دیده بانان
دربارۀ فیلم «اسپات لایت» و دوبله فارسی اش
دیــــده بانان
« روزنامه نگاران همیشه آدم های با فرهنگی نیستند. گاه از چیزهایی شگفت زده می شوند که هیچ چیز شگفتی در بر ندارد و بر عکس، گاه از چیزهای تکان دهنده دچار کمترین شگفتی هم نمی شوند.» پی یر بوردیو*
اگر این گزارۀ بوردیو را به عنوان اصلی مهم در عرصه ژورنالیسم بپذیریم - که به واقع با نگاه ظریف جامعه شناسان اش همراه است و آن را به اصلی انکارناپذیر تبدیل کرده چرا که در اغلب موارد این موضوع خود را به رُخ می کشد - گهگاهی هم پیش می آید که این اصل قطعیت پیدا نکرده و روزنامه نگاران به افشای برخی از رخدادهای مهم می پردازند. نمونه اش ماجرای افشای تجاوزهای کشیش های کاتولیک به کودکان توسط روزنامه بوستون گلوب در سال ۲۰۰۲ است. روایت فیلم «اسپات لایت» نیز بر اساس همین رویداد واقعی است که نگاه روشنگرانه ای به این ماجرا دارد. داستان فیلم درباره ۴ خبرنگار به نام های رابی رابینسون، مایکل رِزِندس، ساشا فایفر و متی کارول که از اعضای بخش اسپات لایت روزنامه بوستون گلوب هستند و ویژگی مهم کاری شان در این است که با عجله کار نکرده و حتی در بازۀ زمانی یک ساله بر روی سوژۀ مورد نظر کار می کنند. با ورود مارتی بارون سردبیر جدید که از طرفی یهودی است و آشکارا با مفاهیم و آموزه های مذهب کاتولیک اصطکاک دارد و از طرفی دیگر با گسترش منابع خبری اینترنتی و ریزش خوانندگان روزنامه های کاغذی در این راستا، با چالشی جدی درباره آینده روزنامه اش رو در رو است بنابراین تصمیم می گیرد که سوژۀ مغفول مانده تجاوز کشیش های کاتولیک را به جریان اندازد و چه گروهی بهتر از گروه اسپات لایت برای این کار که به شکل تمام حرفه ای وارد این جریان شوند. از این نقطه است که موتور درام فیلم روشن می شود و تام مک کارتی و همکار فیلم نامه نویسش جاش سینگر به شکلی تیزهوشانه توالی رویدادها را جوری کنار هم می چینند که هسته اصلی درام به آرامی حرارتش را نشان می دهد. این نکته در گفت و گوهای خبرنگاران با قربانیان، عوامل کلیسا و دست اندرکاران نظام قضایی به روشنی پیداست. موضوع و مضمون فیلم این قابلیت را داشت که به ورطه سانتی مانتالیسم افراطی و نمایشی مملو از اشک و آه و ناله بلغزد بخصوص در سکانس های اعترافات هولناک قربانیان اما همان نگاه دقیق فیلم ساز مانع از این آفت شده و با پرداختی متعادل تمرکز را بیشتر بر روی شیوه پژوهش و جست و جوهای اعضای اسپات لایت در زمینه کشف حقیقت با درگیر شدن زندگی خصوصی و کاری آنان در مواجه با این سوژه می گذارد. فیلم با پرهیز از هر گونه نمایش عریان و بی واسطه از شیوۀ تجاوز و تعرض کشیش ها به کودکان بیشتر به بازگویی خاطره های آسیب دیدگان اکتفا کرده و در این رهگذر قوۀ خیال تماشاگر را نشان می گیرد، کند و کاوی لحظه به لحظه با همراهی خبرنگاران تا روشن شدن واقعیت ماجرا. «اسپات لایت» در اساس فیلم پُر دیالوگی است و از طریق همین دیالوگ ها مسیر درامش را تا به انتها به پیش می برد اما مک کارتی از بیان سینمایی غافل نمی شود. از لحظه های درخشان فیلم جایی است که متی کارول خبرنگار در جست و جوی اسامی کشیش های محلی با نام و نشانی کشیشی در اسناد آشنا می شود که خانه اش در نزدیکی خانه کارول است. وی با شتاب به بیرون می رود و خانه کشیش متهم به تجاوز را پیدا می کند و پس از آن با حالی بی قرار به خانه برگشته و بر روی نوشته ای که به یخچال آشپزخانه می چسباند به فرزندان اش هشدار می دهد که به هیچ عنوان به این خانه نزدیک نشوند. نمایی که از خانه کشیش به تصویر کشیده می شود به مانند معماری گوتیک خانه های در سیاهی شب جنگل داستان های برادران گریم است. همان قدر خوفناک و دلهره آور که شخصیت شرور در آن داستان ها، بچه های معصوم را به خانه خویش دعوت می کنند و در این بین نوای پیانوی هاوارد شور این حس وحشت را بیشتر القاء می کند یا قاب تصویر از محیط جذاب داخل کلیسا به همراه موسیقی گروه کُر کودکان در کنار پدران روحانی که به نگاه نگران مایکل رزندس پیوند می خورد و نشانی است از نگرانی این خبرنگار از آینده مبهم و دردناک این قربانیان کوچک احتمالی. اسپات لایت بی تردید در افشای این رسوایی های اخلاقی گسترده در قالب سینما آن هم در مصاف با نهاد پُر قدرت و با نفوذی چون کلیسا موفق عمل کرده و تلنگری می زند به آنانی که راه دریافت ایمان را تنها از راه حضور صرف در کلیسا و شنیدن موعظه کشیشان تصور می کنند.
