خداحافظی با خالق تیپهایی که به عقل جن هم نمیرسید
خداحافظی با خالق تیپهایی که به عقل جن هم نمیرسید
باری دیگر یکی از گویندگان خلاق و توانای عرصۀ دوبله، چهره در نقاب خاک کشید؛ صداپیشهای که با نبوغ خود در طی سالهای فعالیت حرفهای، بیشمار نقشها و تیپهای خاطرهانگیز بهجا گذاشت.
مازیار بازیاران با نام اصلی جواد بازیاران در ۲۹ فروردین ۱۳۱۵ در مشهد متولد شد. در چهار سالگی پدرش را از دست داد و خانواده به تهران نقل مکان کردند. از شش سالگی در تئاتر فردوسی به سرپرستی عبدالحسین نوشین بازی میکرد و با وجود سن کم، دستمزد میگرفت؛ از جمله برای بازی در نمایش «پرندۀ آبی» اثر موریس مترلینگ که او در آن نقش یک گربه را ایفا میکرد. بعد از انحلال حزب توده که به تعطیلی تئاتر فردوسی و دستگیری نوشین انجامید، بازیاران بار دیگر با گروه نوشین در تئاتر سعدی به سرپرستی بانو لُرِتا (همسر نوشین) و حسین خیرخواه همکاری میکرد. او بعدها در دهۀ ۱۳۳۰ در گروه اصغر تفکری به همراه تقی ظهوری و ایرج دوستدار نیز روی صحنه میرفت. سابقۀ تئاتری او موجب شد تا در سال ۱۳۳۷ وارد دوبله شود و زیر نظر هوشنگ لطیفپور در استودیو شهاب کسب تجربه کند.
صدای خشن و مردانۀ او در فیلم «این گروه خشن» ساختۀ تحسینبرانگیز سام پکینپا، یکی از شاهکارهای دوبله به فارسی به مدیریت ابوالحسن تهامی در استودیو شهاب، به یادگار مانده است. او در این فیلم بهجای ارنست بورگناین در نقش داچ، هفتتیرکش ماهر و سرسخت از دارودستۀ پایک بیشاپ (ویلیام هولدن با صدای ایرج ناظریان) که جدالی خونین در انتظارش است، یکی از بهترین گویندگیهایش را بهجا گذاشته است. او در دیگر فیلمهای ارنست بورگناین از جمله «ایستگاه قطبی زبرا» (۱۹۶۸)، «شکاف» (۱۹۶۸)، «ماجرای پوزیدون / در ایران: جهنم زیر و رو» (۱۹۷۲) و «آخرین روز دنیا / وقتی زمان به پایان رسید» (۱۹۸۰) حرف زده است و صدایش روی این بازیگر خوش مینشست؛ بطوری که سالها بعد نیز بهجای او در دوبلۀ «جانی گیتار» (۱۹۵۴) صحبت کرد. از دیگر نقشگوییهای درخشان بازیاران میتوان به گویندگیش بهجای تلی ساوالاس در «نبرد تانکها» (۱۹۶۵)، «طلای مَکِنا» (۱۹۶۹) و «ارتش هشت نفره» (۱۹۷۲)، جیمز میسون در «مردان بد رودخانه» (۱۹۷۱) و «مأمور مکینتاش» (۱۹۷۳، دوبله اول)، مارتین بالسام در «آدا» (۱۹۶۱) و «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (۱۹۷۴، دوبلۀ اول)، ریچارد کنت در «خانۀ غریبهها» (۱۹۴۹)، راجندرا کومار در «مادر هند» (۱۹۵۷، دوبله اول)، آرتور اوکانل در «معجزۀ سیب» (۱۹۶۱، دوبلۀ دوم)، فرناندو سانچو در «بازگشت رینگو / انتقام رینگو» (۱۹۶۵)، ریچارد کرنا در «دانههای شن» (۱۹۶۶)، وودی استرود در «حرفهایها» (۱۹۶۶)، لی وان کلیف در «بازگشت ساباتا» (۱۹۷۱)، ریچارد کونته در «اسلحۀ بزرگ» (۱۹۷۳، دوبله اول)، و… اشاره کرد. او در برخی فیلمها با مهارت درخوری در دو یا چند نقش صحبت میکرد که در این زمینه میتوان به دوبلۀ دوم «کازابلانکا» (۱۹۴۲) به مدیریت سعید شرافت اشاره کرد؛ بازیاران در این فیلم مشهور، با صدایی نجواگون و مرموز بهجای سیدنی گریناستریت در نقش سینیور فِراری و با صدای نگران و مضطرب از حضور نازیها بهجای پیتر لوره در نقش اوگارتی حرف زده است.
