دوبله ای شبیه صدای سرصحنه
گفتگو با حميدرضا آشتياني پور مدير دوبلاژ سريال « معصوميت از دست رفته »
حميدرضا آشتياني پور نويسنده، كارگردان، تهيه كننده و ... دوبلور و مديردوبلاژ، سريال « معصوميت از دست رفته » ساخته سيد محمد داوود ميرباقري را در اواخر سال 1381 و اوايل سال 1382 دوبله كرد كه بازتاب هاي متفاوتي را در بر داشت . مخالفان هميشگي دوبله آثار ايراني و تعدادي از مديردوبلاژها آن را ضعيف ارزيابي كردند و كساني كه منصف بودند پذيرفتند كه كار قابل توجهي انجام شده است. آن چه در پي مي آيد صحبت هاي او درباره دوبله « معصوميت از دست رفته » است.
- پيش از دوبله
اواخر بهمن 1381 آقاي شريفي نيا به من پيشنهاد كرد كه اين سريال را ببينم و گفت كه آقاي ميرباقري اظهار علاقه كرده كه دوبله را من انجام بدهم . فيلنامه را خواندم و آن مقدار از كار را كه آماده بود ديدم. با آقاي ميرباقري صحبت ها كلي اي درباره وضعيت سريال و شخصيت ها كردم و متوجه شدم كه نظرات من و او درباره دوبله اين اثر بسيار به هم نزديك است. شاخص ترين نقطه نظر ما اين بود كه دوبله كليشه اي نمي خواستيم . من بر اين باور بودم كه نبايد به دوبله تظاهر كنيم و اعتقاد داشتم بيننده به ميزاني كه احساس كند فيلم دوبله شده از آن فاصله مي گيرد . از طرفي به جهت اين كه سريال فشرده ساخته شده بود ; اشكالاتي در گويش ها , آكسون گذاري ها و حتي در عدم يك نواختي و يك دستي بازي بعضي از بازيگرها وجود داشت . كار بازيگرها متفاوت بود و وظيفه داشتيم در دوبله آن را يك دست و روان كنيم. خود آقاي ميرباقري آگاه براين مطلب بود و توافق كرديم كه اين ها را تعديل و اصلاح كنيم. فرض اوليه مان اين بود كه همه به جاي خودشان حرف بزنند. سريال را ارزيابي كرديم و در نهايت هر دو به اين نتيجه رسيديم كه چنين چيزي عملي نيست و به صلاح كار هم نيست. من پيشنهاد هايم را به آقاي ميرباقري مي گفتم و ايشان بعضي را مي پذيرفت و بعضي را اصلاح مي كرد. گاهي هم برعكس ايشان نظرش را مي گفت . من هم اگر از ديدگاه دوبله چيزي به ذهنم مي رسيد مي گفتم. آن جا كه استدلالم صحيح بود ايشان مي پذيرفت.
- آغاز كار
در آخرين روزهاي اسفند 1381 و در بدترين شرايط ممكن برنامه ريزي كرديم چون سريال مي بايست زودتر آماده و پخش مي شد. از گوينده ها براي زمان هايي كه مي خواستيم قول گرفتيم تا در تراكم كاري آخر سال دچار مشكل نشويم. البته آگاهانه و بعمد كاري كردم كه از اين نظر – حضور گويندگان در آن شرايط زماني – كمك كرد. يعني با هماهنگي و همراهي بسيار خوب آقاي احمد كلانتري – صدابردار – تمام كار هر گوينده را جدا گرفتيم. تقريبا هيچ دو نفري كنار هم گويندگي نكردند. اين كار براي گوينده ها خيلي سخت تر از حالت عادي بود زيرا مي بايست به خودشان متكي مي بودند و تمام حواس و انرژي شان را روي نقش متمركز مي كردند آنها سال ها است كه اين نوع كار را نمي كنند يا كمتر مي كنند و برايشان دشوار بود و به همين دليل اصرار داشتند كه به حالت عادي كار كنيم اما من با بهانه هاي مختلف طفره مي رفتم. علت چنين كاري بازداشتن گوينده ها از بده بستان هاي مرسوم دوبلوري بود. در اين حالت چون گوينده اي كنار گوينده يك نقش نبود و دوبلور صداي همكار خود را نمي شنيد طبيعتا سعي نمي كرد با تكنيك هاي مرسوم دوبلوري فضاهاي خالي را پر كند. اين كار كمك زيادي كرد به اين كه صداي سريال شبيه صداي سرصحنه شود و تاكيد مي كنم كه آقاي كلانتري در مكانيسم اجرايي اين كار نقش مؤثري داشت.