دربارۀ دوبله فیلم
به روشنی پیداست که این روزها دوبله فارسی حال و روز غریبی دارد. اُفت شدید سطح کیفی دوبله های پخش تلویزیونی به دلیل ممیزی های سلیقه ای (که منجر به تغییر اساسی موضوع و داستان فیلم ها و ریزش بالای مخاطب به علت بی اعتمادی نسبت به این رسانه شده است)، مهاجرت تعداد قابل توجهی از دوبلورها به خارج از کشور و فعالیت در شبکه های ماهواره ای فارسی زبان از یک سو و رکود محسوس شبکه نمایش خانگی - ویدئو رسانه - در عرضه دوبله فیلم های خارجی که در صورت عرضه نیز کیفیت قابل دفاعی ندارد و در دسترس بودن آثار روز سینمای جهان از راه دانلود به همراه زیر زیرنویس فارسی برای بیننده مشتاق تماشای فیلم های روز از سویی دیگر،همه این عوامل دست به دست هم داده تا دوبله فارسی دیگر آن جذابیت سابق را نداشته باشد. در چنین فضایی اما طنین تک مضراب هایی شنیده می شود که حاصل همکاری عده ای نوجوی کار بلد فارغ از همه این معضلات است و می توان با اشتیاق به تماشایشان نشست. برای نمونه می توان از دوبله فارسی همین فیلم «اسپات لایت» نام بُرد. این فیلم که با عنوان جذاب ژورنالیستی «دیده بان» دوبله شده دارای ویژگی های خاص میانه های دهه ۹۰ شمسی از نظر عرضه آن است به این معنی که سفارش دهندگان دوبله «دیده بان» از ظرفیت فضای اینترنتی کمال بهره را برده و آن را در سایت های تخصصی نمایش و دانلود آثار روز سینمای جهان با حضور چهره های شاخص دوبلاژ منتشر کرده اند. البته این روندی است که در ۲ سال اخیر دوبله فارسی شاهدش بوده و فضای تازه ای را تجربه می کند. فضایی که دیگر احتیاجی به قوانین دست و پا گیر تلویزیون و نمایش خانگی و اعمال سلیقه مدیران نداشته و در ارتباطی بی واسطه با مخاطب است. در این مسیر اگر قرار بر دوبله «اسپات لایت» در تلویزیون با این موضوع حساس و مناقشه بر انگیز بر پایه متن گفتاری پُر از عبارات تجاوز، تعرض و کودک آزاری و سوء استفاده جنسی بود، حتی دوبله شدنش هم چیزی نزدیک به امر محال به نظر می آمد چه برسد به وفاداری به نسخه اصلی فیلم اما «دیده بان» از نظر ترجمه در تطابق با دیالوگ های اصیل فیلم با کمترین دخل و تصرف بوده که کار آرش صوفی در جایگاه مترجم فیلم ستودنی است. رضا آفتابی نیز در مقام مدیر دوبلاژ فیلم نهایت دقت و ذوق را به کار گرفته تا در نهایت اثر قابل قبولی ارائه کند. وی از ترکیب دوبلورهای شاخص با تجربه در کنار دوبلورهای جوان بهره برده است. البته وقتی صحبت از نسل جوان در این جا می شود منظور افرادی هستند که ورودشان به دوبله در دهه ۸۰ بوده به مانند کتایون اعظمی، شایان شام بیاتی، کریم بیانی، شهراد بانکی، شراره حضرتی، امیر حکیمی و... . اینان با رشدی که در این حرفه داشته اند اکنون به گویندگانی کاربلد تبدیل شده و رضا آفتابی نیز در این گروه قرار می گیرد. خوبی آفتابی در این است که آشنا با سینمای روز جهان است و از طرفی حافظه شنیداری مناسبی نسبت به نقش گویی های سایر دوبلورها برای بازیگران مشهور دارد. در مجموع «دیده بان» دوبله با کیفیتی دارد و این اطمینان را به مخاطب می دهد تا با آسودگی خاطر به تماشای این اثر اسکاری بنشیند. برآیند این کیفیت در شیوه انتخاب گویندگان و نوع نقش گویی هایشان جلوه جذابی دارد و خالی از لطف نیست که در این جا تعدادی از این نقش گویی ها تحلیل و بررسی شود:
