عاشق و طاهر و خندان
عاشق و طاهر و خندان
مهربون بودی و زود جوش. عاشق بودی وپرخروش. چقدر مشتاق بودی به زندگی و چه روزافزون بود این اشتیاق و چه نامرد است این روزگار. چه حسوده این دنیا به دلخوشیهای کوچیکِ ما آدم ها. چه خوب می خوندی شعر حافظ و سعدی و مولانا و چه راحت قرآن ز بَر می خواندی وچه حسادت زا فهم می کردی لایه های پنهان جستجوهایت را. چه طاهر بود وطاهری عشقت و چه بی پروا راه رفته ات را سرزنش می کردی وراه جدیدت را پالایش شده می پنداشتی و چه شجاعانه کلمه اشتباه کردم را به زبان آوردی و چه عاقلانه پیگیرِ معنا بودی وچه پرانرژی در خدمت خلقِ دوبلاژ و چه پیگیرانه در پی رزقِ این انجمن معصوم و سربه زیر.
چه صداها ساختی و چه صاحب سبک بودی در کار و چه بی صبرانه در پی خلقی جدید در خلق جماعت کند وکاو می کردی. چه پرشور بودی در پیداکردنِ شخصیتی جدید وآرایش و ویرایشش در پشتِ میزِ صدا وچه لبِ خندان وچه قلبِ گریانی داشتی برای ما. تو سقف بودی بر سر انجمنِ ما وچه خالیست سایه ات برسر ما. تو بی شک شاهکاری بودی در نوع خودت و با رفتنت بردی با خود همه آواها و رنگ های صدایت را. زین پس سکوت را بیشتر درک خواهیم کرد. تو شکل مرگ نبودی و اما برادر، من با رفتنت مرگ را باور کردم.
نویسنده : حسین سرآبادانی
برگرفته از پیج حسین سرآبادانی در اینستاگرام
Sarabadani.t9