صدای جیوه ای
با یادی از زنده یاد عزت الله مُقبلی و نگاهی به کارنامه اش
صدایِ جیوه ای
برای فراموش کردن و یا فراموش شدن، 30 سال زمان مناسبی به نظر می رسد آن هم در روزگاری که بیش از پیش این مقابله با فراموش شدگی به مسأله عمومی تبدیل شده و خیلی ها با صدای بلند فریاد می زنند که «هنوز ما هستیم». گویی هراس دارند که هیولای زمان ببلعدشان. این نکته در جماعت سلبریتی بیشتر به چشم می آید. در بسیاری از حوزه های غیرتخصصی ورود پیدا می کنند و اظهار نظر می کنند تا این بودن را اعلام کنند اما به چه قیمتی؟ صرف نمایش گری در شبکه های اجتماعی و تفاخر به عدد کاذب هواداری؟ شرح گزارش روزمرگی های پُرتکرار و بی فایده؟ اما در این بین چهره هایی هستند که به ظاهر سال هاست که نیستند ولی اثر کارشان هنوز پویا و زنده است و هر ذهن آگاهی را به تکاپو می اندازند. زنده یاد عزت الله مقبلی در زمرۀ این چهره هاست. به شخصه بارها تجربه کرده ام که در میان ویدیوهای کوتاهی که از نقش گویی هایش هر از گاهی بازنشر می شود، از نسل های گوناگون درباره اش می گویند یا آنان که می خواهند بیشتر بشناسند از او می پرسند و پیگیر سایر کارهایش می شوند. دی ماه امسال سی امین سال خاموشی ظاهری صدای اوست و این زمان 3 دهه ای قابلیت اش را داشت که صدای وی را در گوشه تنگ و تاریک فراموشی بسپارد اما بلندای کار او بقدری چشم نواز و درخشان است که حالا حالاها می شود درباره اش گفت و شنید و به تماشای چیره دستی هایش در دوبله فارسی نشست.
عزت الله مقبلی زادۀ 1311 (به نقل از بسیاری از منابع مکتوب در حالی که بر روی سنگ مزارش به سال 1312 اشاره شده) در تهران است. در دورۀ کودکستان زیر نظر آموزش زنده یاد نادره خیرآبادی قرار گرفت و از همسر ایشان زنده یاد مصطفی پورتراب اصول ابتدایی موسیقی را آموخت. در همان سال ها در نمایش «پرنده آبی» (نوشتۀ موریس مترلینگ) به کارگردانی مرحوم عبدالحسین نوشین به عنوان بازیگر کودک به روی صحنه رفت و نیز گویندگی در رادیو را تجربه کرد و این روند کار هنری با ثبت نام در باشگاه کودکان به عنوان بازیگر در سال 1324 ادامه یافت. سپس از سال 1335 به دعوت استفن نایمن در استودیو دی.سی.آی وارد کار دوبله شد و هم زمان با فیلم «طلسم شیطان» (ساختۀ محسن فرید) بازیگری در سینما را آغاز کرد. وی در 1346 به شکل حرفه ای وارد رادیو شده و خیلی زود در جایگاه بازیگری تیپیک شناخته شد و حتی قطعه های ضربی و ریتمیک هم خواند.
عباس بابویهی (فعال و گوینده سابق دوبلاژ و از شاگردان مقبلی در دوره کارآموزی بوده که بعدها بین شان رفاقت عمیقی شکل گرفت) در مجموعه گفت و گوهای مفصل ضبط شده ای که با مقبلی داشته و گزیده ای از آنان چاپ شده، توانست نکته های جالبی را از فعالیت های این دوبلور صاحب سبک از دل گفته های او استخراج کند که خواندشان هنوز هم خالی از لطف نیست : «وقتی حسابی در تئاتر جا افتادم، سینما هم مرا جذب کرد. قاطی شدن من با سینما هم ماجراهای بسیاری دارد. مثل همه از سینما رفتن شروع شد. پول که نداشتم. دم در سینما می ایستادم. زن و مردی می آمدند که بروند داخل، جوری که آن خانم متوجه نشود، گوشۀ چادرش را می گرفتم و می رفتم تو. گاهی هم لو می رفتم و کتک می خوردم. بعدها پیش از این که در سینما بازی کنم وارد دوبلاژ شدم. این را هم بگویم که در کنار این ها، من کلاس باله هم می رفتم. برای این که رقص، بنیاد کار نمایش و سینما است. در کار یک بازیگر چیزی که خیلی زود خودش را نشان می دهد، زیبایی حرکت هاست و در کنار آن زیبایی کلام. این ها با تجربه و تمرین به دست می آید. بعد از ورود به دوبله کم کم اسم و رسمی به هم زدم و شدم مدیردوبلاژ. بیشترین دستمزد ما آن وقت ها برای دوبلۀ یک فیلم حداکثر 600 تومان و کمترینش هم 100 تومان بود. وقتی این بی عدالتی ها را با توجه به برخورد برخی از همکاران و صاحبان استودیوها دیدم، تصمیم گرفتم که مدیردوبلاژ (در کاروان فیلم و استودیوهایی چون البرز، نقش جهان، تخت جمشید و جام جم ) شوم. تولید فیلم ایرانی کم بود و بیشترین خوراک سینماهای کشور از طریق واردات فیلم خارجی تأمین می شد. کار به جایی رسید که در فن لب خوانی خبره شدم؛ یعنی از روی حرکت لب، دیالوگ ها را می فهمیدم. اگر فیلمی ایرانی فیلم نامه هم نداشت، که معمولا این جوری بود و کسی فیلم نامه را نگه نمی داشت، از روی حرکت لب ها، دیالوگ ها را یادداشت می کردم. به همین دلیل گاهی دوبلۀ یک فیلم ایرانی، یک ماه طول می کشید. من تماشاگر ایرانی را می شناسم. 30 سال [در تاریخ انجام مصاحبه] تجربه اش کردم. در خیابان، در تاکسی، در اداره ها و همه جا با آن ها برخورد کرده ام. گاهی راننده های تاکسی از من کرایه نمی گیرند. کاری نکرده ام که شرمنده مردم باشم؛ نه توی سینما و نه توی رادیو و تلویزیون. هر کاری که کرده ام به خاطر مردم بوده است. من می دانم که مردم چه می خواهند». در کنار این ها مقبلی در 1353 مجموعۀ تلویزیونی «گذر عمر» را برای تلویزیون ملّی ایران ساخت و حاصل حضورش در مقابل دوربین، بیش از 30 فیلم سینمایی و 3 مجموعۀ تلویزیونی و ده ها نمایشنامۀ کوتاه تلویزیونی است.