سعید مظفری ( به جای مایکل کیتون در نقش رابی رابینسون): با توجه به چهره سخت و جدی و پر چین و شکن کیتون، به نظر می رسد که صداهای بم و پُر حجمی از جنس صداهای بهرام زند و تورج مهرزادیان مناسب نقش گویی به جای او باشند تا صدای نرم و شفاف سعید مظفری بنابراین برای تناسب هر چه بیشتر با چهره و بازی کیتون،مظفری ناچار شده صدا را تو حلقی و بم به مانند نقش گویی هایش به جای کلینت ایستوود کند. مظفری با تجربه بالایی که دارد تمام حس خونسردی و در عین حال جدیت رابی سرپرست گروه اسپات لایت را در صدایش منعکس کرده و به اصطلاح کم نمی گذارد بویژه در سکانسی که رابی در میان دوستان و کارکنان دبیرستان دوران تحصیلش به واکاوی تعرض معلم کشیش شان می پردازد:«من توی دو و میدانی بودم. میدونی دیروز رفتم به پراویدنس با یکی از قربانیان پدر تالبوت صحبت کردم. اون توی تیم هاکی بوده. تازه جزو قربانیانِ خوبشه، یعنی زن داره، بچه داره، شغل خوب ولی ۱۰ دقیقه از صحبت هامون گذشت، این آدم شکست. نمی تونست جلو گریه اش رو بگیره. میگه هیچ وقت نفهمید چرا پدر تالبوت اون رو انتخاب کرد. پدر تالبوت مربی تیم هاکی بود. پس فکر کنم ماها شانس آوردیم، من و تو!.»
خسرو خسروشاهی (مارک رُفالو/مایکل رزندس): بر ما روشن نیست که این انتخاب مدیر دوبلاژ بر اساس توصیه سفارش دهنده بوده یا خود دست به این انتخاب زده است که البته در این باره نمی توان قضاوت نهایی را کرد چون همواره این مسأله در تاریخ دوبله فارسی وجود داشته است. برای نمونه آفتابی می داند که صدای آشنای خسرو خسروشاهی دارای بار احساسی بالا با رگه های روشنفکری است و به طبع مناسب شخصیت خبرنگار سمج و شلخته و از طبقه فرودست جامعه بر آمده در این فیلم نیست اما از طرفی صدا و نوع نقش گویی ماهرانه خسروشاهی به قدری است که حس همدلی بیننده را با چشمان جست و جو گر و همیشه نگران این شخصیت بر می انگیزد. نقطه اوج این حس در اتاق محل کارشان در برابر درخواست انتشار رسوایی اخلاقی کشیش ها از سوی مایک و رد شدنش از طرف رابی شکل می گیرد. خسروشاهی کاری می کند کارستان: «ممکن بود تو باشی یا من باشم یا هر کدوم از ماها. باید همین امروز این عوضی ها رو رسوا کنیم. باید نشون بدیم هیچ کس نمی تونه قِسِر در بره. حالا می خواد کشیش باشه، کاردینال باشه یا خود پاپ باشه. بله! تموم شد. گور باباتون!!!.»
مریم شیرزاد (ریچل مک آدامز/ساشا فایفر): انتخابی بی چون و چرا برای دوبله این نقش. معصومیت و آرامش مثال زدنی صدای شیرزاد بر روی چهره تنها خبرنگار زن اسپات لایت خوش نشسته است. اوج و فرودهای بازی صدا در هماهنگی مطلوب با کنش و واکنش های شخصیت ساشاست. زمانی که در ملاقات با یکی از قربانیان به نام فیل با بی قراری او و خواسته اش مبنی بر دادن اطلاعات به روزنامه رقیبشان یعنی هارولد مواجه می شود، این آرامش در نوع گفتار شیرزاد است که این صحنه را دیدنی می کند: «باشه فیل برو به اون ها بگو. برو تمام زحمات ما رو به باد بده. من نمی تونم جلوتو بگیرم. گوش بده! من اومدم این جا چون برام مهمه، ولتون نمی کنیم. رسانه ای اش می کنیم به شیوه درست. فقط یک کمه دیگه زمان می خوایم.»
