افسون دوبله

نوشته شده توسط نیروان غنی پور در تاریخ .

ٰ

                                گفت و گو ی اختصاصی با حامد عزیزی درباره رخدادهای دوبلاژ در دهه ۸۰

 از دهه ۸۰ شمسی می توان به عنوان «پُر سر و صداترین» دهه در تاریخ دوبلاژ ایران نام برد. حرفه ای که در دهه های پیشین کمترین جایگاه را برای بحث و بررسی در رسانه ها داشت، به یک باره در کانون توجهات قرار گرفت و حاشیه های گوناگونی را پیرامون خود دید. از اعتصاب گویندگان نسبت به پایین بودن سطح دستمزدها، درگذشت طیف وسیعی از دوبلورهای مشهور، پیدایش تعداد زیادی از مؤسسات ویدیو رسانه و نیاز گسترده آنها به دوبله برای ارائه آثار تا ورود نسل تازه ای از گویندگان و ایجاد روندی به نام دوبله های زیرزمینی، جملگی از رخدادهای مهم دوبلاژ در این دهه بودند. اما در این بین تشکیل گروهی موسوم به «انجمن گویندگان جوان» در دهه ۸۰، تبدیل به چالش برانگیزترین رویداد برای جامعه دوبلاژ می شود. گروهی که خود را بی نیاز از تشکیلات جریان اصلی دوبلاژ یعنی «انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم» قلمداد کرده و با فعالیت گسترده - به ویژه در حوزه دوبله انیمیشن - نامی برای خود دست و پا کردند. درباره چگونگی تشکیل و نوع کار این انجمن در سال های اخیر مباحث فراوانی مطرح بوده که اغلب با واکنش های بسیاری از سوی موافقان و مخالفان این جریان مطرح بوده است. در ماه های اخیر نیز برخی از اعضای این انجمن به دلیل نوع کارشان توسط نهادهای امنیتی بازداشت و منع از هرگونه فعالیتی در زمینه دوبلاژ شدند. به همین جهت برای روشن شدن این موضوع، به پای صحبت های حامد عزیزی (یکی از اعضای این گروه در آغاز فعالیت که بعدها از آنها جدا شد و این روزها با جریان اصلی دوبله همکاری می کند) نشستیم. علاقه مندان به دوبله انیمیشن با نوع کار و تیپ گویی های نوجویانه عزیزی به جای شخصیت های مشهور کارتونی آشنا هستند و او بهترین فرد برای بازگویی جریان های گروه مورد اشاره است. لازم به ذکراست به دلیل تشابه و طولانی بودن نام دو انجمن، از عنوان سابق بر این «سندیکا» به جای «انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم» در طول گفت و گو استفاده شده تا احیانا با نام «انجمن گویندگان جوان» اشتباه نشود.  

 

 آغاز آشنایی و علاقه ات به دوبلاژ از چه زمانی بود؟

 دوبله از نوجوانی همراهم بود. ما در دهه 60 بودیم که تنگاتنگ و در ارتباط با دوبله به خاطر پخش بسیاری از آثار کارتونی و سینمایی از تلویزیون بود. من از اول به دوبله علاقه داشتم ولی نمی دانستم دوبله چی هست؟ تا این که در سال 72 برای تماشای نمایشی به نام «توی این خونه چه خبره؟!!» به تئاتر گلریز رفتم که در آن زنده یاد منوچهر نوذری، آقای حسین عرفانی و خانم شهلا ناظریان بازی داشتند. آن زمان به تئاتر و سینما بسیار علاقه مند بودم و تئاتر هم خیلی کار می کردم البته منظور از کار کردن در همان حوزه مدرسه بود نه به شکل حرفه ای. وقتی که در 13 فروردین سال 72 به تئاتر گلریز رفتم، به دوبله علاقمند شدم. 15-14 سالم بود که این گویندگان را دیدم و احساس کردم که با دیگر بازیگران تفاوت غالبی دارند. این تفاوت در نوع و جنس صدای آنها بود که در سایر بازیگران آن دهه این نکته را نمی دیدم و مدام به مقایسه می پرداختم. خیلی جذب این قضیه شدم. بعد در همان دوران با آقای نوذری چند باری ملاقات داشتم و برای آشنایی نزدیک با دوبله بسیار پیگیر بودم. از فروردین تا مرداد 72 مقطعی بود که مصادف شد با چاپ شماره ویژه دوبله توسط «مجله فیلم» و آتش علاقه نسبت به دوبله بیشتر از قبل جانم را سوزاند. آن شماره ویژه تأثیر زیادی گذاشت و خیلی از وجوه را برایم روشن کرد. در آن جا با آقای ذوق و استعداد یعنی زنده یاد ناظریان آشنا شدم. نمونه مرد تمام عیارم ایرج ناظریان بود و شاهزاده سوار بر اسب سفید و جوان خوش تیپ و با ذوق آقای ژرژ پطروسی بود که خدا را شکر امروز هم در میان مان هستند و این توفیق را داشتم که در کنارشان گویندگی کنم. آشنایی ام با دوبلاژ از طریق مطالعه مجله به شکل کامل مسیر زندگی ام را تغییر داد. درست و غلط نمی دانم شاید اگر نبود در آینده مغازه دار یا بازاری یا کارمندی، چیزی می‌شدم. بعد مسئله کلاس های آقای داریوش کاردان در سال 74 پیش آمد که چون هنوز به سن قانونی نرسیده بودم نمی توانستم جذب تلویزیون یا سندیکا شوم. این کلاس ها در مرکز سروش برگزار می‌شد و به خاطر این که شاکله صنفی نداشت، دیگر برگزار نشد. قرار شد که من لیسانسم را بگیرم تا شرایط حضورم در سازمان صدا و سیما و سندیکای (انجمن) گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم مهیّا شود. به همین دلیل ریاضی خواندنم منتهی شد به مهندسی؛ مهندسی کامپیوترم را به خاطر این که وارد دوبله شوم گرفتم.

 پس تحصیلات دانشگاهی و مهندسی کامپیوتر مسئله ات نبود؟

 نه؛هر رشته ای قبول می شدم بی معطلّی می رفتم، تنها مسئله ام  ورود به سازمان بود. خواست خدا بود که من مهندسی کامپیوتر قبول شدم چون بعد ها خیلی به کارم آمد.

 در کلاس های داریوش کاردان آموزش خاصی بود؟ شما را به عنوان استعداد خاصی شناسایی کردند؟

 نه؛ هیچ وجه خاصی نداشت آموزشی برای همه بود. در 17-16 سالگی صدایم ویژگی خاصی نداشت. از 17سالگی تا جایی که مردم من رو بشناسند 10 سال طول کشید و کلّی تجربه در این مدّت به شکل تجربی کسب کردم. در زمان دانشجویی هم خیلی پیگیر دوبلاژ بودم و توجهی به واحدهای درسی نداشتم برای همین گرفتن مدرک کارشناسی خیلی سخت برایم تمام شد. سال 77 رفتم دانشگاه و چیزی در حدود 7 سال لیسانسم طول کشید! هم زمان به استودیوهای خارج از تلویزیون که زیر نظر سندیکا بود سر می زدم تا خبری از آزمون جذب گوینده بگیرم اما در این حد فاصل سازمان برنامه ای برای برگزاری آزمون نداشت. سپس شخص آشنایی را جور کردم تا از جانب او داخل سازمان و بخصوص واحد دوبلاژ شوم. ایشان فرمی به من داد برای استخدام رسمی و من آن فرم را پاره کردم که اگر آن را پاره نمی کردم الان سابقه کاری 10-12ساله داشتم. بعد خیلی جدّی اُفتادم در جریان دانشگاه چون مشروط شده بودم و دیدم که اگر دانشگاه را رها کنم همه چیز خراب می شود و مدرکی هم نخواهم داشت. برای همین فرصت آزمون سال 80 را هم به خاطر مشروطیتم از دست دادم.