جنس صدای مقبلی نه در ردۀ صداهای بم قرار داشت و نه در صداهای زیر بلکه در رده صداهای میانه و متعادل قرار می گرفت؛ اما آن چه عملکرد او را یکّه و ویژه می نمود انعطاف صوتی بالا و مهارت مثال زدنی اش در ارائه نقش های گوناگون بود. انگار صدایی از جنس جیوه داشت که در ظرف شخصیت ها برای نقش گویی به شکل آنان در می آمد و در این بین با هوشمندی و ذوقی که داشت دست به ابداع دوبله چند نقش زده و آن ها را به نام خود سند زد. ابداعی که بعد از او افرادی خواستند با همان شیوه اش نقش گویی کنند ولی کارشان در حد تقلید باقی ماند و روز به روز به اعتبار مقبلی افزود. در این جا بهتر است جهت یادآوری به تعدادی از آن نقش گویی های شاخص اشاره داشت:
الیور هاردی: انتخاب ماندگار مقبلی برای نقش گویی به جای الیور هاردی به احتمال فراوان برمی گردد به آقای نمایش و سرگرمی ایران یعنی زنده یاد منوچهر نوذری که با شناخت از قابلیت های مقبلی در تیپ گویی و صداسازی این انتخاب هوشمندانه را انجام داد و شاهد این مدعا دوبله فیلم هایی چون «پیانوی کوکی»، «یک روز کامل» و «غلیظ تر از آب» است که نوذری در نقش گویی به جای استن لورل و در کنار مقبلی این فیلم ها را در نیمه اول دهه 40 دوبله کردند و به واقع دستپخت نوذری برای این انتخاب، معرکه از آب درآمد. جالب است در همان ایام مقبلی نقش گویی به جای لورل را در فیلم «برادران شیطان» (با نقش گویی فریدون نصرتی به جای هاردی) تجربه کرد ولی در انتخاب مجددش به جای هاردی هر چه فیلم به فیلم جلو رفت نقش گویی و تیپ صدایی اش بیشتر جا افتاد و قوام یافت (با بم و زیر کردن صدا و کش دار کردن کلمه ها و خنده ها) به شکلی که در تناسب مثال زدنی با چهره، شکل غبغب، خنده ها، حرص خوردن ها، به دوربین نگاه کردن ها، مبادی آداب بودن و واکنش های عصبی انفجاری بازیگر شد. همه این ها را با خوش مزه گویی و با نمکی هم اضافه کنید. برای نمونه در ابتدای فیلم «شعبده باز» (با عنوان اصلی «به شکار ارواح می رویم») وقتی که لورل و هاردی از کلانتری بیرون آمده و توسط 2 پلیس مشایعت می شوند، در پاسخ به تمسخر پلیس ها برای پذیرایی گرمی که در بازداشتگاه داشته اند هر دو تیپا می خورند و به وسط پیاده رو پرت می شوند، هاردی که بهش برخورده لورل را مورد عتاب قرار می دهد:« اخمخ! این تو بودی که این دردسر رو برامون به وجود آوردی. مُرغانه ام یه خُرده سفت شده بود.[با حرص و غیظ] راه بیُفت!» در این جا شاهد واژه گزینی نمکین از سوی دوبلور هستیم. در همه این سال ها گویندگان مختلفی به جای این زوج مشهور گویندگی داشتند اما واقعیت این است که هیچ گاه به رکورد موفقیت و پسند زوج طلایی زنده یادان حسن عباسی و عزت الله مقبلی برای دوبله لورل و هاردی نرسیدند.