- خودم به جاي امين تارخ و نقش شوذب
من تمايل داشتم آقاي تارخ به جاي خودش صحبت كند اما مجموعه شرايطي پيش آمد كه نشد. اولا فيلمبرداري تازه تمام شده بود و او با توجه به اين كه كار بسيار فشرده انجام شده بود , بشدت خسته بود و به استراحت نياز داشت. ثانيا اگر آقاي تارخ مي خواست به جاي خودش صحبت كند با توجه به اين كه نقش او اصلي ترين و پر ديالوگ ترين نقش مجموعه بود مجبور بوديم زماني به مراتب بيشتر از آن چه صرف شد به دوبله اختصاص دهيم.
بعد از منتفي شدن گويندگي آقاي تارخ , آقاي ميرباقري آقاي رحمان باقريان را پيشنهاد كرد اما من نپذيرفتم و آقاي منوچهر اسماعيلي را پيشنهاد كردم. آقاي ميرباقري مخالفت نكرد اما از نظر قيمت با آقاي اسماعيلي به توافق نرسيديم. آقاي باقريان آمد و او را تست كرديم. خودش به اين نتيجه رسيد كه توانايي انجام اين كار را ندارد و نتيجه كارش هم از نظر من قابل قبول نبود. بين عوامل اصلي كار بحث جدي بود و پيشنهاد شد كه خودم به جاي آقاي تارخ صحبت كنم اما چون با كسان ديگري مذاكره كرده بوديم , اصرار داشتم كه حتما يكي از آنها گويندگي كند. از طرفي چون مديريت كار را برعهده داشتم نمي خواستم نقش اول را هم بگويم. در دوبله مديراني هستند كه نقش اول كارهايشان را خودشان مي گويند و من نمي خواستم دنباله روي اين جريان و اين تفكر باشم. در كارهايي كه قبل از آن انجام داده بودم در جاهايي مي توانستم نقش اصلي را بگويم اما نگفتم. براي اين كه موضوع گويندگي ام به جاي آقاي تارخ منتفي شود به جاي عتيق كه آقاي شاه محمدلو بازي كرده بود و آن را خيلي دوست داشتم , صحبت كردم. گويا گفتن همين نقش , پايداري دوستان را براي اين كه به جاي شوذب حرف بزنم بيشتر كرد.
گويندگي به جاي آقاي تارخ بسيار دشوار بود زيرا بتازگي يكي از سريال ها يش پخش شده و صدايش در ذهن مردم بود. از طرفي آناتومي صورت و فك او گويندگي ويژه اي را طلب مي كند. به همين دليل سعي كردم طرز بيانم مثل طرز بيان وي هنگام بازي كردن نقش شوذب باشد.
- زهره شكوفنده به جاي فريبا كوثري و نقش ماريا
خانم شكوفنده قبلا به جاي خانم كوثري صحبت كرده بود و با نوع گريم و فيزيك مارياي نصراني بهترين صدا براي وي صداي خانم شكوفنده بود. از طرفي ايشان به قدري با شور و شوق و عشق اين گويندگي را پذيرفت و انجام داد كه تصور اين كه كس ديگري مي توانست به خوبي ايشان در اين كار حرف بزند را كاملا منتفي كرد. فكر مي كنم ايشان خدمت بزرگي به اين فيلم و اين بازيگر كرد. البته پيشنهاد شد كه خود بازيگر را تست بزنيم اما من وقتي صداي او را در فيلم شنيدم و وقتي وضعيت شخصيت و قصه را ديدم فكر كردم ايشان بهتر است به جاي خودش صحبت نكند. بعدها شنيدم خود خانم كوثري هم اصرار داشته گوينده به جايش صحبت كند. به همين دليل وقتي سريال پخش شد چيزهايي شنيدم كه مقداري تعجب كردم. اين كه خانم كوثري در مصاحبه اي گفته كه اگر مي دانستم سريال قرار نيست شبانه پخش شود , به هر ترتيبي بود به جاي خودم حرف مي زدم.
