیکا مارکهام در نقش خانم برنت
* «بازگشت شرلوک هلمز» (1986- 1988) قسمت «مردی با لب کج» : النور دیوید در نقش خانم سنت کلر
* «داستان زندگی» (۱۹۸۶) : در نقش دبیر اجتماعی دبیرستان توهوکو
* «ژنرال گاریبالدی» (۱۹۸۷) در نقش همسر گاریبالدی
* «افسانۀ شینگن» (1988)، دوبله اول : مایومی اوگاوا در نقش یائه-ندیمۀ سانجو
* «نانی و مانی» (۱۹۸۸) : لیزا هرو در نقش سیگرید (مادر)
* «رؤیای باغ در نیمه شب» (1989) : ایزابل آمیس در نقش خاله گوئن
* «معما» (کمپیون)(1989-1990)
*«زنجیر» (1990)
* «پوآرو» قسمت «رؤیا» (۱۹۸۹) : مری تم در نقش لوئیس فارلی
* «پوآرو» قسمت «چگونه باغ شما رشد میکند؟» (۱۹۹۱) : آنا استالیبراس در نقش مری دلافونتاین
* «پوآرو» قسمت «سرقت یاقوت سلطنتی» (۱۹۹۱) : استفانی کول در نقش خانم لِیسی
* «پانزدهمین سرگروه» (1992)
*«جویندگان طلا در آلاسکا» (1993)
* «دادرس» (1993-1994) : در نقش قاضی
* «99-1» (1995-1994)(سری دوم)
* «هشدار برای کبرا ۱۱» (۱۹۹۶) : شارلوت شواب در نقش آنا انگل هارت (رئیس سمیر)
* «قصههای جزیره» (۱۹۹۶ تا ۱۹۹۰) : جکی باروز در نقش هتی کینگ
* «خانۀ پوشالی» (۱۹۹۰)
* «مظنون اصلی» (۱۹۹۱) : هلن میرن
* «آدم کوچولوها» (۱۹۹۲) : پنلوپه ویلتون در نقش مادر
* «پوآرو» قسمت «یک، دو، سگک کفشم را ببند» (۱۹۹۲) : جوانا فیلیپس لین در نقش گردا / هلن
* «پوآرو» قسمت «جعبۀ شکلات» (۱۹۹۳) : رُزالی کراچلی در نقش مادام درئولار
* «بسوی جنوب» (۱۹۹۴-۱۹۹۹)
* «قلب سیاه باترسی» (۱۹۹۵)
* «امیلی در نیومون» (۱۹۹۸)
* و...
ج) فیلمها و سریال های ایرانی:
* شهلا ریاحی : «گدایان تهران»، «چهار خواهر»، «جهان پهلوان»، «چرخفلک»، «ستارۀ هفتآسمون»، «سراب»، «بهشت دور نیست»، «دنیای پر امید»، «آسمون بیستاره»، «مرگ پلنگ»، «بچههای طلاق»، «آتش درون»، «رابطۀ پنهانی»، «بدل»، «حالا چه شود!»، «سلام به انتظار»، «رؤیای نیمهشب تابستان»، «عروسی خون»، «فرار از جهنم»، «انتهای قدرت»، سریالهای «این خانه دور است»، «سنگ و شیشه»، «ستاک» و «خانه در آتش»
* آذر شیوا : «سلطان قلبها»، «داماد فراری»، «قهرمان قهرمانان»، «من مادرم»، «گلآقا»، «روسپی»، «روزهای تاريک یک مادر»، «قاتلين هم میگريند»، «قصر زرين»، «هنگامه» و «درختها ايستاده میميرند»
* فخری خوروش : «بیقرار»، «خورشید در مرداب»، «والدۀ آقا مصطفی»، «شهر شراب»، «پنجمین سوار سرنوشت»، «دادا»، «تاراج»، «شیرین و فرهاد»، سریالهای «باغ گیلاس»، «امام علی» و «پهلوانان نمیمیرند»
* شهناز تهرانی : «دل خودش میخواد»، «مغربی»، «گروگان»، «پری خوشگله» و «جانی و تپل»
* پروانه معصومی : «آشیانۀ مهر»، «تاتوره»، «چمدان»، «تماس» و سریال «همشاگردیها»
* مهین شهابی : «سازش»، «بگذار زندگی کنم»، «مأموریت» و سریال «تابستان، تابستان»
* فریده بیات : «هیاهو»، «مرگ در باران»، «نیزار» و «سلام تهران»
* ایرن : سریالهای «سلطان صاحبقران» و «هزاردستان» (حذف شده)
* ملیحه نیکجومند (شیده) : «جدایی» و «بهار در پاییز»
* فریبا خاتمی : «زنی بهنام شراب» و «ساقی»
* آذر فخر : سریال «طلاق» در اپیزودهای «بنبست» و «طلاق و تنهایی»
* لیلی : «عشقیها» و «زخم خنجر رفیق»
* فریده سپاه منصور : سریالهای «عقیق» و «معصومیت از دست رفته»
