اسطوره دوبله

نوشته شده توسط محمدرضا کلانتر در تاریخ .

                                                                                                     اسطوره دوبله

 یکی از رسوم مطبوعاتی یاد کردن از درگذشتگان عرصه های مختلف علم و فرهنگ و هنر است. یکی از روش های این کار پرسش از دوستان و همکاران فرد مورد نظر است. تجربه های گذشته ما درباره حسین معمارزاده و ایرج ناظریان و تجربه امسال درباره مقبلی ثابت کرد که این روش در مواجهه با دوبلورها سخت ترین راه است زیرا بسیاری از آنها درباره همکار خود که سال ها با او بوده اند هیچ حرفی برای گفتن ندارند. شاید هم نمی خواهند چیزی بگویند زیرا بسیار بعید به نظر می رسد که کسی درباره دوست و همکاری که 20 – 30 سال او را می شناخته چیزی به یاد نیاورد.

 مقبلی سال 1311 متولد شد. بازی در تئاتر را در نوجوانی آغاز کرد و بعدها با همسرش در شیراز آن را ادامه داد. هنگامی که به تهران کوچ کرد دوبله را پیش از سینما و از سال 1335 آغاز کرد. از سال 1346 بازیگری رادیو و چند سال بعد بازی در مجموعه های تلویزیونی را به فعالیت هایش افزود و حتی سریال «گذر عمر» را کارگردانی کرد و به هنرمندی همه فن حریف تبدیل شد.

 او صدایی بسیار شاخص و دلنشین داشت و به دلیل توانایی در استفاده درست از این صدا در رادیو و دوبله بسیار موفق بود. صدای مقبلی متعلق به گروه صداهای زیر بود. صداهایی که قدرتمند و مناسب نقش آدم های جدی و قوی نیست. به همین دلیل او بیشتر بازیگر و دوبلور نقش های کمدی و طنز بود. شاهکارهای او در این زمینه صحبت به جای اولیور هاردی و لویی دوفونس بود. بعد از او کسان دیگری هم به جای این 2 بازیگر حرف زدند اما هیچ کدام مقبلی نشدند. او هنرمندی والا و دوست داشتنی بود که قدرت همه فن حریف بودن را داشت و کارهایی به یاد ماندنی برجای گذاشت. آن چه در پی می آید صحبت های تعدادی از همکاران و دوستان او است که بیشتر آنها در عرصه دوبله فعال هستند.

 

 

 

 امرالله احمدجو : با صداي مقبلي از راديو آشنا شدم و برايم محبوب ترين صداها بود. قبل از «شاخه هاي بيد» با خصوصيات اخلاقي او آشنا نبودم ، اما درباره اش چيزهايي شنيده بودم. در راهروهاي بخش دوبله تلويزيون او را ديدم و فيلم نامه را دادم تا بخواند. به دليل برنامه ريزي هاي نادرستي که در «شاخه هاي بيد» وجود داشت ، مقبلي به محض اين که سر صحنه فيلمبرداري آمد، گريم شد. براي يک پلان طولاني نيم صفحه ديالوگ تازه و ناديده در اختيار او قرار گرفت.  بعد از يکي دو بار نگاه کردنِ متن گفت که براي فيلمبرداري آماده است. از اين که اين قدر سريع متن را حفظ کرد، شگفت زده شدم. تمام ديالوگ ها را بي کم و کاست و بدون جا انداختن حتي يک کلمه گفت. برخلاف بازيگراني که طوطي وار مي گويند، او با لحن مناسب بيان کرد. در دوبله با همدلي و فهم صحيح و اخلاق درستي که داشت ، پل ارتباطي بسيار خوبي ميان من و همکارانش بود. بازيگر نقش مقابلش (جمشيد لايق) را هميشه با صداي او مي ديدم. از او پرسيدم که آيا مي تواند با 2 صدا هم جاي خودش و هم جاي لايق حرف بزند. گفت که در جاهايي ممکن است صداها به يکديگر نزديک شود. درنهايت ، عرفاني را براي گويندگي به جاي خودش انتخاب کرد و با اين قضيه خيلي راحت کنار آمد. او هميشه مشغول بود و به نظر مي آمد چنين آدمي که چندين کار انجام مي داد با نقش ها سطحي برخورد مي کند، اما مقبلي هرگز اين گونه نبود. با وجود شوخ طبع بودن ، انضباطي قديمي در او بود که باعث مي شد حواسش به نقشش باشد و با جديت با آن برخورد کند. يکي از بازيگراني بود که از او دل نمي کندم و اگر زنده بود در کارهايم نقشي برايش در نظر مي گرفتم. 