واقعيت اين است كه اين طور نبود كه بازيگر تصميم بگيرد به جاي خودش حرف بزند يا نزند. با كارگردان به اين توافق رسيديم و چنين حقي به من داده شد كه حرف نهايي را درباره انتخاب صداها من بزنم. بنده هم همان قدر كه اصرار داشتم بعضي ها به جاي خودشان حرف بزنند اصرار داشتم كه عده اي به جاي خودشان حرف نزنند. اين رنگ آميزي اي كه به وجود آمد و از نظر مردم هم پذيرفته شد , نتيجه همين نقطه نظر است. صرف اين كه بعد از موفق شدن يك كار يا مطرح شدن يك فرد , اين تصور براي بازيگر به وجود آيد كه اگر خودش حرف مي زد همين اتفاق مي افتاد تصور صد در صد درستي نيست.
- مينو غزنوي به جاي سارا خوييني ها و نقش حميرا
درباره گوينده اين نقش نظر من و آقاي ميرباقري موافق بود. كار خانم غزنوي كار بسيار سختي بود زيرا وي اصولا نقش منفي گو نيست اما نقش حميرا را به قدري خوب گفت كه همه انزجاري كه قصه درباره اين شخصيت نياز داشت ايجاد كرد و براي كسي كه صداي مثبتي دارد و هميشه مثبت مي گويد انجام چنين كاري در گويندگي يعني ايثار گري.
- داريوش فرهنگ به جاي خودش و نقش عبيدالله ابن زياد
آقاي فرهنگ بسيار صميمانه و دوستانه با ما همكاري كرد. تجربه خيلي خوبي داشتيم و گويندگي ايشان هم جزء گويندگي هاي خوب سريال بوده است. مجموعه استوديو و صدابردار كمك كردند تا اين اتفاق بيافتد. اولين روزي كه او براي گويندگي آمد , آقاي رسول زاده هم حضور داشت. بعد از اين كه آقاي رسول زاده گويندگي اش را انجام داد و رفت , آقاي فرهنگ كه كار را ديده بود اعلام آمادگي كرد. به محض اين كه خواستيم ضبط كنيم به من گفت كه نمي تواند مثل ما گوينده ها بگويد و برايش خيلي سخت است چون هم بايد به فيلم نگاه كند و هم به كاغذ و هم ديالوگ هايش را درست بگويد. او خيلي زود متوجه شد كه كار دوبله كار خيلي سختي است و خيلي صميمانه و دوستانه همكاري كرد كه از عهده اين كار بر بيايد اما زماني كه صرف ايشان شد 5 برابر حد متعارف بوده است. با اين حال شنيدم كه ايشان در مصاحبه اي بي انصافي هايي در حق دوبله كرده است.
- ژاله كاظمي به جاي بهناز توكلي و نقش مادر خوانده زيد
براي اين نقش از همان ابتدا تصميم گرفتيم كه از دوبلور استفاده كنيم. آقاي ميرباقري فكر مي كرد كه در اجراي نقش , استحكام و قدرت مورد نظرش كاملا در نيامده است و ما بايد در دوبله كمك مي كرديم. خانم ژاله كاظمي را دعوت كردم و ايشان خيلي خوب برخورد كرد و خيلي خوب از عهده كار برآمد و يكي از امتيازات قسمت هاي پاياني , گويندگي ايشان بود. علت احاطه و سنگيني صداي گوينده بر روي نقش هم نوع ديالوگ هاي آقاي ميرباقري بود كه اين نوع اجرا را طلب مي كرد.