 پس آن فرصت از دست رفت؟

 بله؛ در جریان مشروط شدنم به وزارت علوم رفتم که جریان اخراجم را حل کنند. همین درگیری ها 7 ماه طول کشید تا فرصت دوباره دانشگاه رفتن به من داده شد. سال 82 آقای چنگیز جلیلوند به ایران برگشتند و دوست داشتم ایشان را از نزدیک ببینم که در آن مقطع نشد. سال 83 این اتفاق افتاد و توانستم آقای جلیلوند را در استودیو قرن 21 ببینم. وقتی که برای ملاقات با آقای اکبر منّانی به استودیو رفته بودم ایشان را دیدم. می خواستم درباره کاری کارگاهی که دوبله فیلم «آخرین سامورایی» انجام داده بودم، نظر بدهند. این دوبله را شخصی و به شکل خانگی کار کرده بودم وهیچ ارتباطی مثلا به جریان دوبله های گروه مهرداد رئیسی نداشت.

 آنها شروع کرده بودند؟

 از سال 82 شروع کرده بودند. یک روز در فاصله مسیر دانشگاه رفتنم تا منزل، در فلکه دوم صادقیه با تابلوی بزرگی مواجه شدم روی آن نوشته بود «سیاره گنج با دوبله فارسی» که نمایش اش در فرهنگسرای خادم بود. خیلی تشویق شدم که این گروه را پیدا کرده و با آنها همکاری کنم، هر چند که خیلی زود به خاطر همان مسائل تحصیلم منصرف شدم.

 یعنی در آن بیلبورد تبلیغاتی اشاره خاصی به نام گروهی شده بود؟

 نه؛ فقط نوشته بودند دوبله فارسی و می دانستم که کار برای تلویزیون و سندیکا نیست. خیلی تحریک شدم که بروم ولی به خاطر مشخص بودن هدفم نرفتم چون هدف اولم کار و نقش گویی در کنار گویندگان سندیکا بود اما چرخش روزگار ما را به هم رساند و مسیرمان را یکی کرد. من کار کارگاهی ام رو به آقای جلیلوند دادم و رفتم واحدهایم را پاس کنم. یک واحد فیزیک 2مانده بود که باید پاس می‌کردم پس معرفی به استاد گرفتم و تاریخ آزمونم شد 13اردیبهشت 84. یک هفته تمام هیچ جا نرفتم و خودم را در اتاق حبس کردم که تمام شود تا لیسانسم را بگیرم و آماده برای آزمون دوبلاژ در تلویزیون شوم.

 کار دوبله «آخرین سامورایی» شما را دیده بودند؟

بله؛ دیده بودند و خوش شان آمده بود.

 حتماً تام کروز را گفته بودی؟

 بله و کلّ کار را دوبله کرده بودم. آقای جلیلوند بعد از تعریف از کار  گفتند: گروهی داری؟ گفتم: نه... .

 این ماجرا در جریان اعتصاب سندیکا بود؟

 بله؛ ولی از این موضوع خبر نداشتم. به من پیشنهاد همکاری دادند. بعد اشاره کردند که شخصی به نام مهرداد رئیسی به این جا آمده و گروهی هم دارد. من گفتم کدام رئیسی؟ چون در دبیرستان زمان علاقه مندی ام به دوبله در گروه مان با یک رئیسی آشنا شده بودیم که یک سال بالاتر از ما بود و خیلی هم می آمد سر می زد که ما گروهی که تشکیل دادیم چه گروهی است و چه کار می کنیم اما هیچ وقت به ذهنم نمی رسید که این رئیسی همان رئیسی باشد.

 مهرداد رئیسی خودش با قرن 21 ارتباط بر قرار کرده بود یا از سوی دیگران دعوت به همکاری شده بود؟

 دقیقا به شما توضیح می دهم که داستان چه بوده است. می گفتند این مشخصات رئیسی است و با خودم فکر می کردم که امکان ندارد این شخص همان هم مدرسه ایم باشد، شاید تنها یک تشابه اسمی است. درهمین اثنا درب اتاق باز شد و رئیسی آمد داخل. دیدم که خودش است. ضمن این که ما در یک دانشگاه نیز با هم بودیم ولی 2-3سالی بود خبری از او نداشتم.

 چه تصادفی هم در دبیرستان و هم در دانشگاه با هم بودید!

 البته نه به شکل نزدیک و صمیمی اما درست است با هم بودیم. معرفی کردند و با هم احوال پرسی کردیم. گفتم این جا چه کار می کنی؟ گفت کار دوبله می کنم. تعجب کردم. گفت گلوری که می گویند ما هستیم دیگر. گفتم آنهایی که «در جستجوی نمو» را دوبله کردند؟ گفت آره 2 ساله داریم کارتون دوبله می کنیم و آن هم صدای من است. می دانستم که این کارتون ها را گروهی مرتبط با فرهنگسرای خادم دوبله می کنند اما کارتون ها را نگرفته بودم تا ببینم. آن زمان آقای محمود قنبری (رئیس وقت انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم) دنبال آنها بود که چرا و با چه مجوزی اینها دوبله می کنند؟

 من شنیده بودم که رئیسی زمانی که محمود قنبری رئیس سندیکا بوده آزمون داده است؟

 من از تست دادن یا ندادنش اطلاعی ندارم.

 در آن دوره این موضوع طوری جلوه داده شده بود که آنها آمدند آزمون دادند، بعد رد شدند و در اقدامی تلافی جویانه این گروه را علیه سندیکا تشکیل دادند.

 نه؛ ماجرا به شکل دیگری بوده و داستان طولانی و پیچیده ای دارد و من هم افتادم در تمام این جریان ها. قبلش رئیسی برای گروهی کار زیرنویس کردن فیلم ها را انجام می داد. آنها در آن دهه به خاطر زیرنویس کردن فیلم های روز خیلی معروف بودند. یکی از اعضای آن گروه پیشنهاد می دهد که به جای زیرنویس زدن بیاییم فیلم ها رو دوبله کنیم. برای اولین بار این کار را انجام دادند و تیمی را هم جمع کردند شامل افرادی که به سندیکا رفته بودند تست داده بودند و قبول نشده بودند، یا تئاتری بودند و اصلا ربطی به این جریان دوبله نداشتند، مثل محمد رضا علیمردانی و اشکان صادقی و...که دنبال دوبله نبودند. به این صورت برنامه هایشان را جلو بردند و توانستند از این فاصله به وجود آمده استفاده کنند.

 پس می توان گفت این یک جور واکنش به وضعیت خاصی بود؟

 طبعاً واکنش خفته از فضای خاصی بود که عده ای رفته بودند قبول نشده بودند و یا تازه وارد بودند یا هر چیز دیگری. عده ای هم که متعلق به این جریان نبودند یا با واسطه آمدند یا به هر شکل دیگر، در نهایت تست دادند و وارد سیستم شدند که بازخورد خوبی هم دادند. محمدرضا علیمردانی و اشکان صادقی در تئاتر فعّال بودند و با واسطه معرفی شدند و مجید آقاکریمی هم به این شکل وارد مجموعه شد.

 جریان مالی آنها از چه راهی تأمین می شد؟ به قول خودت آنها که در ابتدا زیرنویس زن بودند و بعد وارد جریان دوبله فیلم ها شدند؛ دوبله هم که هزینه های بالاتری دارد.

