طنین قاب رفاقت

نوشته شده توسط نیروان غنی پور در تاریخ .

                                                                                                      طنین قاب رفاقت

                                                                                             (به مناسبت چهلم محمد عبادی)

این قاب ثبت شده در استودیو رها فیلم به سال 1386 توسط شهراد بانکی ( دوبلور و عکاس سینما) گویای همه چیز است. گویای عُمری رفاقت و همکاری و همراهی 2 نفر. گویندگی های فراوان در کنار هم در دوبله بسیاری از فیلم ها. بی تردید خودشان هم نمی دانستند و نه باور داشتند که در زمان گرفتن این عکس، 11 سال بعد آن هم در فاصله چند ماه بعد از تحمل دوره سخت بیماری از دنیا می روند. ابتدا بهرام زند در فروردین و بعد محمد عبادی در مرداد ماه. این هم از بازی های غریب چرخ روزگارست که ورود این 2 گوینده به دوبلاژ در فاصله زمانی نزدیک به هم باشد و رفتن شان نیز در پی هم. از مقطعی که زنده یاد بهرام زند به مدیریت دوبلاژ روی آورد، محمد عبادی در فهرست انتخاب های همیشگی اش در دوبله فیلم ها و سریال های ایرانی و خارجی بود. در آثاری چون «راه قدس»، «از سرزمین شمالی»، «جنگجویان کوهستان»، «شرلوک هولمز»، «ناوارو»، «امام علی (ع)»، «مردان آنجلس»، «روشن تر از خاموشی» و ... . عبادی چهره آرام و بی حاشیه دوبلاژ همواره قدردان از همکارانش بود. به یاد دارم وقتی با بهرام زند در سِلف دوبلاژ تلویزیون بر سر میزی به هنگام نهار نشسته بودیم و صحبت می کردیم، عبادی از مقابل ما رد شد و زند صدایش کرد و گفت: «برای فلان تاریخ دوبله داریم و لازمت دارم». بعد هر دو تقویم های جیبی شان را در آوردند و تاریخ قرار دوبله را با هم هماهنگ کرده و یادداشت نمودند. عبادی از زند خیلی تشکر کرد و او هم با رویی گشاده همراهی اش کرد. شعف و شور خاصی را در آن لحظه در چهره عبادی دیدم انگار که برای نخستین بار بود به دوبله فیلمی دعوت می شد و بعد قدردانی می کرد. رفتاری که در کمتر دوبلوری تا به امروز دیدم.