او در فیلمهای بیشماری گویندگی کرده و نقشهای متنوعی را بر عهده داشته است که از بین آنها میتوان به این فیلمها اشاره کرد: «خشم» (۱۹۳۶)، «جنایتکار در شمارۀ ۲۱ زندگی میکند» (۱۹۴۲)، «رولز-رویس زرد» (۱۹۶۴)، «گوزن یکساله / غزال» (۱۹۴۶، دوبله دوم)، «صخرۀ ۱۲ مایلی» (۱۹۵۳)، «اعتراف میکنم» (۱۹۵۳)، «مردان خشن» (۱۹۵۴)، «خارش هفتساله» (۱۹۵۵)، «جویندگان» (۱۹۵۶)، «همۀ خطرات را طبقهبندی کن / در ایران: ریسک بزرگ» (۱۹۶۰)، «جیسون و آرگوناتها» (۱۹۶۳، دوبله اول)، «کوهستان اِسپنسر» (۱۹۶۳)، «فهرست آدریان مسنجر» (۱۹۶۳)، «هرکول هندی» (۱۹۶۴)، «سنگام» (۱۹۶۴)، «اسلحهای برای رینگو» (۱۹۶۵)، «مرز شعلهور» (۱۹۶۵)، «چشمبسته» (۱۹۶۵)، «خارطوم» (۱۹۶۶، دوبله دوم)، «رفیقان در پاناما / در ایران: تسویه حساب در پاریس» (۱۹۶۶)، «سوراج» (۱۹۶۶)، «شب سخت در جریکو» (۱۹۶۷)، «کشتار روز سنت وَلنتاین» (۱۹۶۷)، «مردانه بکش» (۱۹۶۸)، «بزرگترین شیادان عالم» (۱۹۶۸)، «ساباتا» (۱۹۶۹)، «اسب» (۱۹۷۰)، «چشیدن خون دراکولا» (۱۹۷۰)، «شوهر قلابی» (۱۹۷۱)، «آنتونی و کلئوپاترا» (۱۹۷۲)، «سرقت هواپیما» (۱۹۷۲)، «خشم اژدها» (۱۹۷۲)، «کشیش و مرد سیاه» (۱۹۷۲)، «حالا نگاه نکن / در ایران: طلسم» (۱۹۷۳، دوبله اول)، «سرپیکو» (۱۹۷۳ )، «دارودستۀ اسپایکز» (۱۹۷۴)، و.….