شهراد بانکی (نیل هاف/فیل ساویانو): بی تردید غیرمنتظرانه و در عین حال درخشان ترین نقش گویی دوبله این فیلم تعلق دارد به شهراد بانکی. ایفاگر دوبله شخصیتی قربانی تجاوز با عقده های فروخُرده و زخمی از این ماجرای هولناک. بانکی هوشمندانه با پایین آوردن تُن صدا و دادن لرزش و آکسان گذاری های به جا، از عهده این نقش گویی سربلند بیرون آمده و به خوبی گویای حالات این مرد مفلوک می شود که برای افشای حقیقت ماجرا دست به دامان اعضای گروه شده است. فیل گاهی با حالت پریشان اعتراف می کند و لحظه ای بعد نسبت به اهمال کاری خبرنگاران بر می آشوبد: «آره! ولی خیلی ببخشید اصلا کافی نبود. مثل این که هنوز نفهمیدین، این قضیه جدی این قضیه فقط توی بوستون نیست. تو کل کشور تو کل دنیاست، سر نخش تا خود واتیکان هم می رسه!. چرا ۵ سال پیش که این رو براتون فرستادم نخواستید روشنش کنید؟!!.»
رضا آفتابی (استنلی توچی/میچل گارابدیان): در کنار وظایف مدیریت دوبلاژ، آفتابی به جای شخصیت وکیل خشک و جدی با حس وظیفه شناسی نسبت به عاقبت موکلانش نقش گویی اندازه ای را ارائه کرده است. از لحظه های با حس و حال این نقش گویی در سکانس ملاقات وکیل با خبرنگار رزندس در رستوران رقم خورده که از انگیزه هایش برای پیگیری این پرونده سخت و جنجال بر انگیز و در کنار آن از ملیت ارمنی و حضورش به عنوان خارجی در شهر بوستون می گوید:«این شهر این آدم ها باعث می شند که حس کنیم مال این جا نیستیم ولی اونا بهتر از ما نیستند ببین با بچه هاشون چه طوری رفتار می کنند؟ یادت باشه اگه واسه بزرگ کردن یه بچه روستا لازم باشه، واسه تعرضش هم یه روستا لازمه!.»
حامد عزیزی (لیو شرایبر/مارتی بارون): دوستداران دوبله انیمیشن با صدا و نوع نقش گویی های عزیزی به خوبی آشنا هستند. در این چند سال اخیر که در دوبله آثار داستانی حضور پیدا کرده صدا و گفتارش به تدریج کوک شخصیت های سینمایی را به خود گرفته و با تلاش دارد نخستین پله ها را در این زمینه طی می کند. نقش گویی به جای شخصیت سردبیر تازه وارد روزنامه در همین راستاست. مارتی بارون با خونسردی و اطمینان از پیش برد اهدافی که در سر دارد، اعضای دیده بان را به سمت تحقیق در این پرونده مسکوت مانده سوق می دهد. تاکید بر روی کلمه ها و آرام صحبت کردن با پرهیز از هر گونه هیجان از ویژگی های نقش گویی عزیزی به جای این پرسوناژ است.
شایان شام بیاتی (جان اسلتری/بِن بردلی): وقتی با روزنامه نگاری بسیار جدی و کارکشته طرفیم که راه به هیچ خبرنگار همکارش هم نمی دهد و همانند افسران نظامی به چشم می آید، دوبلور تازه نفس و صدای با صلابتی می خواهد و چه گوینده ای بهتر از شام بیاتی.
ناصر احمدی: فرقی نمی کند کشیش های فیلم در مقام کاردینال باشند یا در حد واعظ کلیسای محلی. جملگی حق به جانب و آرام به نظر می آیند و حالت پشیمانی در چهره شان دیده نمی شود و جالب است که در دوبله، ناصر احمدی به جای بیشترشان نقش گویی کرده است انگار که جملگی شخصیت واحدی دارند در چند قالب. مکمل گویی های احمدی همچنان دقیق و سنجیده است.
و با حضور دیگر گویندگان: کریم بیانی (برایان دی آر سی جیمز/متی کارول)، کتایون اعظمی، امیر منوچهری، مهدی امینی، میر طاهر مظلومی، امیر صالح کسروی، محبت دارآفرین، سیما رستگاران، مریم جُلینی، مجید صیادی، پویان مقدم، پویا فهیمی.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*از کتاب دربارۀ تلویزیون و سلطۀ ژورنالیسم:ترجمه ناصر فکوهی، انتشارات فرهنگ جاوید
نیروان غنی پور
(این مقاله پیش از این در سایت ماهنامه فیلم چاپ شده است)