 فرآیند مالی آنها به این صورت بود که چون محصول به شکل غیرقانونی توزیع می شد و پروانه نمایش هم نداشت، بدون سانسور و در تیراژ بالایی به بازار می رفت. این تیراژ بالا در بازار خفته انیمیشن واکنش نشان داد. بازاری که نزدیک به 2 دهه محصول جدیدی به خود ندیده بود و تنها دل خوشی مخاطب انیمیشن با دوبله فارسی، تماشای آثار کلاسیکی چون «سیندرلا»،«رابین هود» و... بود. به بازار انیمیشن نه سندیکا و نه سفارش دهنده هیچ توجهی نداشتند. شاید فکر می کردند دوبله انیمیشن تنها برای گروه سنی کودک و نوجوان است. این بزرگترین اشتباه بود چون مشهورترین کمپانی های سازنده انیمشن دنیا هم داشتند از این مارکت کودکان و والدین شان استفاده می کردند. آن وقت برای ما طی 20 سال هیچ اتفاق خاصی در حوزه سینمای کودک نیفتاده بود. فقط «کلاه قرمزی و پسرخاله» را داشتیم و می توان گفت در هر 7 سال یک بار محصولی برای کودکان ساخته می شد و حالا گلوری با تیراژ بالایی به میدان آمده بود. آن وقت گلوری انیمیشنی چون «در جستجوی نمو» را در 500 هزار نسخه با قیمت 2000 تومان به بازار می داد و همه اش به فروش می رفت. یعنی اینها چیزی معادل 5 برابر یک مؤسسه مجوز دار تولید داشتند.

 پس معلوم می شود که این گروه خیلی تیزهوشانه، سیستماتیک و با برنامه ریزی به حوزه دوبله انیمیشن وارد شدند، چون احتمال داشت که با دوبله فیلم های سینمایی برای سایر مخاطبان آن هم با صداهای ناشناخته، موجب پس زدن از سوی بازار شوند. برای نمونه مخاطبی که تام کروز را با صدای سعید مظفری یا منوچهر والی زاده دیده و ارتباط برقرار کرده اگر با صدای یکی دیگر ببیند، پس می‌زند ولی کارتون این جنبه را ندارد .

 بله؛ اصلاً این جنبه را نداشت. مؤسسه ها در کلاس خودشان نمی‌دیدند یا نمیتوانستند ، کارتون کار کنند به همین علّت برای گلوری جواب داد و اسمش در بازار صدا کرد. به قدری بزرگ شد که هر کاری را تا 500 هزار نسخه می فروخت و حتی گاهی اوقات استقبال به حدی بود که محصولاتش به فروش مجدد می رسید مثل «در جستجوی نمو». در نتیجه، این بازار عدّه ای را به پول های نجومی رساند، بازاری که دیگر وجود ندارد.

 چقدر به مجری کار می‌دادند؟

 نسبت مبلغش 3 به یک بود. خبر دارم که برای دوبله «سیندرلای2» 3 میلیون تومان گرفته بودند، چیزی که الان این مبلغ برای خیلی ها شبیه رؤیاست.

 خیلی دوبله گرانی بوده که...

  آن هم در اوایل دهه 80 تا سقف 5/2  تا 3 میلیون برای دوبله پرداختی داشتند.

 خیلی ها با این تصور می رفتند و مثلا «سیندرلای 2»را می خریدند که دوبله اش با همان صداهای قبلی است ولی با صداهای دیگری روبرو می شدند. با تمام این احوال چون کارتون بود فروش هم می‌کرد.

 به خاطر همین بود که افرادی به ثروت هنگفتی رسیدند. سال های 83-82 تا 85 پول سرشاری وارد این بخش شد. عده ای که مؤسسه ویدیو رسانه داشتند روز به روز کارشان را گسترش دادند و عده ای از وزارت ارشاد مجوز گرفتند و موسسه زدند. خلاصه من از جریان اعتصاب خبری نداشتم گفتند که فردا بیا اما آخرین امتحان دانشگاه را داشتم و بالاخره در 13اردیبهشت رفتم. اوایل با رئیسی 4 عنوان فیلم دوبله ‌کردیم؛ بعد گفت فیلم ها باید دراستودیوی خودم دوبله شود. آنها هم گفتند ما خودمان استودیو داریم. رئیسی در تابستان 83 که یک سال از ماجرای دوبله موج جدید فیلم ها می‌گذشت 10 عدد از این فیلم های دوبله شده را به شبکه تهران داد.

 آن موقع عنوانی به نام انجمن گویندگان جوان تهران هنوز وجود نداشت ؟

 نه؛ بعدها نام گذاری شد.

 ارتباط خاصی با شبکه 5 داشت؟

 ارتباط با یکی از تهیه کننده ها داشت. «سیاره گنج»، «در جستجوی نمو»، «شرکت هیولاها» و... 10 عدد کارتون بود که پخش کردند و چه سر و صدایی هم به پا کرد چون از تلویزیون انیمیشن های روز دنیا پخش نمی‌شد. از سال84 تصمیم گرفت تیم بچه هایی را که کار می‌کردند بفرستند زیر نظر یک انجمنی و این انجمن با روابط از وزارت کار مجوز گرفت. ایشان رفت به مجمع صنوف و مجمع صنوف هم انجمن صنفی کارگری داد نه کارفرمایی، چون اگر کارفرمایی بود باید استودیودارها یا مدیران دوبلاژ می آمدند و پروانه شان را می‌گذاشتند تا انجمن صنفی کارفرمایی تشکیل شود. انجمن صنفی کارگری گویندگان جوان ایران می خواست بگیرد که ندادند و شد انجمن امور صنفی کارگری گویندگان جوان تهران!.

 «گلوری» هم از قبل مجوز داشت؟

 «گلوری» اسمی بود که گویا محمدرضا علیمردانی پیشنهاد داده بود مجوزی نداشت. طوری جریان سازی می کردند که احساس شود این دوبله ها خارج از ایران صورت می گیرد تا کسی مانع کارشان نشود. آدرس غلط داده بود با نام «گلوری اینترتینمنت».بعد هم نشان G و حتی سایتی به نام «گلوری دوبی» را راه انداختند و مردم هم می‌گفتند همه این آثار در دوبی دوبله می‌شود!. گلوری شد انجمن صنفی گویندگان جوان تهران، جالب بود که اساسنامه را من نوشتم و رفتیم انجمن صنفی تا ارائه دهیم با مخالفت آنها مواجه شدیم و گفتند اصلاً نباید اساسنامه را شما تنظیم کنید این در حوزه اختیارات قانونی ماست. مدتی گذشت تا به اتفاق رئیسی و امین امینی - که بعدها اصلاً به دوبله نیامد - رفتیم و اساسنامه را امضاء کردیم و ما شدیم هیئت مؤسس. در واقع وارد بازی ای شده بودم که اصلاً نمی شد از آن خارج شد. مجبور بودم، درسم تمام شده بود و می خواستم تست بدهم که اعتصاب شده بود. فکر می کردم که وقتی اعتصاب تمام ‌شود با قبولی در تست گویندگی وارد جریان اصلی دوبلاژ خواهم شد اما داستان به شکل دیگری شد. درست روزی که انتخابات انجمن گویندگان جوان انجام شد من و آقای امینی جا ماندیم یا بهتر بگویم ما را کنار گذاشتند .

 چرا؟

  این سناریو خیلی دقیق طراحی شده بود و درست ما 2 نفر را دور زدند تا اصلاً پایمان به انجمن باز نشود. رئیسی رئیس شد ودوستان عزیز آن روزگارش هم شدند اعضای هیات مدیره!. از انتخابات صوری، من به جریان دوبله فیلم در آن دوران برگشتم و فیلمی هندی را به مدیریت خانم رفعت هاشم پور دوبله کردیم. خانم هاشم پور در بیشتر کارهایشان ازمن و نیما رئیسی استفاده می کردند. 2 یا 3 فیلم با هم کار کردیم و دیگر نشد که با هم کار کنیم. بعد از جریان رفع اعتصاب، ایشان رفت و دیگر به دوبله باز نگشت. در آن سالها بزرگترین مشوقم خانم هاشم پور بود. می گفت از تو یک چیزی در می آید. با این حرف های ایشان بود که چشم هایم سوی بیشتری در این مسیر تاریک پیش رویم می گرفت. من افتخارم این است که روبروی ایشان و به سرپرستی ایشان گویندگی کرده ام. ای کاش بازهم ایشان را در دوبله می دیدم، ای کاش بازهم زیر دست ایشان می آموختم. بدترین اتفاق اعتصاب سال 84 به نظرم رفتن خانم هاشم پور بود. چند وقت پیش شنیدم برای کاری به دعوت دوست بزرگواری به تلویزیون رفتند. خیلی خوشحال شدم. ای کاش فتح بابی باشد ایشان برگردند.