والتر برنان: بی تردید می توان این ادعا را داشت که مقبلی مبدع شگرد پیرمرد گویی و اغلب پیرمردهای دوست داشتنی در تاریخ دوبله فارسی است. از والتر هیوستن (گنج های سیرامادره) تا پدر ژپتو (انیمیشن دیزنی) و در این میانه نقش گویی های اش به جای والتر برنان از نقطه های درخشان این موضوع بوده که هر کدامش دارای طیف و حالت متفاوتی است. چه در دوبله «داشتن و نداشتن» (هوارد هاکس،1944) در نقش اِدی ملوان الکلی و رفیق کاپیتان هری که در رویارویی با افراد جملۀ «تا حالا زنبور مُرده تو رو گَزیده؟!!» را تکرار می کند و چه در دوبله «ریوبراوو» (هوارد هاکس،1959) که گرد پیری بیشتر بر چهره برنان (در نقش استامپی) نشسته و دندان هایش را هم از دست داده، مهارت مقبلی آشکارا بروز پیدا کرده است خاصه وقتی که دوبلور کاربلدی چون زنده یاد ایرج دوستدار با نقش گویی به جای جان وین با آن حاضرجوابی ها و پس گردن گویی ها، در همان نخستین سکانس مواجهه کلانتر با استامپی با متلک های درشت و آبدارش، انگار قافیه را به مقبلی می بازد:« حالا بیا و خوبی کن. می خواستم اگه دردسری پیش اومد کمکت کنم عُنُق!. تو درد سرت زیاد می شد اگه منو با تیر می زدند عُنُق مُنکسِره؟!! فکر منو نمی کنی؟ مرده شورِ اون قد دیلاقت رو ببرند!».
لویی دوفونس: شاید خیلی ها در این مورد هم نظر باشند که دوبله فیلم های لویی دوفونس از نسخه های اصلی بامزه تر و کمدی کلامی پُررنگ تری داشته و نقش مقبلی در این باره غیرقابل انکار است. این نکته مهم زمانی بیشتر به چشم می آید که با بازیگری طرف باشی که لحظه ای آرام و قرار ندارد، سر و دست هایش را مدام تکان می دهد و تند تند حرف می زند بنابراین رسیدن به این ریتم تند و تیز در دوبله اش کاری سخت و طاقت فرسا است ولی مقبلی از پس این یکی هم برآمده است. تلفیقی از همان پیرمردگویی های شیرین و لحن زیر شده هاردی به علاوه سرعت در گفتار. برای نمونه در دوبله «ماجراهای رابی جاکوب» (ژرارد اوری،1973) وقتی لویی به حالت گروگان در ماشین اسیر شده و می خواهد همسرش از این ماجرا بویی نبرد و او را به اصطلاح گمراه کند،مسلسل وار این جمله ها را می گوید:« بله من دوسِش دارم، توی کشتی حالش بهم نمی خوره، توی صورتش از اون روغن های بوگندوی لعنتی نمی زنه، رو سرش مرتب بیگودی نیست، هیچ وقت نمی گه نکن حوصله ندارم، اون رو دوست دارم چون ساعت های تموم که دارم آواز می خونم پشتم رو می خارونه، میگه اندام قهرمان ها رو دارم، خوشگلم و قد و بالای رشیدی دارم، آها...!» باور بفرمایید روخوانی عادی و درست این جمله ها یک نفس و بی وقفه کار سختی است حالا چه برسد که سرعت در گفتار هم باشد و با حس بازی بازیگر آن هم دوفونس همراه شود. اجرایی که بارها مقبلی به شکل تر و تمیز نمایشگرش شد.
ادوارد جی.رابینسون: مقبلی برای طراحی صدای دوبله این بازیگر شاخص از صدای عادی خودش با پرهیز از هرگونه تیپ سازی بهره برده که در تناسب با حالت های چهره و بازی با چشم و ابرو و فرم لب و دهان رابینسون است که البته کمی چاشنی تلخی و جدیت را به آن اضافه می کند. برای نمونه در دوبله «سوراخی در سر» (فرانک کاپرا،1959) همۀ آن ویژگی ها در نقش گویی به جای شخصیت ماریو(که برای سر و سامان دادن به زندگی برادرش تونی - با بازی فرانک سیناترا - و برادرزاده نوجوانش به میامی سفر می کند) با لایه ای از غرغرو بودن و به شدت اقتصادی و به معنایی خسیس بودنش به کار گرفته شده است. همه این ویژگی ها به شکل راکورد حسی در نقش گویی مقبلی مشهود بوده و از همان حضور ابتدایی ماریو در هتل برادر، تماشاگر را با نوع رفتار کلامی تلخ و نیش دارش همراه می کند:«ولی باور کن همین زنده بودن مون خودش یه معجزه ست. هواپیما دیوونگیه.آ دم دستی دستی جونش رو به خطر می ندازه. روی یه صندلی میشینی بعد زنیکه میاد میگه لطفا کمربندهاتون رو ببندید، بعد بیرون رو که نگاه می کنی می بینی از موتور داره آتیش درمیاد. بهش میگی خانم موتور آتیش گرفته، جای جواب یه آدامس می ندازه کف دستت در حالی که دل توی دلت نیست، باید بشینی هی آدامس بجویی، هی آدامس بجویی!» سپس روی صندلی معیوبی می نشیند و ناگهان به او شوک وارد می شود:«این چه جور صندلیه که گذاشتین توی اتاق؟!!».