* شهلا میربختیار : «زنجیرهای ابریشمی» و «باد سرخ»
* لُرِتا : سریال «خسرو میرزای دوم»
* پروین غفاری : «موطلایی شهر ما»
* نسرین صفایی : «سرسام»
* ایران قادری : «فرار از حقیقت»
* آذر حکمت شعار : «عصیان»
* سودابه : «امروز و فردا»
* فروزان : «شمسی پهلوان»
* مارینا متر : «طوفان نوح»
* عدیله اشراق و ملیحه نظری (کارمن) : «شوهر آهو خانم»
* ماریا آنتونلا دی پائولیس : «نعرۀ طوفان»
* ویکتوریا : «لیلی و مجنون»
* فرنگیس فروهر : «قلندر»
* فرزانه تأییدی : «جهنم + من»
* شهرزاد : «گرگ بیزار»
* نوری کسرائی : «تنگسیر»
* توران مهرزاد : «کنیز»
* ساغر : «مسافر»
* ملیحه نصیری : «هوس»
* آپیک یوسفیان : «صمد خوشبخت میشود»
* باربارا والنتین : «یک اصفهانی در سرزمین هیتلر»
* لُرِتا : سریال «خسرو میرزای دوم»
* پوری بنایی : «مریم و مانی»
* حمیده خیرآبادی (نادره) : «پیراک»
* مهوش برگی : «گمشده»
* فریماه فرجامی : «بیپناه»
* آزیتا لاچینی : «جنگلبان»
* محبوبه بیات : «غریبه»
* گوهر خیراندیش : «شب حادثه»
* ثریا قاسمی : سریال «گرگها»
* تانیا جوهری : «پرواز پنجم ژوئن»
* هما روستا : «تیغ آفتاب»
* افسانه بایگان : «دو فیلم با یک بلیت» (در برخی سکانسها بنا به ضرورت فیلم)
* شهین علیزاده : سریال «پنجره ای رو به باغچه» / «پنجره ای رو به آفتاب»
* زهره صفوی : سریال «سیمرغ»
* (ناشناس) : سریال «دختر آفتاب» / «به سوی آفتاب»
* نادیا دلدلر گلچین : «همۀ دختران من»
* فروغ سهراب پور : «بلندی های صفر»
* سلمی المصری : «بازمانده»
* آزیتا حاجیان : سریال «آوای فاخته»
* منیژه (بمانی) دلدار گلچین : «مرد قانون»
* هما خاکپاش : سریال «هدف گمشده»
* اکرم محمدی : سریال «پدرسالار»
* مهوش وقاری : «روزی که خواستگار آمد»
* فریده صابری : سریال «تنهاترین سردار»
* سعیده عرب : سریال «مسافر»
* و...
اُکتای بخشایش
اسفند 1400 و فروردین 1401
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- پی نوشت 1: در فیلم های دیگری نیز از گویندگی رفعت هاشم پور یاد شده که به علت در دسترس نبودن نسخۀ دوبله و همچنین برای پرهیز از اشتباهات رایج، از ذکرشان در فهرست کارنامۀ ایشان صرف نظر شده است که می توان به این موارد اشاره کرد: دبورا کار در «چتربازان می آیند» و «دوری»، ایرنه پاپاس در «آن، هزار روز»، سوزان هیوارد در «قتل با ترحم»، «با ترانه ای در قلبم»، «عشق و ناکامی»، «خیابان پشتی» و «جنگندۀ اقیانوس آرام»، مارلنه دیتریش در «مراکش»، «باغ الله» و «دادگاه نورمبرگ» (محاکمه در نورنبرگ)، کلودت کولبرت در «در یک شب اتفاق افتاد» (دوبلۀ اول) و «پریش»، گریس کلی در «پنجرۀ عقبی» (دوبلۀ اول)، «دختر روستایی»، «پل های توکوری» و «مجلس اشراف»، جون کرافورد در «میلدرد پیرس» و «چه بر سر بیبی جین آمد؟»، کاترین هپبورن در «داستان فیلادلفیا»، «نسل اژدها»، «باران ساز» و «ناگهان تابستان گذشته» (دوبلۀ اول)، جوآن وودوارد در «پسرها زیر پرچم»، آنا مانیانی در «راز سانتا ویتوریا»، آوا گاردنر در «بتاز واکوئرو» (عشق و کینه توزی)، تیپی هِدرن در «پرندگان» و «مارنی» (دوبله های اول)، آن بنکرافت در «فارغ التحصیل»، میمی وان دورن در «لج و لجبازی» (نورچشمی معلم)، جوآن شاولی و هلن پری در «بعضی ها داغشو دوست دارن»، و...