 اعتصاب همچنان در جریان بود؟

 بله؛ اگر قرار بود 2 ماه طول بکشد این کار کشیده  شده بود به آبان و آذر84. یعنی شده بود 8 ماه و تمام هم نمی شد. خودم در آن شرایط بلاتکلیف بودم.

 آن وقت شما با سندیکا ارتباط برقرار نکردید؟

 اصلاً ارتباط قطع شده بود و در جریانی افتادیم که متأسفانه عنوان بدی به ما خورد. گفتند اعتصاب شکنیم .

 تلاش هم نکردید که با رئیس وقت سندیکا (محمود قنبری) ارتباطی بگیرید؟

 آن موقع آقای قنبری در صدد بودند که این قائله رو بخوابانند و درست هم قدم برمی‌داشتند. گفتند که شما استعدادهای خوبتان را بیاورید به سندیکا زیر نظر ما باشند تا قائله را ختم به خیر کنیم. شما هم دیگر به آن جا نروید. حتی راهکار هم دادند.

 راهکارشان چه بود؟

 این بود که بیایید آزمون بدهید، با توجه به استعداد بچه های شما چرا که نه؟ خب طرف هم زیر بار این موضوع نمی رفت.

 رئیسی خودش در آزمون شرکت کرد؟

 می دانست اگر برود، در لیست مردودین نفر اول است، آن قدر که توانایی بالایی داشت!

 پس آن خبری که شنیده بودیم در حد شایعه بوده که محمود قنبری در آزمون به گویش و جنس صدای رئیسی ایراد گرفته و او هم از سر لج بازی و مقابله به مثل رفته انجمنش را تأسیس کرده در نتیجه این داستان به شکل دیگری بوده است.

 من گمان نمی کنم اصلا ایشان تا سال 1384 می دانسته که دوبلاژ ایران انجمنی دارد که میتوانی در آن تست هم بدهی.

 این مسئله که انجمنی وجود دارد و گروهی تشکیل می شود و با هم تصمیم گیری می کنند،علناً وجود نداشته و ندارد.

 نه وجود نداشت و دقیقاً از انتخابات انجمن که ما را کنار گذاشتند، فهمیدیم انجمن ایشان قائم به ذات  است و قائم به جمع نیست و حتی حاضر نبود با آقای قنبری سر میز مذاکره بنشیند.

 و اصلاً هم نرفت؟

 نه دیگر، معتقد بود اگر آقای قنبری رییس انجمن 50-60 ساله دوبله است، خب من هم الان رئیسم، باید آنجا ریاستی داشته باشم تا این میز و عنوان را رها کنم. خب طبیعی است که نه آقای قنبری و نه هیچ عقل دیگری زیر بار این حرف نمی رفت. ما هم اعتراض می کردیم، می گفت بالاخره میان دنبالمان و با احترام ما را خواهند برد.

 سندیکا از لحاظ قانونی هم نتوانست مانع فعّالیت شان شود؟

 دیگر نمی شد کاری کرد. از نظر تشکیلات زیر نظر وزارتخانه دیگری بودند. باید خانه سینما یا خود سندیکا روندی را طی می‌کردند تا مانع کارشان شوند ولی ساعت به ساعت از ریاست و پستش در انجمن می گذشت و ... .

 هم بازار فروش انیمیشن را در اختیار داشت  و هم نمایش کارهایش از تلویزیون در این دیده شدن مؤثر بود.

 دقیقا؛ شما دیگر او را در رقابت با سندیکا می‌دیدید. نه این که مخاطب علاقه به تمام کارهایش داشته باشد، نه چون از لحاظ پخش قوی بود خیلی از کارها دیده می شد. از لحاظ تبلیغات رسانه ای هم قوی بود. رئیسی با ریختن طرح دوستی با خبرنگاری از خبرگزاری های فعال توانست خیلی از اهدافش را عملی کند و هم چنان این فرد قلب تپنده رئیسی است. این آقای روابط عمومی حجم وسیعی از تبلیغات رسانه ای را برای شناساندن انجمن به راه انداخت و بازار فروش انیمیشن در سیطره آنها قرار گرفت. یعنی اگر در بازار عرضه فیلمی در 10 هزار نسخه بود، برای آنها این رقم به 700 هزار نسخه می رسید چیزی معادل 70 برابر و مخاطب را به طور کامل جذب خودشان کردند. تلویزیون هم در واقع وجه غالب کار کودک و نوجوان را به او داده بود. این بازی از سال 84 شروع شد که ماه های ابتدایی حضورم در انجمن بود. اوایل سال 85 اعتصاب به پایان رسید و رئیس انجمن نفرات زیادی را در انجمن جمع کرد. ضمن این که حجم بالایی از فیلم در آن جا دوبله می شد.

 پس خودت از این وضع به وجود آمده راضی بودی؟

  وقتی دیدم آن بهایی که علاقه داشتم در بیرون به من داده شود، داده نشد فضای انجمن گویندگان جوان را مناسب دیدم و به دعوت شان پاسخ مثبت دادم ولی مدام این کور سوی امید را داشتم که این ها با هم دیگر در آینده ای نزدیک تلفیق می شوند. به مرور فهمیدم که اصلاً برنامه تلفیقی وجود ندارد. برنامه این هست که ما کار کنیم کار کنیم و ... کار کنیم .

 در ارزیابی دوبله های اولیه انجمن گویندگان جوان نکته هایی وجود داشت که گویا قرار است این ها در کارشان - جهت جذب بالای مخاطب - آمده اند از یک سری خطوط قرمز رایج در دوبله های ویدئو رسانه و تلویزیون عبور کنند. برای مثال استفاده از گویش ها و لهجه های اقوام که نمونه بارز آن دوبله انیمیشن «شگفت انگیزها» است و در آن برای نمونه شخصیت معلم گویش مازندرانی دارد و مابقی آبادانی، قزوینی، آذری و ... صحبت می کنند. در نگاه اول هم این حرکت جذاب به نظر می رسید. آیا این ایده از طرف خود انجمن بود یا از طرف سفارش دهنده شکل گرفته بود؟

 نه اینها از بیرون کنترل می‌شد. یعنی این جوری نبود ایده ما باشد که فلان شخصیت قزوینی حرف بزند، این از بیرون بود. سفارش دهنده ذهنیتی از لهجه های مختلف در دوبله های قبل از انقلاب داشت و از این ذهنیت استفاده می کرد برای عرضه محصولش در بازار. یک خورده که جلو رفت وزارت ارشاد جلوی این دوبله ها را گرفت. گفتند دارد به قومیّت ها توهین می شود و درست هم می گفتند.

 یکی از انتقادها به این دوبله ها، فقدان خلاقیّت و استفاده بی محابا از گویش ها و تیپ های صدایی ابداع شده توسط دوبلورهای مشهور بود.

 ما نباید همه اش به جنبه منفی این ماجرا اشاره کنیم. درست است که حامیان مالی بزرگی داشتند و این ماجرا را پیش می‌بردند اماهمین که محیطی باز شد تا تعدادی جوان بیایند و استعدادشان را نشان دهند مسئله ی مهمّی بود. این جریان کمک کرد به بروز خلاقیت جوانان علاقه مند به دوبلاژ. ما فکر می کردیم که این جریان یک جریان هنری است. زمان گذشت تا جنبه های منفی این تشکیلات برای مان معلوم شد.

 این جریان باعث شد عده زیادی برای آزمون صدا و فعالیت در حوزه دوبله انیمیشن به انجمن گویندگان جوان مراجعه کنند.