جعفر والی و جهانگیر فروهر در هزاردستان: در گفت و گویی که یک دهه پیش با منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب درباره نقش دوبلاژ در آثار زنده یاد علی حاتمی (چاپ شده در شماره 376 مجله) داشتم، اسماعیلی به نکته تأمل برانگیزی اشاره داشت:« در هزاردستان مرحوم عزت الله مقبلی به جای جعفر والی صحبت می کرد. نوع ارتباط حاتمی با او و دیگر گویندگان منحصر به فرد بود. گاهی مقبلی در برابر توضیح ها و تشریح های حاتمی احساس می کرد که انگار به ظرفیت هنری اش توهین می شود. از حاتمی پرسیدم چه می خواهی از مقبلی؟ گفت: صدای نقش ادوارد جی.رابینسون را ازش می خواهم. گفتم این یک قلم کار را بسپار به من. مرحوم مقبلی را به کناری کشیدم و پس از توضیح هایی، رفت و نقش را گفت که حتما می دانید از جعفر والی چی در آورد. با آن دیالوگ ها واقعا آن چیزی را که حاتمی می خواست، اجرا کرد». این نقل قول به خوبی نشان می دهد که از یک سو زنده یاد حاتمی چقدر از ارتفاع کاری و مهارت های دوبلورها آگاه بوده و از سویی دیگر کاراکتر طراحی شده اش را با صدای ویژه ای که در گذشته در ذهن داشته می دیده تا دیالوگ های آهنگینش با صداهای مورد علاقه اش جلا پیدا کنند. مقبلی برای شخصیت کفیل اداره نظمیه (با بازی زنده یاد جعفر والی) همان کوک اجرای صدای رابینسون را به خود گرفته و تا حدودی توی دماغی هم کرده تا نشانگر احتمالا مصرف مخدر جناب رئیس هم باشد. در سکانس بازجویی از مدیر گراند هتل، شاهد تنوع در حالت های بازی صدایی مقبلی هستیم:«[با تحکم و غضب] صدات رو بِبُر! توجه کن تو با والدۀ ننه ات صحبت نمی کنی. من نَفَست رو میبرم جُلُمبر هیچی ندار. فهمیدی؟ باید با من با بله و نه صحبت کنی، مخاطبت کفیل نظمیه است. [با فریاد] اصغر والنتینو!. از دورۀ نوجوانی شما در میان آژان ها حرف و نقل زیاده. با چند عبارت yes please و welcome sir نمیشه کسب آبرو کرد». سپس بعد از دقایقی در برابر خان حاکم، لحنش خاشع و فروتنانه شده و میزان ارادتش را نشان می دهد: «من خود پیر دست آموز پیر اعظم ام. هر صاحب منصبی در این مُلک، هر چه داره از تصدّق سَر پیر اعظمه حتی جسارت کرده می گویم شخص اول بندگان، اعلی حضرت. شما با نشستن در سایه به ریش آفتاب نشین ها خندیدین. در شرق میانه سلاطین آفتاب هم امربَرِ خارجی ها هستند. شما در ایران حُکم صاحبخانه را دارید. برای هر تغییر و تحول کلّی مرجع مذاکره شمایید». همین رهیافت در گفتار و نقش گویی در ادامه سریال و با آمدن مفتش اداره تأمینات (با بازی زنده یاد جهانگیر فروهر) نیز صدق کرده و این بار مقبلی طعم ذکاوت و تیزهوشی کارآگاهی با ته لهجۀ فردی تازه از فرنگ برگشته با میزان سرعت در بیان لحاظ می کند. برای نمونه در صحنه حضور در کلّه پزی در پاسخ به کلّه پز که می پرسد چی میل دارند، می گوید:« برای مأمورین طبق معمول از آبگوشت شروع کنید، برای من سِرِمونی کلّه پاچه از نیمه شروع میشه با گوشت فقط چشم و زبان. ما اهل تجسّس به چشم و زبان نیازمندیم. چشم های گرانقدری که ناظر بر پردۀ حادثه بوده اند و زبان های جسوری که اسرار پشت پرده رو بدونند». پس از آن سکانس مهم استنطاق از اهل بازار در قهوه خانه برای جست و جوی ردی از قاتل اسماعیل خان رئیس انبار غلّه تهران، که همگی در لحظه تیراندازی یا در حال چُرت و خواب نیمروز بودند یا پای بساط بنگ و منگ. که این جاست دیالوگ نویسی استادانه حاتمی با بیان جذاب مقبلی شاهکاری را رقم می زند:« جماعت خواب، اجتماع خواب زده، جامعه چُرتی. [با پوزخند] چه ملّتی!. فرق میان قاتل و شاهد این است که قاتل شاهد جنایت هم هست اما شاهد قاتل نیست. البته خواجۀ شیراز میگه: شاهدِ که کمر به قتل آدمی بسته. این قول حافظ ماست. البته عرفای شما تعبیر دیگری از شاهدی دیگر دارند. پس فرق بسیارِ بین شاهد و شاهد!».