- پی نوشت 2:
- تاریخچۀ کامل دوبله به فارسی در ایران (جلد دوم) احمد ژیرافر، انتشارات کوله پشتی، بهار 1393
- از اجرای دیدنی ها تا گویندگی در کبری 11، گپ و گفتی جذاب با جلال مقامی، باشگاه خبرنگاران جوان، مرداد 1398
- نگاهی به دوبلۀ بربادرفته، شاپور عظیمی، ماهنامۀ سینمایی فیلم، شمارۀ 404
- به ستاره ها نگاه کن که شب را شکسته اند... (خاطراتی از چهل سال دوبله)، علی کسمایی، ماهنامۀ سینمایی فیلم، شمارۀ 145 (ویژۀ دوبله)
- جلال مقامی در برنامۀ تلویزیونی هنر دوبله با اجرای ناصر ممدوح
- تأثیر سینما در سرماخوردگی یک هنرمند، ناصر ممدوح، جام جم، بهمن 1393
- آخرین دیدار فریدون جیرانی با چنگیز جلیلوند، کافه آپارات
- تکنیک بازیگری را نمی شناسم، گفتگو با پروانه معصومی، ماهنامۀ سینمایی فیلم، شمارۀ 27، مرداد 1364
- تیتراژ را که دیدم قبول کردم!، گفتگو با ایرج رضایی مدیر دوبلاژ ارتش سری، مجلۀ 24 همشهری سینما
- دوبله عشق و تحمل می خواهد، گفتگو با ژاله علو، روزنامۀ شرق، تیر 1390
- تنها صداست که جاودانه می ماند، با مریم صفی خانی از گویندگی در قصه های جزیره تا مدیریت رودها و امواج، روزنامۀ جام جم، اردیبهشت 1387
- شوکت حجت: از خانم رفعت هاشم پور می ترسیدم!، ایسنا، اسفند 1400
- گوینده های بزرگی که رفته اند جانشین نداردند / هندی باز هستم، گفتگوی تفصیلی خبرگزاری مهر با مینو غزنوی، ، دی 1397
- مسافر کوچولو در استخر عمیق، با مریم شیرزاد دربارۀ سال های حضورش در دوبله، ماهنامۀ سینمایی فیلم، شمارۀ 380، تیر 1387 و مسابقۀ تلویزیونی جادوی صدا
- چند شخصیت در یک صدا، گفتگو با زهره شکوفنده، ماهنامۀ سینمایی فیلم، شمارۀ 360 (ویژۀ نوروز)، فروردین 1386
- رفعت هاشم پور در برنامۀ تلویزیونی صداهای ماندگار، پخش اول 1375
- صفحۀ اینستاگرام شهراد بانکی
- مسابقۀ تلویزیونی جادوی صدا
- معضل مادۀ جیم از بند 7 (حواشی و متن وضعیت دوبله و اعتصاب اعضای انجمن گویندگان)، بخش صدای آشنا، ماهنامۀ سینمایی فیلم، شمارۀ 335، مرداد 1384
- افسون دوبله، گفتگوی اختصاصی با حامد عزیزی دربارۀ رخدادهای دوبلاژ در دهۀ 80، وبسایت تحلیلی خبری دوبلاژ – پارسی گویان، فروردین 1392
- کشتن مرغ مقلد؛ یادی از رفعت هاشم پور بانوی دوبلاژ ایران، وبسایت پردۀ سینما (پایگاه تحلیلی سینمای ایران و جهان)، بخش نظرات (کاربر ناشناس)، اردیبهشت 1390
- دل تو دلم نیست، گپی با جلال مقامی، روزنامۀ سلامت، خرداد 1391
- از اجرای دیدنی ها تا گویندگی در کبری 11، گپ و گفتی جذاب با جلال مقامی، باشگاه خبرنگاران جوان، مرداد 1398
- ممیزی سریال اوشین اینطور که این روزها می گویند نبود، گفتگو با سعید مظفری، خبرگزاری مهر، خرداد 1397
- تأسف می خورم که نقش مختار دوبله نشد، گفتگو با حمیدرضا آشتیانی پور مدیر دوبلاژ سریال مختارنامه، روزنامۀ اعتماد، مرداد 1390
- پست ویدئویی، صفحۀ اینستاگرام فردوس
- گوینده های بزرگی که رفته اند جانشین ندارند / هندی باز هستم، گفتگوی تفصیلی خبرگزاری مهر با مینو غزنوی، ، دی 1397
- –
- شوکت حجت: از خانم رفعت هاشم پور می ترسیدم!، ایسنا، اسفند 1400
30. این مقاله پیش از درگذشت شهلا ناظریان نوشته شده است.
نظرات
این
خدا سلامتی بده ما براستی بهترین و توانمند ترین صداپیشگان را داشتیم و داریم
نکته جالب برای من این است که ایشان تورک زبان بودند ولی اینقدر مسلط به زبان و لحجه و زوایای زبان فارسی
----------------------------------------------------------------
اکتای بخشایش / تا جایی که می دونم هیچ نسخه ای از دوبلۀ اول «می خواهم زنده بمانم» باقی نمونده. البته به طور قطع نمیشه گفت نابود شده چون به طور مثال تا سال ها همه فکر می کردند دوبلۀ «آپارتمان» هم نابود شده ولی خوشبختانه از آرشیوها بیرون اومد ؛ همین طور دوبله های اول «افسانۀ گمشدگان» و «ده فرمان» و «سلیمان و ملکۀ سبا».