 بله؛ از سال 86 این اتفاق افتاد. تصور می کردیم داریم استانداردها را جابه جا می کنیم و هنوزم به این اعتقاد داریم و بدون شکّ برای مخاطبان و منتقدان قابل کتمان نیست؛این موضوع  قابل نادیده گرفته شدن نیست که اصلاً کسی در دهه 80 دوبله انیمیشن کار نمی کرد ما بودیم که جریان را به این سمت پیش بردیم که همه انیمیشن نگاه کنند. خودم به شخصه با لهجه، مسخره بازی و اجرا و  درآوردن تیپ های قدیمی مخالفم. کار را به سمتی پیش بردیم که با استانداردهای بالا باشد با جزئیات مثل صدای اصلی فیلم.

 بحث این جاست که رویکرد دوبله یک سری از این کارها انگار برای مصرف روز و اتفاقات روزمره بوده است. نمونه اش دوبله فیلم «ماشین ها» که نوروز86 در برنامه سینما1 پخش شد و مصادف بود با جریان گران شدن گوجه فرنگی در زمستان و در یکی از دیالوگ ها به این مضمون که قیمت بلیت مسابقه اتوموبیل رانی مساوی است با چند کیلو گوجه فرنگی،اشاره شده بود! یا ترانه «شب های گلوبندک» در جامعه ترانه روز می شود، سپس شاهد اجرای آن از زبان لاک پشت انیمیشن در دوبله «در جستجوی نمو» می شویم. استفاده از جوک های خیابانی و پیامکی هم که به وفور دیده می شد. شاید این رویکرد در زمان خودش جذابیت داشته ولی اثر ماندگاری ندارد و این در تناقض با راه اندازی جریان هنری است که اشاره می کنی.

 باید دو جنبه از مسئله را توضیح بدهم. وجه اول شناخت مدیوم سلیقه مخاطب وتهییج اوست و دیگری سرحال نگه داشتن بازار  برای جذب مخاطب بیشتر. سفارش دهنده نگاه می کرد که مردم در ارتباط تنگاتنگ با کدام مسئله روز هستند، این را می خواست در دوبله بیاید تا مخاطب تهییج شود. این رویکرد موجب آشنایی مخاطب با نشان شرکت عرضه کننده انیمیشن شده و برای خرید کارهای بعدی ترغیب می شد. این طوری فروش آینده محصول تضمین شده بود و بازار سرحال می ماند. استفاده از جملات فلان سخنرانی، گرانی گوجه فرنگی و اشاره به کارت سوخت همه و همه به این منظور بود. مسؤول آن جا هم هم دست گوینده ها را برای این مسئله باز می ‌گذاشت.

 حتماً به واسطه پشتوانه اش این کار را انجام می داد.

 بحثی مطرح بود آن روزها که او پشتوانه عظیمی دارد. نه اصلاً هم نداشت و پشتوانه اش بازار مخاطب بود. این که چه جور مخاطب را تحریک کند تا کارهایش را بیشتر بخرند. به همین دلیل زمانی که شهرت پیدا کرد برای خودش تعاریف جدیدی هم در دوبله ارائه داد. مثلاً  عناوین کاری جدیدی مثل دستیار مدیر دوبلاژ و یا ناظر کیفی دوبلاژ. بیشترش استفاده از ایده های این و آن بود. مثلا سر دوبله انیمیشن «رئیس مزرعه» با گیتار آهنگی زده می‌شد. محمدرضا علیمردانی هم مدیر دوبلاژش بود. گفت چه کلامی بر اساس داستان فیلم روی این آهنگ بگذاریم. همان جا به یاد ترانه «من همونم که یه روز ...» افتادند و در آن قسمت استفاده کردند. علیمردانی اتفاقی این ترانه را پیشنهاد داد و گرفت و از دوبله «رئیس مزرعه» خیلی استقبال شد. از آن به بعد این اتفاق در همه کارها افتاد و به قول شما برای آن زمان جواب می داد و برای الان دیگر جواب گو نیست.

 اتفاق مهم دیگر جشن شبکه تهران در سال 85 بود که در کنار احمد رسول زاده، ابوالحسن تهامی و داوود نماینده از مهرداد رئیسی هم تقدیر شد و از آن لحظه بود که با چهره رئیسی آشنا شدیم.

 این هم ماجرای جالبی دارد. رضا صولتی انیمیشنی به نام «طعمه کوسه» در ماه رمضان سال 85 دوبله می کرد. آمد به من گفت انیمیشنی کره ای دستم هست که در صحنه ای یکی می آید به زبان کره ای آواز می خواند و ما نمی توانیم مدام آهنگ فارسی برایش بگذاریم. فکر کردم نقالی اش کنیم قشنگ می شود. با این که کار خیلی سختی بود اما بالاخره این کار را انجام دادیم. در قالب نقالی مقفّا تنظیمش کردیم و از این کار رضایت داشتیم. در حین این ماجرا، رسانه های خارجی شروع کردند به راه انداختن بحث هایی درباره نام خلیج فارس. در داستان فیلم ماهی ای گم می شود و برای پیدا شدن، نشانی خلیج عدن را از ماهی دیگری می پرسد. صولتی دیالوگ را تغییر داد و به جای خلیج عدن، نام خلیج فارس را گذاشت. بعد داستان پیش رفت و مخاطب و تلویزیون و بازار هم خیلی استقبال کردند. بعد هم مدیران گفتند آفرین چه شمّ سیاسیِ قوی ای به  نام خلیج فارس هم اشاره کردید.

 حالا این حرکت خود جوش بود؟

 بله؛ بعدها فهمیدند که از این طنز سیاسی هم برای جذب مخاطب و مدیران می توان استفاده کرد چرا که از این نوع دوبله خوب استقبال می‌کنند. وقتی کار را به تلویزیون دادند و پخش شد، مدیر وقت شبکه تهران بسیار این دوبله را تحسین کرد و گفت باید مدیر دوبلاژش را بیاوریم و از او تقدیر کنیم. شاهکار کرده در این جریان های سیاسی با زیرکی این مساله خلیج فارس را مطرح نموده و بچه ها را هم با این مسئله آشنا کرده است. حالا مدیر دوبلاژش کیست؟ تا آمدند بگویند فلانی ! ناگهان نامش تبدیل شد به فلونی و بعد هم تقدیر شد !!! کلا اسم تغییر کرد.

 این جا برای رضا صولتی مصاحبه مطبوعاتی جور نکرد تا حقایق را بگوید؟!!

 رضا صولتی هم مثل خیلی های دیگر هنرمند مستعدی بود که به خاطر دوبله از مشهد به تهران کوچ کرده بود. تمام زار و زندگیش را رها کرده بود. مگر عقلش را از دست داده بود اعتراض کند و دست از پا درازتر با یک نامه "اخراج " از انجمن برگردد مشهد؟ جواب خانواده را چه کسی می داد آن وقت؟ فقط نشست و نگاه کرد.

 پیشنهاد کار دوبله سینمایی هم شد ؟

 وقتی دوبله انیمیشن در بازار خیلی خوب جواب ‌داده  گفتند برویم به سمت دوبله فیلم های سینمایی روز. یک سال و نیمی از فعالیتم در انجمن می گذشت و در کارهای مهمّی نقش گویی و مدیریت کرده بودم. به من فیلم «سوپرمن» را پیشنهاد دادند. وقتی دوبله شد آن قدر فروش رفت و استقبال شد که ترسیدم همین کار باعث نابودیمان شود. چون روی خط قرمز سندیکا و ارشاد پا گذاشته بودیم. اگر نسخه های کپی اش قرار بود 500 هزار نسخه باشد در همان تکثیر اول یک و نیم میلیون نسخه وارد بازار شد. عددی که الان شبیه شوخی است. دوبله فیلم بدون ممیزی در بازار پخش شد و بازخورد پُر سر و صدایی داشت. حتی مجبور شدم خبر دوبله این فیلم را از سایتم بردارم چون  مخاطبم دیگر خیلی زیاد شده بود و احساس خطر کردم بیش از حد بزرگ شده ایم. گلوری را مدّتی تعطیل کردند. ارشاد گفت شما باید در چارچوب قوانین باشید و این چه وضعی است که پیش گرفتید. انجمن را تحت فشار قرار دادند.