در این فیلمها، بازیاران با صدای زیر تا بم میتوانست طیف وسیعی از نقشها با چهره و فیزیک گوناگون - از مردان خشن و زمخت و درشت هیکل گرفته تا پیرمردهای نحیف و خسته با قلبی رئوف - خلق کند. حتی در فیلم «فرانکنشتاین جوان» (۱۹۷۴) با صدایی مضحک بهجای مِل بروکس، کمدین آمریکایی، حرف زده است. اما در این بین صدای او تبدیل به وحشتناکترین صدای خلق شده در تاریخ دوبله در یکی از موفقترین فیلمهای ژانر وحشت هم شده است. در دوبلۀ فیلم «جنگیر» (۱۹۷۳) به ساختۀ ویلیام فریدکین که از شاهکارهای تاریخ دوبله به مدیریت خسرو خسروشاهی در استودیو راما است، بازیاران بهجای موجودی اهریمنی که کالبد دختربچهای به نام ریگن (لیندا بلر با صدای ناهید امیریان) را به تسخیر خود درمیآورد، گویندگی درخشانی داشته است. خسروشاهی برای پیدا کردن صدای شیطان حلول کرده در جسم ریگن با دشواری زیادی روبرو شده بود. در نسخۀ اصلی فیلم برای صدای جن از صدای مرسدس مککمبریج که از فیلتر عبور داده شده بود، بهره برده بودند. در نهایت خسروشاهی با کمک آلبرت دومان (از مؤسسان استودیو شهاب) با ایجاد تغییراتی در دستگاه آپارات و میکروفن، موفق به خلق این صدا شدند و صدای مازیار بازیاران چنان خوفانگیر از حلقوم دخترک جنزده بیرون آمد که همگی در استودیو از شنیدنش وحشت کرده بودند. دوبلۀ موفق فیلم و کار بازیاران مورد توجه و تحسین کمپانیهای پخش فیلم، بخصوص کمپانی والت دیزنی قرار گرفت.
بازیاران بعدها در فیلم «ئی.تی. موجود فرازمینی» (۱۹۸۲) اثر مشهور استیون اسپیلبرگ، باز به مدیریت خسروشاهی، در نقش موجود بیگانهای که با پسری نوجوان به نام الیوت (هنری توماس با صدای فریبا شاهینمقدم) رابطۀ دوستانهای برقرار میکند، گویندگی کرده است.
بازیاران در سینمای ایران بهجای حبیبالله بلور در اکثر فیلمهایش میزد که معروفترینش «سلطان قلبها» (۱۳۴۷) در نقش پدر مستبد و سنگدل ستاره (آذر شیوا با صدای رفعت هاشمپور) بود. و نیز بهجای برخی از بازیگران نقشهای مکمل و اغلب تیپهای منفی از جمله نعمتالله گرجی در «غول» (۱۳۵۲)، علی آزاد در «دکتر و رقاصه» (۱۳۵۳)، منوچهر حامدی در «پاشنهطلا» (۱۳۵۴)، جلال پیشوائیان در «شاهرگ» (۱۳۵۴)، و… گویندگی کرده بود؛ اما در این بین دو استثنا وجود داشت و او فرصتی یافته بود تا بهجای بازیگران مطرحی نظیر ناصر ملکمطیعی در «هاشمخان» (۱۳۴۵) و پرویز فنیزاده در «قربون هرچی خوشگله» (۱۳۵۲) گویندگی کند. بازیاران در «یوسف و زلیخا» (۱۳۴۷) در نقش پوتیفار و در دو فیلم «امیرارسلان نامدار» (۱۳۴۵) و «صمد و فولادزره» (۱۳۵۱) در نقش دیو حرف زده بود که گویندگیش بهجای اسفندیار قرهباغی در نقش فولادزره دیو در فیلم صمد از کارهای متفاوت او در دوبلۀ فیلمهای ایرانی محسوب میشود.