در این رهگذر نقش گویی های مقبلی در فیلم های ایرانی در دیده شدن این نقش ها کارآیی بالایی داشته به ویژه به جای بازیگرانی چون محمد علی تبریزیان / همایون (که از جایی به بعد بازیگر سعی می کرد تا با خنده و حالت های گل درشت در چهره فضا را برای تیپ سازی مقبلی بیشتر باز کند)، اسماعیل داورفر ( در نقش دوستعلی خان سریال «دایی جان ناپلئون»)، اسماعیل محمدی، رضا کرم رضایی و ... . مقبلی در بازی هایی که مقابل دوربین داشت همواره به جای خودش نقش گفت و صحبت کرد اما در آخرین بازی او در سینما در فیلم «هی، جو» (منوچهر عسگری نسب، 1367)، وخامت حالش این فرصت را نداد که به جای خودش گویندگی کند و زنده یاد ایرج ناظریان جایگزین وی شد. وخامت حالی که نارسایی قلبی منجر به خاموشی صدایش شد که البته مرگ غیر منتظره پسر بیست و اندی ساله اش مسعود (در جریان وقایع تابستان 67) در آن بسیار تأثیرگذار بود و حتی سفرش به پاریس جهت جراحی قلب کارساز نشد و سرانجام در سیزدهم دی ماه 67 از میان ما رفت. یک هفته بعد از رفتنش با تلاش و پیگیری های همکار فقیدش زنده یاد تاجی احمدی، پیکر مقبلی به لندن رفت و با پروازی به تهران آمد و در میان استقبال و چشمان اشک بار همکاران و دوست دارانش به بهشت زهرا رفته و در قطعه 12 به خاک سپرده شد اما هنوز یاد و خاطره اش زنده است و بی شک جایگاه مهم و رفیعی در تالار صداهای ماندگار ایران دارد.
نویسنده : نیروان غنی پور
گزیده نقش های خارجی عزت الله مقبلی*
فیلم ها:
الیور هاردی : با عنوان اصلی هر بندرقدیمی که باشد/ با عنوان دوبله شده به بندرگاه قدیمی/فیلم کوتاه/دوبلۀ اول، غزل خداحافظی/فیلم کوتاه/دوبلۀ اول،جعبۀ موسیقی/فیلم کوتاه/دوبلۀ اول، غلیظ تر از آب/فیلم کوتاه/دوبلۀ اول،روز کامل/فیلم کوتاه/دوبلۀ اول، دوتا دوتا/فیلم کوتاه/دوبلۀ اول،نی نی کوچولوها/فیلم کوتاه/دوبلۀ اول
جغدهای شب/فیلم کوتاه /دوبلۀ اول،گرازوحشی/فیلم کوتاه/دوبلۀ اول، کودنی درآکسفورد/دانشجویان آکسفورد/احمقها درآکسفورد/دوبلۀ اول، کله پوکها در دریا/احمقها در دریا/دوبلۀ اول،صدای بلند/دوبلۀ اول، روابط ما/دوبلۀ اول،ما را چه به جبهۀ جنگ/دوبلۀ اول، غرب عقب مانده/به سوی غرب/دوبلۀ اول،دختر کولی/دوبلۀ اول،
بلاهای پرنده/شیاطین پرنده/پرواز دو نفره /دوبلۀ اول، دردسرت راجمع کن/دوبلۀ اول،گاوباز/گاوبازشجاع،استادان رقص/معلمین رقص، بچه ها درسرزمین اسباب بازی/سربازهای چوبی،به شکارارواح می رویم/شعبده باز
تفنگهای بزرگ
لویی دوفونس : تعطیلات بزرگ/دانشجوی بورس/دوبلۀ اول
پیش به سوی بانک/بانک را منفجر کن/دوبلۀ اول،
رستوران بزرگ/رستوران/دوبلۀ اول و دوم،بال یا ران؟/آشپزباشی/دوبلۀ اول،نه دیده ونه به رسمیت شناخته شده/ماهیگیر زبل،مالیات سنگینی/دردسر مالیات،ماجراهای رابی جاکوب/رابی جاکوب،خواب زمستانی/دردسر پدربزرگ،ژاندارم ازدواج کرد/ ژاندارم و دردسر ازدواج،خالکوبی شده/خالکوبی،ژاندارم در تعطیلات/دستۀ ژاندارمها،اختلاف/بساز بفروش،عقدۀ خودبزرگ بینی،ژاندارم سن تروپه،ژاندارم در نیویورک،فانتوماس،جنجال بزرگ،هالو
والتر برنان : داشتن و نداشتن/شکست ناپذیر/دوبلۀ اول و دوم،ریوبراوو/دوبلۀاول و دوم،
وسترنر/مردی از غرب/دوبلۀ اول،رود سرخ/دوبلۀ اول،چگونه غرب تسخیر شد
ادوارد جی.رابینسون : خانۀ بیگانگان/خانۀ غریبه ها،سزار کوچک،بیسکوییت سبز، سوراخی در سر
هیو گریفیث : بن حور/ دوبلۀ اول،خشخاش هم گلی است/گل شیطان
جان مک اینتایر : وینچستر 73/دوبلۀ اول،روح/روانی
ایلای والاک : دیگر چهره را عوض نکنید/به من میگن غیرتی،چگونه غرب تسخیرشد
جان هاوسمن : سنت آیوز/حریف،رولر بال،
الک گینس : الیور توییست/یتیمی/کودک یتیم/دوبلۀ اول و دوم
جان براون : بیگانگان درقطار/بیگانه ای در ترن/دوبلۀ اول
رناتو راسل : یک سربازونصفی/بمب و فلفل/دوبلۀ دوم
استیون گری : شمشیر طلایی/شمشیر سحر آمیز/دوبلۀ دوم
ریچارد هرن ، الک مانگو : کاپیتان هوراشیوهورنبلوئر/کاپیتان هوراشیو/دوبلۀ دوم
ژرژ ژامین : جف/دوبلۀ اول
جرج رلف : بن هور/دوبلۀ اول
لزلی فرنچ : یوزپلنگ/دوبلۀ دوم
دونالد کریپ : مردی از لارامی/دوبلۀ دوم
جی. سی.فیلیپین : وینچستر 73/دوبلۀ اول
باری جونز : جنگ و صلح/دوبلۀ دوم
پیر موندی : هنگ هفتم را چه کردی؟/دوبلۀ اول
اندرو کایر :کلئوپاترا/دوبلۀ دوم
هری مورگان : گلولۀ برفی/دوبلۀ اول
میخاییل تریانووسکی : اتللو/دوبلۀ دوم
جرج باربیر : پنجه گربه/دوبلۀ اول
باری فیتزجرالد : مرد آرام/دوبلۀ اول
جیمز دونالدسون : وایکینگها/دوبلۀ دوم
مارسل دالیو : شیطان درساعت چهار/دوبلۀ اول
رابرت فلمینگ : یادداشتهای کوییلر/ماموریت در برلین/خاطرات کوییلر
توتو : گروه مردمان صالح/سه نخالۀ خوش شانس
ادموند اوبراین : گروه وحشی/این گروه خشن
ریموند بوسیرس : فرار/دونخالۀ فراری
والتر هیوستون : گنج های سیرامادره/گنج های بر باد رفته
چابی جانسون : اسلحه های جوان/سواری از چالمرز
ژرژ گرت : زی/زد
نینو تارانتو : این اتفاق در ایستگاه پلیس افتاد/یک روز در کلانتری
اوتومارکوربیلار : ترور در سارایوو/گلوله ای برای امپراطور/روزی که دنیا را تکان داد
هری کری جونیور : راه غرب/راهی به سوی غرب
تد بنیادس : مرد بعدی/مرد دوم
دنور پایل : پوکر با پنج ورق/پنج ورق سرنوشت
آرتور اوکانل : جدال در یک شهر نحس/جدال در شهر
الوی مور : پنج نفر علیه قمارخانه/بزهکاران
تری هیگ : شهر در آتش/شهری در آتش
هاوارد نگلی : وحشی/قبیلۀ وحشت آور
هوارد مک نیر : هاوایی آبی رنگ/هاوایی
لایونل جفریز : موشکی به ماه/این احمق های پرواز فوق العاده
والتر سلزاک : 24 ساعت برای کشتن/24 ساعت در بیروت
والتر همپدن : سابرینا
تونی بنت : اسکار
جان میلز : جعبۀ عوضی
سیسیل کلاوی(حدس بزن چه کسی برای شام می آید)،هوبرت کاوانا(اومالی بزرگ)
جفری کین(دکتر ژیواگو)،انریکه لوچرو(یخ سبز)،یوری تولوبیف(دون کیشوت)،
ا.ئی.ماتیوز(اسکناس یک میلیون پوندی)،بادی ایبسون(صبحانه در تیفانی)،
استانیسلاو ایگار(سرزمین موعود)،پیر لارکی(شیطان صفتان)،جرمی کمپ(کاروان ها)،
انریکه سانتیستبان(دوازده صندلی)،ادگار بوچانان(مک لینتاک)،
جان هیوستن(بزرگترین جنگ)،مایکل هوردرن،ضیامحی الدین،مارن میتلند(خارطوم)
و نیز فیلم های سلیمان و سبا/سلیمان و ملکۀ سبا/دوبلۀ اول،ایرما خوشگله/دوبلۀ اول،
سرگیجه/دوبلۀ اول،ده فرمان/دوبلۀ اول،تندربال/دوبلۀ اول،آلامو/دوبلۀ اول،
زنده باد زاپاتا/دوبلۀ دوم،سامسون و دلیله/دوبلۀ اول،جویندگان/درجستجوی خواهر،
دعوت از یک تیرانداز/دعوت به تیراندازی،پسری از بروکلین/قهرمان شیرفروش،
آتش سبز/اخگر سبز،پسران کتی الدر،شبیخون اولزانا،پرواز از ایشیا،پرتقال کوکی،
دکتر فاستوس،جایزه،عروس مارها،دلقک دربار،سقوط امپراطوری رم،طلای مک کنا،
همسایۀ خوب،سام،بکت،گاندی،داستانهای باور نکردنی و...