 و از کارهای تاریخی دیگر انجمن گویندگان برگزاری آزمون صدا برای خبرنگاران در روز خبرنگار بود.این یکی چه ضرورتی داشت؟!!

 اینها از آن حرکت های تبلیغاتی بود، خب خیلی بُرد داشت که یک خبرنگار بیاید و وارد یک سیستم دوبله فیلم شود و دو خط هم بگوید. بعدش هرچه به او میگفتند می رفت و برای رسانه ها می گفت. دیگر کار به جایی رسیده بود که دیدم راننده محترم سرویس خبرنگارها به استودیوی ضبط آمده و دارد تست می دهد و قبول هم شد!. همه تست می‌دادند ولی هیچ کدام را قبول نمی‌کرد به غیر از یکی دو نفر آن هم در مقطعی کوتاه. این حرکات تبلیغاتی سوای بحث تست صدا و آموزش عمومی برای هنرجویان بود. سیستم اطلاع رسانی قوی هم درست کرده بود تا هر هنرجویی که می خواست در جای دیگری به غیر از انجمن فعالیت دوبله کند، با اطلاع از این موضوع او را اخراج می کرد.

 شما خودت آموزش می دادی؟

 بله؛ سرفصل هایی را برای آموزش طراحی کردیم تا هنرجو بعد از طی این دوره در انجمن مشغول شود. نکته جالب آموزش این بود که هفته ای بیش از یک میلیون تومان از راه برگزاری تست و آموزش درآمد داشت و تنها 50 هزار تومان به  هر مدرس می داد. کم کم افرادی را به انجمن آورد که دائم در رقابت با هم باشند. استعداد گویندگی را داشتند اما فرصتی پیدا نکرده بودند و حالا این فرصت داده شده بود. حاضر بودند بدون دستمزد کار کنند و در نتیجه از افرادی که در این راه درآمدی داشتند، فرصت را گرفتند. طرف وقتی می ‌دید امروز تک کلمه یا خُرده صدایی در دوبله کارتونی گفته و چند روز بعد از تلویزیون پخش می شود، لذت 2 دنیا را می برد.

 البته با حضورت در انجمن گویندگان جوان، دیگر وجهه خوبی در جامعه دوبلاژ نداشتی اما با وجود همه این هیاهوها، تلاشی کردی که به جریان اصلی دوبله وارد شوی؟  

 بله؛ با این که موضع گیری شدیدی داشتند اما فکرش همچنان در سرم بود. شما فکر کنید در طول هفته کارتونی دوبله می‌کردم آخر هفته از تلویزیون پخش می شد و بازخوردش را همان وقت می دیدم و لذّت می بردم ولی با اتفاقاتی که در انجمن افتاد دیدم آن آینده ای که باید داشته باشد برایم ندارد. رئیسی یک سیر صعودی داشت و بعد از سال 87 کیفیت کارش به شدت کم رنگ شد و در 88 نابود شد. وقتی در سال 86 یک خودرو لوکس چند 10 میلیونی - بعد از جریان دوبله «سوپرمن» - خرید، فهمیدم که بد باختم. در طول چند سال اشتباه بزرگی مرتکب شده ام و تمام حرف هایش برای ارائه کاری متفاوت در جهت اعتلای دوبلاژ، پوچ و بی معنی بود. چنین کسی که منبع درآمد آن چنانی برای خرید خودروی سفارشی لوکس دارد، آیا ممکن است این منبع را رها کند و زیر نظر سندیکا برود؟ دیدم چنین امکانی وجود ندارد. دیگر از همه چیز بریدم. سال 87 به طور مخفیانه از طریق همسرم [یسنا ایروانی، مترجم واحد دوبلاژ سیما] به تلویزیون رفتم تا در آن جا پذیرفته شوم اما به جای ملاقات و گفت و گو با مدیران و چهره های اصلی، با افراد نه چندان تأثیرگذار بر خورد کردم که نتیجه خوبی برایم نداشت.سرانجام در سال 89 با موافقت رئیس وقت واحد دوبلاژ [حسین بزرگی] توانستم در تلویزیون مشغول به کار شوم.

  در مقطعی شاهد تجلیل انجمن گویندگان جوان از مقام پیش کسوتانی چون زنده یاد علی کسمایی، مرتضی احمدی و آرشاک قوکاسیان بودیم که با برگزاری انواع و اقسام مراسم بزرگداشت و اسم گذاری استودیو به نام ایشان همراه بود.

 البته نقطه آغاز این تجلیل ها از سال 85 در ملاقات انجمن با زنده یاد خسرو شایگان بود که دسته جمعی برای عیادت به منزل ایشان رفتیم. ایده بزرگداشت آقای مرتضی احمدی در زمان دوبله «هورتون صدای هو می شنود» شکل گرفت. گفت می خواهم مرتضی احمدی را بیاورم تا در این کار بر اساس قطعات ضربی تهران قدیم - روحوضی - راوی هورتون شود. این کار به پایان رسید اما به علّت ضعف صدابرداری در بخش راوی و عدم تناسب این اجرا با ساختار تصویری این انیمیشن چندان مورد توجّه قرار نگرفت. برای هیاهوی تبلیغاتی حضور استاد احمدی هم استودیوی پرتابلش !!! را به نام ایشان کرد. ماجرای این استودیوی پرتابل هم جالب است. یک پاسیو بود در دفتر که فضای پرتی بود. تصمیم گرفت که از فضای پرت بهره برداری مناسبی بکند. استودیویی علم بشود که بعد اگر خواستند جابجایش کنند امکانش باشد! یعنی در اسباب کشی بتوان حملش کرد. بعد با نئوپان درستش کردند و شد استودیوی پرتابل! آخرش هم در اولین اسباب کشی خُرد و خاکشیر شد! شنیدم در چهارشنبه سوری بعدی، نئوپان ها را سوزاندند. در مورد آقای کسمایی هم هیچ شناختی از استاد علی کسمایی نداشت و از طریق گفت و گویی که با هم داشتیم آشنا شد. اشاره کردم دوبلاژ ایران وام دار استادی چون علی کسمایی است. گفت نمی شناسمشان! گفتم این چهره های سرشناس را تربیت کرده و بسیاری از کارهای شاخص به دست ایشان دوبله شده است. قرار شد چون آدم مهمی است ببیندشان و روابط عمومی، جناب کسمایی را پیدا کند که پیدا کرد. با حضور ایشان در انجمن، به همه اعلام کرد همان طور که من ناظر کیفی دوبلاژ کلیه کارهای انجمن هستم، از حالا به بعد استاد کسمایی ناظر کیفی آثاری است که به مدیریت من دوبله می شود. در مراسم تجلیلی هم که گرفت، گفت که آخرین شاگرد استاد کسمایی است و نکاتی را دارد در خفیه از ایشان آموزش می بیند که تا به حال به کسی نیاموخته اند. خودش را در این موضوع هم طراز با چهره های شاخصی چون آقایان اساتید قرار می داد. آرشاک عزیز هم که اصلا در جریان مسائل نبود، آمد ایران و به یک باره مورد تقدیر قرار گرفت اما شنیدم یک اتفاق جالب بعد از برگزاری مراسم بزرگداشت آقای قوکاسیان افتاد. ایشان که بعد از سال ها به ایران بازگشته بود و هیچ اطلاعی از وقایع دوبله در دهه 80  نداشت، از او می پرسد که شما گویندگی هم می کنید؟ وقتی با جواب مثبت روبرو می شود می گوید، بهتر است به خاطر لهجه و مشکلات عدیده دیگر،این کار را نکنید!. چون از هر فضایی برای ساخت انواع استودیوها استفاده می شد،خب باید تمهیدی اندیشیده می شد تا استودیوها باهم قاطی نشوند !!! .