 صدای عبادی در زمره صداهای جوان و شفاف قرار داشت و وقتی در 25 سالگی در سال 51 به دوبله وارد شد، صدا و نوع بیانش تشابه غیر قابل انکاری با خسرو خسروشاهی داشت و تحت تأثیرش بود. مناسب چهره جوانان احساساتی و عاشق پیشه با لایه ای از عصیان و پرخاش گری. شاید این که صاحبان استودیوها از ابتدا روی خوش به او نشان دادند به این دلیل بود که فکر می کردند جایگزین مناسبی برای خسروشاهی (که در آن ایام صدا و نوع گفتارش مورد پسند مخاطب و صاحبان فیلم واقع شده و در زمینه مدیر دوبلاژی هم پُر کار شده بود) پیدا کرده اند و با دستمزد پایین تر نسبت به خسروشاهی دوبله فیلم هایشان را به سامان رسانند. یکی از حضورهای مهم عبادی در دوبله نقش جوانانی از این دست در فیلم «خاطرات خانوادگی» (والریو زورلینی،1962) در نقش گویی به جای ژاک پرن در نقش لورنزو به مدیریت جلال مقامی (با نقش گویی به جای مارچلو ماستریانی) شکل گرفت با همان لرزش ها و شیوه نقش گویی آشنا به سبک خسروشاهی اما عبادی با هوشمندی در مرحله تقلید متوقف نشد و راهش را در مسیر دیگری پیمود. در تیپ سازی صدایی و بویژه در دوبله انیمیشن. جایی که برای نسل ما در دوبله آثار تلویزیونی دهه های 60 و 70 خاطره سازی کرد و به حافظه شنیداری خیلی ها راه یافت. می خواست با نقش گویی آرام و مظلوم وارش به جای شخصیت کِرِچِت در دوبله کارتون «سرود کریسمس» یا همان اسکروج (با نقش گویی به یادماندنی جواد پزشکیان) باشد یا به جای سامورایی خوش سیما و شمشیر زنی به نام تسوکه در «سفرهای کومان» که در هر قسمت با صدای عادی خودش و بدون تیپ سازی صدایی می گفت: « همتون توجه کنید، این علامت حاکم بزرگه، میدونین با کی طرف هستید؟ مأمور مخصوص حاکم بزرگ، میتی کومان. احترام بگذارید، تعظیم کنید!». اما در این بین مهمترین نقش گویی عبادی در دوبله به یادماندنی کارتون «لوک خوش شانس» به مدیریت خسرو خسروشاهی شکل گرفت و تیپ سازی خاص عبادی برای شخصیت بوشوگ، بسیار چشمگیر و با نمک از آب در آمد. عبادی برای دوبله این سگ خنگول و دست و پا چلفتی که وقتی دشمنان لوک خوش شانس برایش دینامیت پرتاب می کردند فکر می کرد که می خواهند با او بازی کنند و می گفت: «آخ جووون دینامیت! من عاشق بازی ام!!!» و دینامیت را دهان گرفته و به سمت آنان می بُرد، از صدای گرفته و به اصطلاح ته گلویی و با فشار بر حنجره بهره برد که به جای دادن هوا به درون دهان آن را با حرکات لب بیرون داده و دیالوگ ها را ادا می کرد. نقش گویی ای که بسیار مورد اقبال قرار گرفت و بعدها در دوبله «شیرشاه» نیز به جای کاراکتر گرازی به نام پومبا از همین شیوه و این بار با حالتی خفه تر و با صدایی کلفت گونه نقش گویی کرد و این شیوه را به جای شخصیت جان مریک (با بازی جان هارت) در دوبله فیلم «مرد فیل نما» (دیوید لینچ،1980) با آن اعوجاج استخوان ها و عضلات در سر و صورت و گرفتگی در تنفس ادامه داد که باز هم نشانی شد بر توانایی و چیره دستی عبادی در تیپ گویی هایش.

 باز هم به همان عکس بر می گردم. عکسی به ظاهر ساده و در زمانی خاص تثبیت شده که بی صدا نیست بلکه مملو از کلی صدا و نقش گویی و خاطره است. ذهن بازیگوش هم با تماشایش آرام نمی گیرد و مرا به قلمروی دیگری می برد و به این فکر که چه صداهایی در این 4 دهه اخیر از بین ما رفتند و هر کدام وزنه ای مهم برای دوبلاژ. از زنده یادان ایرج ناظریان، ژاله کاظمی، عزت الله مقبلی، منوچهر نوذری، عطاء الله کاملی، احمد رسول زاده، فهیمه راستکار، حسین سرشار تا ایرج دوستدار، اصغر افضلی، پرویز نارنجی ها، حسین معمارزاده، خسرو شایگان، بهرام زند و خیلی های دیگر.چه جمع با شکوهی که اگر فیلمی با حضورشان در آن دیار قرار باشد که دوبله شود چه ضیافتی بر پا می کنند این صداها و با اختلاف از دوبله این روزهای ما پیشی می گیرند. دوبله ای درخشان با ترکیب این گویندگان و با مدیریت علی کسمایی و همراهی سعید شرافت. به هر روی هر دوبله ای نقش مکمل هم می خواهد و چه بهتر از حضور محمد عبادی در این جمع که از اکنون ناگزیر باید عنوان «زنده یاد» را در پشت اسمش قرار دهیم.   

 

نیروان غنی پور

(این مقاله پیش از این در ساین ماهنامه سینمایی فیلم منتشر شده است)

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن

تحلیل آمار سایت و وبلاگ