 

 جواد پزشکيان : مقبلي استاد غريبي بود. انسان با گذشتي بود. با اين که خودش استاد گفتن نقش پيرمردها بود، گاهي اين گونه نقش ها را به من مي داد و حتي راهنمايي و تشويقم مي کرد. بسيار بذله گو و خوش اخلاق و مهربان بود و اصلا حسادت نمي کرد. به نظرم يکي از نگين هاي زيباي دوبله بود و حالا حالاها کسي نمي تواند بيايد و حتي 10 درصد توان و استعداد او را داشته باشد. 

 

 شوکت حجت : ما مدت کمي در خدمت مرحوم مقبلي بوديم. ايشان در همين مدت کوتاه و از همان ابتداي کار، فنون دوبله را يادمان داد. ايرادهايمان را صادقانه مي گفت و آن قدر هنرمند بود که از هيچ چيز دريغ نمي کرد و تمام دانسته هايش را به ما انتقال مي داد. هنگامي که با او بوديم ، جز خوبي و محبت کار ديگري در حق ما نکرد. هنگامي که با او کار مي کرديم ، احساس نمي کرديم يک مدير دوبلاژ کنارمان ايستاده که ايراد بگيرد بلکه حس مي کرديم يک پدر مهربان و صميمي کنارمان است. ايشان نقش را با تمام وجود مي گفت و به همين دليل زود پير شد. 

 

امير زند : مقبلي ، هنرمندي واقعي و زبانزد تمام همکاران بود. به جاي هر هنرپيشه اي که حرف مي زد، شکل صورت و فک خود را مثل او مي کرد. کارش بي نظير و بي نقص بود. حدود سال 1361 که دوبله مجدد «گنج هاي سيرامادره» را انجام دادم ، او به جاي والتر هيوستون حرف زد. هيوستون در اين فيلم نقش بسيار مشکلي را بازي کرده بود، نقش پيرمرد پرحرفي که وسط صحبت هايش ، خنده هاي هيستريک عجيبي مي کرد. مقبلي با تبحر کامل اين نقش را گفت و شاهکار کرد. شنيده ام که يکي از تهيه کنندگان براي دوبله فيلمش به او مراجعه کرده بود. مقبلي قيمتي را به اين شخص گفته و وي هم گفته بود: «چرا براي يک ساعت کار اين قدر گران مي گيريد؟» مقبلي پاسخ داده بود، يک ساعت نيست ، يک ساعت و 40 سال است.» و منظورش 40 سال سابقه بوده است.

 

فريبا شاهين مقدم : يکي از ويژگي هاي مقبلي اين بود که به دوبلورهايي که کنارش گويندگي مي کردند، بسيار کمک مي کرد. فقط خودش را نمي ديد. تلاش مي کرد که همه نقش شان را خوب بگويند. دوست داشت کل مجموعه اي که او در آن حاضر بود، خوب کار کند. دوبله را آن چنان با شور و حرارت انجام مي داد که همه از او انرژي مي گرفتند و تشويق مي شدند که خوب کار کنند. 

 

محمود قنبري : مقبلي ، اسطوره دوبله و در کارش بي نظير بود. با اين که بيماري قلبي داشت ؛ از همان تمرين اول ، نقش را به شکلي مي گفت که گويي برداشت اصلي است و قرار است صدايش ضبط شود. گوينده اي با حس و با شعور بود. در «سرزمين موعود» نقش يک يهودي را گفت که به نظرم شاهکار بود. 

 

عطاءالله کاملي : مقبلي ، هنرمند تئاتر بود و در اين عرصه پيشرفت کرده بود که به دوبله پيوست. دوست داشت ، بخنداند و به همين دليل در دوبله هم به کارهاي کمدي روي آورد. با حسن عباسي زوجي را به وجود آورد که بي نظير بود. صداي گيرايي داشت که قادر بود نقش هاي کمدي را به خوبي اجرا کند. البته نقش هاي جدي را هم خيلي خوب مي گفت. مي توانست همه نوع نقشي را بگويد. در آخرين فيلمي که دوبله کرد «شاخه هاي بيد» حضور داشتم و به جاي جمشيد مشايخي حرف زدم. مقبلي زحمت کشيد و درخشيد و به همين دليل کارش قابل تحسين بود.

 

جلال مقامی : مقبلي يکي از بهترين هاي دوبله بود. در تمام فيلم ها نقش اساسي برايش وجود داشت. واقعا همه فن حريف بود و قدرت اين کار را هم داشت. هر نقشي که به او مي دادند عين آن نقش حرف مي زد. در سريال «کوچک جنگلي» به جاي حسين پناهي عين خود اين بازيگر حرف زد. به جاي جهانگير فروهر نيز مثل خودش حرف مي زد. بسيار توانا بود و هم نقش هاي کمدي را و هم نقش هاي جدي را لذت بخش مي گفت.

 

نویسنده : محمدرضا کلانتر

این مقاله سال ها پیش در روزنامه جام جم و با تیتر «دوبلور اسطوره ای» منتشر شده است( )

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن

تحلیل آمار سایت و وبلاگ