انیمیشن ها:
کاراک پیر(ووک،روباه کوچک/ووک، روباه ناشی/انیمیشن سینمایی)،پینوکیو و...
آثار خارجی دوبله شده به مدیریت عزت الله مقبلی:
فیلم ها:
الیور توییست/یتیمی/کودک یتیم/دوبلۀ دوم(دیوید لین-1948)
رستوران بزرگ/رستوران/دوبلۀ اول و دوم(ژاک بسنارد-1966)
بال یا ران؟/آشپزباشی/دوبلۀ اول(کلود زیدی-1976)
کله پوکها در دریا/احمق ها در دریا/دوبلۀ اول(گوردون داگلاس-1940) و...
نقش های ایرانی عزت الله مقبلی:
فیلم ها:
محمد علی تبریزیان / همایون : مردانه بکش/ و حالا روحت را به خدا بسپار،تپلی،
دل خودش میخواد،لیلی و مجنون،یاقوت سه چشم،امروز و فردا،وسوسه،خشم کولی،
چرخ بازیگر،نسیم عیار،حاتم طایی،یک قدم تا بهشت،مرد بی ستاره،سرنوشت،
سرسام،مامور 0008،شمسی پهلوان،زشت و زیبا،خوشگل خوشگلا،مرغ تخم طلا،
گوهر شب چراغ،پروفسور نخاله،مرخصی اجباری،دروازۀ تقدیر،خروس جنگی،
داغ ننگ،سلطان قلب ها،گدایان تهران،خانم عوضی گرفتی،ایمان،ستارۀ هفت آسمون،
کاسب های محل،علی بی غم،شوفر خوشگله،فیل و فنجان،هارون و قارون،خیالاتی،
سه تفنگدار،پلی به سوی بهشت،داماد فراری،گنجینۀ سلیمان،شیر مرد،قهرمان دهکده،
دنیای پوشالی،نابغۀ هفت ماهه،جانی و تپل،مرد حنجره طلایی،مالک دوزخ،
قوز بالا قوز،حادثه جویان،مردی در آتش،جیب برخوشگله،گرگهای گرسنه،
قفس طلایی،آقای هفت رنگ،عشق قارون
عزت الله مقبلی : چمدان/دوبلۀاول ودوم وسوم،گناه والدین / پاتوبه اندازۀ گلیمت درازکن،
کی به کیه؟،طلسم شیطان،آس وپاس،خروس بی محل،بیوه های خندان،صد کیلو داماد،
خانم عوضی گرفتی،گربۀ وحشی،زن دشمن خطرناکیست،کمینگاه شیطان،
دختران با معرفت،در دنیا بیگانه بودم،مرخصی اجباری،شیطون بلا،شانس بزرگ،
آقا موچول،هاشم خان،دروازۀ تقدیر،هفت شهر عشق،میلیونرهای گرسنه،
پروفسور نخاله،چاکر شما کوچولو،آفتاب مهتاب،سوگلی،ایوب،
مردان سحر،معرکه،مطرب،خر دجال،تنها حامی،تازه عروس،مادر جونم عاشق شده،
فری دست قشنگ،سایه های غم،آخرین لحظه،سفیر،خبرچین
محمدتقی کهنمویی : آسمون بی ستاره،زیر بازارچه،مرید حق،شهر هرت،رسوایی،
فرار از حقیقت،در شهر خبری نیست،فراش باشی،سرخپوست ها
ابراهیم فخار : ستارۀ فروزان،داش احمد،بیگناهی در شهر،عروس بیانکا،شهر هرت،
قهوه خانۀ قنبر،فراش باشی،عزیز قرقی،شاطر عباس
رضا کرم رضایی : همسفر،ماه عسل،مشت مرد،در شهر خبری نیست،همکلاس،
طغیان،کندو
نعمت الله گرجی : خاتون،همکلاس
محسن آراسته : مریدحق،شب اعدام
علی اکبر مهدوی فر : شب اعدام،برای که قلبها می تپد
جهانگیر فروهر : تعطیلات داش اسمال،کمال الملک
جمشید لایق : کلاغ،شاخه های بید
کیومرث ملک مطیعی : راه دوم،تفنگ شکسته
جعفر والی : دادشاه،ملخ زدگان
اسماعیل محمدی : تنورۀ دیو،تصویر آخر
سعید امیرسلیمانی : کفش های میرزا نوروز،جمیل
کنعان کیانی : ارادتمند شما عزراییل
رضا کریمی : فریاد نیمه شب
اکبر خواجوی : آراس خان
اصغر سمسارزاده : دلقک
صابر آتشین : حسین کرد شبستری
جواد تقدسی : مردجنگل
رحیم روشنیان : دو آقای باشخصیت
مهدی قلی صفاپور : مردی از اصفهان
حسین کسبیان : شازده احتجاب
حسین امیرفضلی : ؟
کاظم تهرانچی : اعجوبه ها
علی محزون : مشت
اسماعیل سلطانیان : شکار شکارچی
محمود شهیدی : گره
سامی تحصنی : حریم مهرورزی
داود فراهانی : شناسایی
حسین ملکی : ترن
یوسف صمدزاده : گل مریم
حسن مهمانی و اسفندیار ماوندادی : تحفه ها
و نیز فیلم های
یک روز گرم/دوبلۀ دوم،رگبار،قصاص،ایوالله،سالار مردان،رعد و برق،سینه چاک،
مکافات،از فریاد تا ترور،آفتاب نشینها،پرواز در شب،شکوه زندگی،جنگلبان و...