 در آسیب شناسی رویدادهای دوبلاژ در دهه 80 ، بسیاری معتقدند که وقوع این رویدادها معلول نوع عملکرد سندیکا در طول چند دهه گذشته بوده است.عملکردی که بیشتر رنگ و بوی انفعال را داشته و این نکته در فقدان هدف گذاری و برنامه ریزی بلند مدّت و کوتاه مدّت تا جذب و آموزش نیروهای تازه نفس مشهود است، حتی واگذاری تدریجی این وظایف تخصصی در سال های اخیر به تلویزیون اشتباه دیگری بوده که آنان مرتکب شده اند.

 به نظرم وقایع دهه 80 دارای دو جنبه منفی و مثبت است. جنبه مثبتش ظهور یک سری استعداد بود که کار کرده بودند بدون این که هیچ هزینه ای بابت آموزش شان داده شود. گروهی که حداقل میکروفون را می‌شناختند؛ حداقل در 100 تا فیلم گویندگی کرده بودند و می توانستند فرمان مدیر دوبلاژ را بگیرند. چون این مسئله خیلی مهمی است. خیلی از کسانی که می‌آیند این قدر طول می‌کشد تا بفهمند آن موسیقا و آن هارمونی ای که مدیر دوبلاژ می گوید چیست که مدیر و خودشان هردو نابود می شوند. خیلی زمان می برد حداقل 4 - 5 سال. این همان روند مثبتی است که برای برخی از این استعدادها در دهه 80 رخ داد و نمود داشت ولی جنبه منفی اش چه بود. مدیر این جریان نوظهور کسی نبود که سیستماتیک با این مسئله برخورد کند. برنامه بلند مدتی نداشت. روزانه یا نهایتاً سالانه بود. خب عدّه ای هم بودند که در آن جا این فنّ را آموختند، حالا درست یا غلط یا به شکل سرهم بندی شده. بعدش هم اینها رفتند بیرون و مشغول به کار غیرقانونی شدند. شما می‌بینید که الان بعضی از شبکه های ماهواره ای دارند از همان باقی مانده ها و آن کسانی که بازخورده و رد شده آن سیستم بودند، کارشان را تأمین می‌کنند. این گروه ها تمام شان در ایران هستند. یک بار به صورت ضربتی وزارت اطلاعات عده ای شان را جمع کرد اما فایده ای ندارد. مثلاً خود رئیسی سال90-89 که بازارش را از دست داد رفت با Pmc همکاری کرد. گروه هایی که مثل قارچ رشد کرده اند، اگر قبلاً یک انجمن صنفی گویندگان جوان تهران بود و مثلا در چارچوب قانون، الان 15 گروه دوبله است که دارند زیر زمینی فعالیت می‌کنند و نه در چارچوب قانون.

 به این معنی دوبله از قالب کاری تخصصی و انحصاری از لحاظ فنّی در استودیو، به کاری عمومی و فراگیر تبدیل شد. اکنون تنها با یک میکروفون و یک مونیتور می توان در خانه هم فیلم دوبله کرد. ضمن این که گسترش ابزار دیجیتال در این عرصه بسیار مؤثر بوده است.

 خیلی کمک کرده است. ببینید مثلاً در دهه 70 اگر می خواستید کار کارگاهی دوبله انجام بدهید، سخت افزار و نرم افزار خاصی وجود نداشت و کامپیوتر به آن شکل عمومیت نداشت که بخواهید با آن فیلم دوبله کنید. الان روی سیستم، فیلم به سرعت بالا می‌آید و با نرم افزار صدا را ضبط کرده و بعد صدا را با هر افکت دلخواهی تنظیم می کنند. دیگر مثل گذشته نه نیازی به ریل و آپارات هست و نه صفحه و کاست.

 با تمام این آزمون و خطاهایی که تجربه کردی و پشت سر گذاشتی به نظرت در ابتدای دهه 90 می توان در انتظار ارائه کارهای با کیفیت و متفاوتی بود یا این که هم چنان اثرات منفی دهه 80 در حوزه دوبلاژ وجود دارد و یا به تعبیری دیگر در دوران گذر هستیم؟

 از وقتی که ما 3 نفر، حسین مطمئن زاده، مهدی امینی و من در «استودیو کوالیما» دور هم جمع شدیم به دنبال جریان سازی در دوبله بودیم. برای نمونه شما دوبله کارتون «هرکول» را دیدید و در نقدی که نوشتید نگاه مثبتی به آن داشتید. دنبال این هستیم که این اتفاق بیفتد و جریانی ایجاد شود. یک دهه زمان داریم که این جریان را تثبیت کنیم و در این بازار رقابت نابرابر از لحاظ مالی، برای مخاطب شرایطی را ایجاد کنیم که هنوز دوبله ببیند و به گمانم موفق هم شدیم. در این 2 سال توانستیم بی هیچ تبلیغی و هیاهویی با ارائه آثاری چون «هرکول»، «رنگو»، «ماشین ها2» و... مخاطب جذب کنیم.

 شما خودت به عنوان کسی که چند سال در انجمن گویندگان جوان بوده و سابقه کار با رئیسی را دارد، روند کاری اش در دهه پیش رو را چگونه ارزیابی می‌ کنید؟

 در واقع بزرگترین فرصت به وجود آمده در دوبله را سوزاند. اگر به جای او در آن زمان بودم بهترین بهره برداری را می‌کردم .

 از چه نظر؟

 از جو استعدادهایی که خواستند وارد این حرفه شوند استفاده خوبی نکرد. برای اولین بار در تاریخ دوبلاژ ایران، از هر 4 گوشه کشور این همه علاقه مند برای تست به انجمن آمدند و می شد از این همه استعداد استفاده کرد. با برترین هایشان جریان نیرومندتری در دوبله ایجاد کرد که متأسفانه نشد. الان دیگر به خاطر همه مسائل به وجود آمده، کسی حاضر نیست جذب آن سیستم شود. سیستم مرده و از کار افتاده است.

 اما هنوز دارد فعالیّت می کند.

 اشاره کردم رسانه ها توسعه پیدا کرده اند؛ ممکن است آنها بازی کامپیوتری دوبله کنند یا آموزش آشپزی دوبله کنند. فضا برای این کارها هست اما آیا می توانید در جریان اصلی دوبله فیلم، انیمیشن یا سریال کار کنید؟ زائیده پیشرفت های  دهه 80 در حوزه کاری خودمان این بود که  بازار انواع رسانه ها توسعه یافت. امکان دارد هزار نوع سی دی مولتی مدیا به او بدهند تا دوبله کند. انجمن در این زمینه هم بسیار فعّال بود. نمایشگاه دیجیتال و رسانه ای نبود که او در آن غرفه نداشته باشد و همین باعث جذب سفارش دهنده می شد. نکته ای که سندیکا همواره غافل از آن بوده است.

 به نظر می آید یکی از علاقه مندی هایت بحث تیپ سازی و تیپ گویی به جای شخصیت های کارتونی است. شاهد مثالش هم نقش گویی به جای شخصیت هایی چون «گارفیلد»، «هورتون» و «پاندای کونگ فو کار» است. چگونه به اجرای این گونه تیپ گویی ها رسیدی؟

 در سال 85 انیمیشن «آن سوی پرچین» را برای دوبله در دست داشتیم. یک لاک پشت داشت و لاک پشت ها شخصیت خردمند در داستان ها دارند. آن لاک پشت علاوه بر آن خصیصه، لوس هم بود. این نقش گویی در ذهنم ماند تا به دوبله «هورتون» که رسیدم، دیدم این یکی نه تنها لوس بلکه یک خورده خنگ هم هست. از آن ایده هایی که از تیپ گویی درخشان صادق ماهرو در دوبله نقش «داروغه» در دوبله «رابین هود» گرفته بودم، اینها را جمع بندی کردم تا به آن اجرا رسیدم. برای دوبله «پاندای کونگ فو کار» هم نوعی تغییر شکل در اجراهای قبلی دادم با حفظ حس و حال خود شخصیت.