مازیار بازیاران که سابقۀ صداپیشگی در نمایشهای عروسکی هم داشته، گویندۀ قهار کارتون بود و در کنار اصغر افضلی، صادق ماهرو، اکبر منانی، مهدی آریننژاد، پرویز نارنجیها، جواد پزشکیان، شهروز ملکآرایی، مهدی آژیر، ظفر گرایی و تورج نصر از موفقترین کارتونگویان در سالهای طلایی دوبلۀ کارتون در ایران به شمار میرفت. اولین نقش کارتونی مهم او گویندگی بهجای شخصیت مشهور و محبوب میکی ماوس در مجموعۀ «دنیای شگفتانگیز والت دیزنی» بود که اوایل به مدیریت ایرج رضایی در استودیو تلویزیونفیلم دوبله میشد و بازیاران برای خلق صدای میکی از صدایی ریز و خشداری بهره برده بود که آن را به تقلید از صدای پرندۀ سخنگوی خانگیشان ساخته بود. بازیاران در دهۀ ۱۳۵۰ پای ثابت دوبلۀ کارتونهای والت دیزنی، هانا-باربِرا، لونی تونز، از جمله «تاپکتها»، «زبلن»، «عصر حجر»، «پلنگ صورتی»، و… بود. او از جمله تیپسازانی بود که میتوانست در یک کارتون چند نقش را بگویند بدون آن که بیننده متوجه شود. از جمله کارتون «دور دنیا در هشتاد روز» که در دهۀ ۱۳۵۰ به مدیریت عباس نباتی دوبله شده بود و بازیاران نقش منفی آن را میگفت. نقشی که مدام شکل عوض میکرد و با عناوین مختلف سر راه پروفسور (نقش اصلی) قرار میگرفت و بازیاران در یک روز بیش از ۱۰ تیپ مختلف برای او خلق میکرد. او بخاطر تواناییهایش در خلق تیپهای متنوع به «آچار فرانسۀ دوبله» معروف شده بود. یکی از بهیادماندنیترین تیپهای بازیاران در کارتون «یوگی و دوستان» (۱۹۷۳) به مدیریت دوبلاژ ناصر طهماسب شکل گرفت و در آن بهجای بابالویی حرف میزد که یک خر مکزیکی کوچکاندامی به رنگ قهوهای بود و سمبررو بر سر داشت و بازیاران تکهکلام "اوه پاپا، اوه ماما" تکرار میکرد. بابالویی معاون اسب ششلولبندی به نام کوئیک دِرا مکگرا با صداپیشگی صادق ماهرو بود و زوج بازیاران و ماهرو در کنار زوج ناصر طهماسب (یوگی خرسه) و مهدی آژیر (بوبو خرسه) لذت تماشای این اثر هانا-باربرا را برای کودکان و حتی بزرگسالان دوچندان ساخته بودند.
در سالهای بعد از انقلاب صدایش در سریالهای خاطرهانگیز بهجای نقشهای مکمل و بازیگران مهمان شنیده میشد؛ از جمله «جزیرۀ اسرارآمیز» در نقش کاپیتان نمو، «خانۀ پوشالی» (به مدیریت امیرهوشنگ زند) در نقش چارلی کالینریج، برادر دائمالخمر نخستوزیر، «دِرک» و «ارتش سری» (هر دو به مدیریت ایرج رضایی)، «پوآرو» و «اسکیپی» (هر دو به مدیریت عطاالله کاملی)، «جنگجویان کوهستان» و «شرلوک هلمز» (هر دو به مدیریت بهرام زند)، و… در مجموعۀ «شرلوک هلمز» در اپیزودهای «مترجم یونانی» در نقش مایکرافت هلمز، برادر این کارآگاه مشهور و «شکارچی باسکرویل» در نقش باریمور، پیشخدمت مرموز منزل باسکرویل گویندگی مؤثری داشت. فعالیت او در زمینۀ گویندگی کارتون در دهۀ ۱۳۷۰ با آثاری نظیر «ماجراهای نیلز»، «کماندار نوجوان»، «افسانۀ سه برادر»، «فوتبالیستها»، «گروه ماسک»، «شهر دایناسورها»، «سپید دندان»، «بینوایان» (نسخۀ فرانسوی)، «بالتو»، و… بود. آخرین کارهای شاخص کارتونی او یکی «لوک خوششانس» (به مدیریت دوبلاژ خسرو خسروشاهی) بود که در آن نقش یکی از برادران دالتون را با صدایی ریز میگفت. و دیگری «قلعۀ هزار اُردک» (به مدیریت دوبلاژ اکبر منانی) در نقش ایگور، عقاب پیری که پیشخدمت مرموز داک بزرگ (با صدای اصغر افضلی) بود، حرف میزد. او بعد از انقلاب بهجای عنایت بخشی در «روز واقعه» (۱۳۷۳) و نرسی کُرکیا در «دشمن» (۱۳۷۴) حرف زده بود و یکی از ماندگارترین گویندکیهایش را در سریال فاخر «امام علی» (۱۳۷۵) به مدیریت دوبلاژ بهرام زند به یادگار گذاشت که در قسمتهای پایانی بهجای کریم اکبری مبارکه در نقش ابن ملجم مرادی حرف میزد و به بهترین شکل ممکن تردیدها و وسوسههای این شخصیت را در صدایش منعکس ساخته بود. در دهههای بعد در فیلمهای «بلندیهای سیرا» (۱۹۴۱)، «نشانی از شر» (۱۹۵۸، دوبله سوم)، «پای چپ من» (۱۹۸۹)، «جِیاِفکِی» (۱۹۹۱)، «زندگی من» (۱۹۹۳)، «افسانههای خزان» (۱۹۹۴)، «شجاعدل» (۱۹۹۵)، و… برای تلویزیون یا ویدئو رسانه صحبت کرد. او در نقشهای کوتاه هم خوش میدرخشید و به عنوان نمونه میتوان به فیلم «روح» (۱۹۹۰) ساختۀ جری زاکر و گویندگیش بهجای فیل لیدز در نقش روح پیرمردی که در بیمارستان با روح سام (پاتریک سوویزی با صدای منوچهر والیزاده) ملاقات میکند، اشاره کرد. بعد از وقفهای که در عرصۀ دوبله داشت، فیلمهای «لاکی» (۲۰۱۷) و «آخرین شاهد» (۲۰۱۸) (هر دو به مدیریت دوبلاژ سبحان اکرامی) از آخرین گویندگیهایش محسوب میشود.
بازیاران در کنار دوبله به بازیگری در دو فیلم سینمایی «طلاق» (۱۳۴۲) و «ستارۀ صحرا» (۱۳۴۳) و نیز بازی در برنامههای نمایشی تلویزیون ملی در اواخر دهۀ ۴۰ و اوایل دهۀ ۵۰ پرداخت. او در عرصۀ فیلمنامهنویسی هم فعال بود و فیلمنامههای تعدادی از فیلمفارسیها از جمله «نسل شجاعان» (۱۳۴۸)، «شكار انسان» (۱۳۵۰)، «دشمن» (۱۳۵۲)، «ياور» (۱۳۵۳)، «دكتر و رقاصه» (۱۳۵۳)، «همقسم» (۱۳۵۴)، «مرد ناآرام» (۱۳۵۴)، «جنجال» (۱۳۵۴)، «چلچراغ» (۱۳۵۵)، «غرور و تعصب» (۱۳۵۵) و «كوچ» (۱۳۵۶) به نگارش درآورد. او تجربۀ فیلمسازی هم داشت و فیلم «صخرۀ سیاه» (۱۳۵۲) را براساس فیلمنامۀ خودش کارگردانی کرد. بعد از انقلاب نیز به عنوان بازیگر در فیلمهای «از فریاد تا ترور» (۱۳۵۹)، «دام» (۱۳۷۴) و «دام نامرئی» (۱۳۷۵) جلوی دوربین رفت، فیلمنامههای «سمندر» (۱۳۶۴) و «جنگلبان» (۱۳۶۶) را نوشت و به عنوان مدیر صحنه در فیلم «رانده شده» (۱۳۶۸) حضور داشته است. همسرش معصومه آلمحمدی که او را "میمی" صدا میزنند، در سالهای دور دوبلور و بازیگر بود.
مازیار (جواد) بازیاران که از مدتها پیش با رنجوری تن از دوبله کناره گرفته بود، عاقبت در بیست و هفتم تیرماه ۱۴۰۲ در ۸۷ سالگی در آلمان چشم از جهان فرو بست و صدایش را با بیشمار تیپهایی که خلق کرده بود بهجا گذاشت؛ تیپهایی که حتی به عقل جنِ فیلم «جنگیر» هم نمیرسید!
اُکتای بخشایش