سریال ها:
رضا کرم رضایی : طلاق/قسمتهای اول سریال
اسماعیل داورفر : دایی جان ناپلئون
منوچهر حامدی(گرگ ها)
جهانگیر فروهر/ نقش اول، جعفر والی(هزار دستان)
صدرالدین حجازی(کوچک جنگلی)
عزت الله مقبلی(بوعلی سینا)
ونیز سریال های
سلطان صاحبقران، سربداران و ...
آثار ایرانی دوبله شده به مدیریت عزت الله مقبلی:
فیلم ها:
خروس جنگی(اسماعیل پورسعید-1344)
فیل و فنجون(رحیم روشنیان-1345)
پروفسور نخاله(عزت الله مقبلی-1345)
گناه والدین/پاتو به اندازۀ گلیمت دراز کن(گرجی عبادیا-1346)
قصاص(نظام فاطمی-1350)
سرایدار(خسرو هریتاش-1355)
دلقک(قدرت الله احسانی-1355)
یک اصفهانی در سرزمین هیتلر(نصرت الله وحدت-1356)
گره(یوسف سیدمهدوی-1364)
گل بهار(تهمینه اردکانی-1365)
سایه های غم(شاپور قریب-1366)
خبرچین(نصرالله زمردیان-1366)
شاخه های بید(امرالله احمدجو-1367)
انسان و اسلحه(مجتبی راعی-1367)
آخرین لحظه(فرخ انصاری بصیر-1367) و ...
سریال ها:
بوعلی سینا(کیهان رهگذار-1364)و...
فعالیت های دیگر عزت الله مقبلی به جز دوبلاژ:
به عنوان کارگردان:
فیلم: پروفسور نخاله(1345)
سریال: گذر عمر(1353)
به عنوان بازیگر:
فیلم ها:
کی به کیه؟(رضا کریمی-1335)،طلسم شیطان(محسن فرید-1335)
آس و پاس(سیامک یاسمی-1340)،خروس بی محل(عزیز رفیعی-1340)
بیوه های خندان(نظام فاطمی-1340)،صد کیلو داماد(عباس شباویز-1340)
خانم عوضی گرفتی(حسین مدنی-1340)،گربۀ وحشی(پرویز خطیبی-1341)
زن دشمن خطرناکیست(رضا کریمی،عزیزالله بهادری-1341)،
کمینگاه شیطان(نظام فاطمی-1343)،دختران بامعرفت(امین امینی-1343)
مرخصی اجباری(رضا کریمی-1344)،شیطون بلا(نظام فاطمی-1344)
در دنیا بیگانه بودم(نادر قاضی بیات-1344)،شانس بزرگ(شکرالله رفیعی-1344)
پروفسور نخاله(عزت الله مقبلی-1345)،آقا موچول(مهدی امیرقاسم خانی-1345)
هاشم خان(محمد زرین دست-1345)،دروازۀ تقدیر(حمید مجتهدی-1346)
هفت شهر عشق(حمید مجتهدی-1346)،میلیونرهای گرسنه(اسماعیل ریاحی-1346)
گناه والدین/پاتو به اندازۀ گلیمت دراز کن(گرجی عبادیا-1346)
چاکر شما کوچولو(رحیم روشنیان-1347)،آفتاب مهتاب(حسین مدنی-1349)
سوگلی(فریدون ژورک-1349)،ایوب(فریدون ژورک-1349)
مردان سحر(اسماعیل نوری علا-1350)،معرکه(روبیک زادوریان-1350)
مطرب(اسماعیل نوری علا-1351)،خر دجال(کمال دانش جم-1351)
مادر جونم عاشق شده(اکبر صادقی-1355)،تازه عروس(اسماعیل پورسعید-1355)
تنها حامی(فریدون ژورک-1355)،فری دست قشنگ(مهدی فخیم زاده-1356)
سفیر(فریبرز صالح-1360)،چمدان(جلال مقدم-1364)
خبر چین(نصرالله زمردیان-1366)،سایه های غم(شاپور قریب-1366)
آخرین لحظه(فرخ انصاری بصیر-1367)،شاخه های بید(امرالله احمدجو-1367)
هی جو!(منوچهر عسگری نسب-1367) و ...
سریال ها:
تک مضراب (علی محزون -1345-1340)،آدم و حوا(مسعود اسداللهی-1349)
گذر عمر(عزت الله مقبلی -1353)
چنگک(فریبرز صالح،جلال مقدم،محمد متوسلانی و ...-1356)
بوعلی سینا(کیهان رهگذار-1364) و ...
نمایش های تلویزیونی:
پهلوان پنبه(بهروز خوش رزم-1358)،یک گل و بهار(حسین پناهی-1363)،
شبهای اندولس و ...
*گردآوری: پویا زرّین فر