 با وجود همه سختی هایی که در این راه برای رسیدن به آرزوهایت متحمل شدی، الان راضی هستی و آیا به خواسته هایت رسیده ای؟

 در کار هنری به نظرم هیچ پایانی وجود ندارد آن هم دوبله که هر روز برای نقش گویی با یک شخصیت جدید روبرو می شویم. تازه خود را اول راه می دانم و سال های زیادی را پیش رو دارم اما با این همه ماجرا و سختی که در این سال ها دیدم، ارزشش را داشت.

 

 

 

 

 

 

نظرات  

 
+2 #12 شيما 1396-02-21 23:28
هر گروه دوبلاژى خوبى هاى خودشو داره
همه خاطره هاى ما با گلورى شروع شد و كم كم به گروه هاى كوچيك تر تقسيم شد ، همه گروهها كسايى رو دارن كه واقعا از ته قلب دوستشون داريم ، جدا از اون اين گروهها كاملا با هم متفاوته و مقايسه اونها كار جالبى نيست.
بازگو کردن
 
 
0 #11 کامران 1396-02-13 17:21
باید به اون خانوم یا آقایی که از آقای عزیزی انتقاد کرد بگم که حق کاملا با آقای رئیسیه، متاسفانه گلوری همیشه از خط قرمز ها رد شده، اگرچه توی اونجا دوبلور های جوان خوبی هم هستن، اما فکرنمیکنم با ای رویه به جایی برسن...در ضمن، هرگز نمیشه کارای گلوری رو با کوالیما مقایسه کرد...کوالیما در چارچوب قوانین و بدون حاشیه، دوبله های فوقالعاده ای رو ارائه کرده...«کله کدو» رو کی فراموش میکنه...من دوس ندارم مقایسه کنم.ولی با شاهکاری که آقای عزیزی توی پاندای کنگفو کار از خودشون گذاشتن، زشته که ما بخوایم ایشون رو با امثال رئیسی مقایسه کنیم
بازگو کردن
 
 
+4 #10 Aliakbar 1395-06-25 19:06
آقای حامد عزیز گل ، خیلی دوستت داریم . زندگی خودتونه هرجور راحتید . ولی به نظر من اگه میخواید دل بچه هایی مثل برادر منو شاد کنید ، اینه که با هم هماهنگ باشید . حق با شماست ، ولی ای کاش عین گذشته میشد و دوباره محمد رضا علیمردانی ، مهرداد رئیسی و خود شما و عزیزان دیگه ای که قبلا خوب دوبله میکردن دور هم جمع میشدن . یادش بخیر ، یکی از بهترین کارتون هایی که تو عمرم دیدم پاندا کونگ فو کار 1 بود که شما دوبلورش بودید . در کل به امید توفیق روز افزون شما . خدا یار و نگهدارتون.
بازگو کردن
 
 
+4 #9 دوبلر 1395-01-16 19:33
آقای خیاط راه رو لشتلاه رفتند ولی به زودی به گلوری برنیگردند و اما در مورد اکران های گلوری باید بگم که اونی که تو جوروش د بله میکنه آپاماست که خود حامد عزیزی اونجاست!گلوری چند تا کار توی کوروش داره بیشترش مال آپاماست اصل اکران های گلوری توی ملت و چارسو هستش و اگه آپاما بذاره داره تعداد کاراشو تو موروش بیشتر میکنه اونی که به زور بلیط نیفروشه آپاماست که خود عزیزی اونجاست وگرنه گلوری بیشتر از همه فروش داره و واقعا همه دوسشون دارن
بازگو کردن
 
 
0 #8 alireza 1394-11-17 19:32
تست سندیکا چه زمانیه؟میشه واضح و کامل پاسخ بدید
این سوال خیلی هاست

--------------------------------------------------------------
پارسی گویان / درباره تست سندیکا چیزی نشنیده ایم اما می پرسیم و خبر میدیم.
بازگو کردن
 
 
-1 #7 حامد عزیزی 1394-11-17 02:24
در پاسخ به اون مخاطب،که فرموده بودن گلوری تشویق مخاطبا رو در میاره،باید سوال کرد ،کدوم گلوری؟ تهران داب شو،شاخه جدا شده خیاط که با جواد رضویان و مهران غفوریان فیلم دوبله میکنه؟ یا گلوری،که تو کورش به زور ۵۰ بلیط برای سالن ۲۵۰ نفری میفروشه ؟ کار خیاط که دوبله بحساب نمیاد، یه جور نمایش رو حوضی است با حضور کمدینهای موفق در دهه ۷۰
بازگو کردن
 
 
+2 #6 دوبلر 1394-11-09 16:23
چه قدر هم پیش بینی ایشون درست بود!همین الانش گلوری همچین صدای تشویق تماشاچی ها رو تو سینماهاش در میاره که تصورش هم نمی تونید بکنید!گلوری عالیه چون رئیسش عقل داره برنامه ریزی داره تو که عرضه نداشتی تا حد اون پیشرفت کنی پس سعی نکن الکی خرابش کنی همون باید بری کوالیما اون کارای بی کیفیت و مسخرت رو ارائه بدی
بازگو کردن
 
 
0 #5 alireza 1393-02-25 22:55
داستان اعتصاب گوینده ها چی بوده؟؟وسر چه مسائلی بوده؟؟؟

----------------------------------------------------------------
پارسی گویان / اواسط دهه 80 شمسی اعضای انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم به خاطر اعتراض به کم بودن دستمزدها همکاری با مؤسسه های مربوط به شبکه نمایش خانگی را تحریم کردند. عده ای حاضر نشدند در این تحریم شرکت کنند ، از جمله امیر زند و چنگیز جلیلوند که در مؤسسه قرن 21 چند فیلم را با کسانی که عضو انجمن نبودند دوبله کردند و این کار مسائلی را پیش آورد.
بازگو کردن
 
 
-22 #4 الهه 1392-03-16 16:36
اميدوارم تو كارهاتون موفق باشيد جناب عزيزی.
گفتگوی خيلی جالبی بود ممنون.
من هم فكر ميكنم كه همه ی اون عزيزانی كه احساس ميكنن واقعا ميتونن دوبله كنن بايد به سازمان بيايند.فكر ميكنم سازمان جایی است كه همه ی دوبلورهای فوق العاده و كاربلد اونجا هستند،البته دوبلورهای ديگه ای هم هستن كه بيرون از اونجا فعاليت ميكنند و نميدونم چرا به سازمان نميان؟ بالاخره هركس مختار است كه هركاری ميخواهد بكند.
ما همه ی كارهاتون رو دنبال ميكنيم.ما دوبلورهای فوق العاده ای داريم.ما واقعا از زحمتی كه ميكشيد،ممنونيم. جناب عزيزی مطمئنم كه افراد زيادی مثل من طرفدار شما هستند،البته من طرفدار همه هستم! براتون ارزوی موفقيت داريم.
بازگو کردن
 
 
+27 #3 سجاد حسینی 1392-03-02 18:33
چند تا چیز هست که علی الرغم اهمیت خیلی زیادشون، اشاره یی بهشون نشد،
یکی از بزرگترین دلایل موفقیت کار دوبله در گلوری، سلیقه، انگیزه و خلاقیت گروه بود، گروهی که کم بودن، اما خوب بودن، یا بهتر بگم، چون گویندگی ریشه در بازیگری داره، در واقع صدا بازیگریه، اکثر کسایی که شروع کردن، تئاتری بودن و عالی، مثل اشکان صادقی، آرزو آفری، محمدرضا علیمردانی، مجید آقاکریمی، وحید نفر، و استعداد های خوب دیگه ای مثل فرشید منافی که کلا به مقوله ی صدا و گویندگی علاقه مند بودن. پس، همون طور که میدونین، انیمیشن، مخصوصا انیمیشن هایی که از 2005 به بعد ساخته می شن، روز به روز مجهز به جزئیات و ریزه کاری های بیشتری هستن که درآوردنشون از حوصله ی گویندگان سندیکا که اکثرا سال خورده هستن خارجه.
بازگو کردن
 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن

تحلیل آمار سایت و وبلاگ