- ثريا قاسمي به جاي مرضيه برومند و نقش حره
ابتدا قصد داشتيم از خود خانم برومند استفاده كنيم و او هم استقبال كرد اما وقتي نقش را ديدم فكر كردم گوينده توانايي مثل خانم ثريا قاسمي خيلي بهتر از عهده دوبله اين نقش بر مي آيد. به نظر من گويندگي خانم برومند ممكن بود به بازيش لطمه بزند. بعنوان يك فرض اوليه ايشان توانايي انجام اين كار را داشت اما شخصت حره و شوري كه داشت , گويندگي خاصي را مي طلبيد و هماهنگ كردن خانم برومند براي دوبله مقداري وقت مي برد. انصافا خانم قاسمي خيلي خوب گويندگي كرد. او سرصحنه فيلم برداري بود و در ايام عيد نوروز از مرخصي اش استفاده كرد و اين دوبله را انجام داد.
- ديالوگ ها
آن شكل ديالو گ هايي كه تاكنون در آثار تاريخي به كار رفته هيچ سنديت تاريخي ندارد و هيچ الزامي نيست كه همه مثل هم عمل كنند. آقاي ميرباقري در اين نوع ديالوگ نويسي تعمد داشته و من وقتي كار را ارزيابي كردم , ديدم كه از جمله پارامترهاي ارتباط گسترده تر با مردم همين شكل ديالوگ نويسي است. يعني ضمن اين كه گاهي به مردم تلنگر مي زند كه در يك مقطع تاريخي خاص قرار دارد , تماشاگر حرف ها را مي فهمد چون حرف هاي پيچيده و ثقيل نيست. من متوجه شدم كه وجود اين ديالوگ ها ناشي از اشتباه آقاي ميرباقري و همكارانش در نوشتن فيلنامه نبوده و با شعور و آگاهي به كار رفته است , بنا بر اين در دوبله هم از همان ديالوگ ها استفاده كردم.
- ساير نكات
اين كه چرا كار سنگين را در فرصت كم پذيرفتم به اين دليل است كه عقل سليم حكم مي كند وقتي برايمان موقعيتي پيش مي آيد كه در كاري متفاوت و با ارزش حضور داشته باشيم , فرصت را از دست ندهيم. من هم به آقاي ميرباقري ارادت داشتم و هم از سريال خوشم آمد و واقعا دلم مي خواست در اين كار سهمي داشته باشم اما هيچ كس قاطعانه نمي تواند بگويد كه اگر آقايان و خانم هاي بازيگر به جاي خودشان حرف مي زدند , چون و چراها كمتر مي شد. در سينماي ايران كمتر بازيگري حتي باندازه يك دوبلور متوسط تمركز دارد. بازيگر ممكن است تمركز را با امكانات مصنوعي به دست بياورد ولي در دوبله چنين چيزي ميسر نيست. پس دوبله كاري نيست كه هر بازيگري هرچند برجسته بتواند انجام دهد. ما به آن چه اعتقاد داشتيم و كارگردان از ما خواسته بود عمل كرديم. ويژگي هاي كارمان , نكات مثبت آن و خدماتي كه انجام داديم طبيعتا بيشتر از چون و چراها بوده است و به آن افتخار مي كنيم. اهلش مي دانند كه چه كرده ايم. اگر ضعف هايي وجود دارد طبيعي است مثل هر كار ديگري. بعنوان يك تجربه آن را پشت سر گذاشتيم و سعي مي كنيم در كارهاي بعديمان اين نقاط ضعف احتمالي را نداشته باشيم.
درباره بي انصافي ها و اظهارنظرهاي نادرست درباره دوبله « معصوميت از دست رفته » بايد بگويم اين كه ديگران چه مي گويند چندان اهميت ندارد اما دست كم آقاي تارخ آن قدر انصاف و شرف هنرمندانه داشت كه با وجود تمايل به صحبت به جاي خودش , موقع جايزه گرفتن در جشن مجله دنياي تصوير از گوينده اش تشكر كرد و عده اي تازه آن جا بود كه فهميدند سريال دوبله شده است. من چنين كاري را به ياد ندارم اما رسمي است كه از حق وعلاقه بازيگر به گويندگي كم نمي كند و حق ديگران را هم ناديده نمي گيرد.
(این گفتگو پیش از این به شکلی دیگر و با مقداری حذفیات در فروردين سال 1383 در روزنامه جام جم چاپ شده است.)