صدای دوبلور در خدمت بازیگر است
چند سال پيش كه سريال «معصوميت از دست رفته» پخش و در تيتراژ آن نام حميدرضا آشتياني پور بعنوان مدير دوبلاژ درج شد ، عده ای متوجه نشدند كه وي همان آشتياني پور سينما است كه در سال 1380 فيلم «دختري به نام تندر» او با اختلاف اندكي پس از «سگ كشي» دومين فيم پرفروش و پربيننده سال شد.كار او در دوبله «معصوميت از دست رفته» - هم در مقام مدير دوبلاژ و هم بعنوان دوبلور امين تارخ و بهرام شاه محمدلو - آن قدر درخشان بود كه عده اي حتي از اهالي تلويزيون و سينما متوجه نشدند كه به جاي بعضي از بازيگران آن دوبلور صحبت كرده است .اكنون آشتياني پور آن كار درخشان را در «مختارنامه» نيز تكرار كرده است . آن چه مي خوانيد ، گفتگويي است با او براي پي بردن به رموز كارش در «مختار نامه». تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.
قديميترين موردي كه براي استفاده از دوبلور در فيلمي با صدابرداري سر صحنه به ياد مي آورم «بانو» ساخته داريوش مهرجويي است. ظاهرا قرار بوده به جاي بيتا فرهي دوبلور حرف بزند كه در نهايت هم انجام نشد. تا اين كه از چند سال پيش در سريالهايي كه محمدرضا ورزي ساخت و همچنين در «ناسپاس»، «ملك سليمان» و «آسمان محبوب» از دوبلور استفاده شد. شما در اين باره چيزي به ياد داريد؟
در تمام دنيا وقتي صحبت از صداي سر صحنه ميشود، الزاما همه صداهايي كه در فيلم شنيده ميشود، همانهايي نيست كه سر صحنه ضبط شدهاست. سينما واقعيت نيست، بلكه توهم و تصوري از واقعيت را القاءميكند، بنابراين همه چيز در خدمت آن است كه تصوير، تصوري از واقعيت را در خيال بيننده ايجاد كند و صدا بويژه يكي از مهمترين نقشها را در اين زمينه به عهده دارد. خواه صدايي كه همزمان ضبط شده يا صدايي كه بعدا ضبط ميشود. اين مطلب شامل گفتار فيلم هم ميشود. شما اگر سر صحنه فيلمبرداري حاضر بوده باشيد يقينا ديدهايد آن چه همزمان با فيلمبرداري ضبط ميشود حتما همان كه بعدا ميشنويد، نيست. شرايط خاص يك صحنه ممكن است نياز به تغييراتي در صدابرداري پديد بياورد، مثل صحنههاي عظيم و شلوغ يا صحنهاي با شرايط خاص نوري كه در زمانها و شرايط ويژه بايد فيلمبرداري شود و نظاير آن. گاهي هم تغييرات يا تصميماتي پس از فيلمبرداري ضرورت پيدا ميكند كه آن هم امري طبيعي است. آن چه در ايران طبيعي نيست، اين است كه غالبا درك درستي از اين موضوع ندارند و فكر ميكنند اصالت اثر ناشي از اين تغييرات دستخوش لطمه ميگردد. در حالي كه وقتي اين تغييرات با نظر كارگردان و صاحب اثر باشد، ديگر جاي بحث ندارد و اين كه در سينماي ايران چه زماني چنين اتفاقي براي اولين بار رخ داد هم چندان اهميتي ندارد. سينما در همه جاي جهان قواعد مشتركي دارد كه هر گاه ضرورتش پديد آيد، اتفاق ميافتد. اما آن چه به بحث ما مربوط ميشود، اين است كه اصلاحات گفتاري فيلم ـ چه از نقطه نظر هنري و چه فني ـ بايد به گونهاي باشد تا توجه مخاطب را صرفا به خودجلب نكند. هرگاه چنين بوده حاصل كار موفق وگرنه ناموفق بوده و ملاك ارزشگذاري روي يك عمل، ميزان موفقيت آن است و ملاك موفقيت تاثيري است كه بر مخاطب داشته.
به نظر شما دوبله تاثيري در افزايش يا كاهش تعداد بينندگان يك فيلم يا سريال دارد؟
بله. دوبله، هم در افزايش و هم در كاهش تعداد بينندگان موثر است. من بارها اين جمله را از افراد مختلف در مورد دوبلورهاي مختلف شنيدهام كه به او گفتهاند ما فلان فيلم را به خاطر صداي شما ميبينيم، اين يعني سهم گوينده در جذب مخاطب. تجربه جالبي كه براي خود من اتفاق افتاد اين بود كه در همين سريال «مختارنامه» افرادي به من خرده گرفتند كه چرا صداي فلان بازيگر را دوبله كرديد و مثل ديگري كه خودش به جاي خودش اين قدر خوب حرف زده چرااو را نياورديد تا به جاي خودش حرف بزند. در حالي كه آن عزيز غافل بود كه اتفاقا همان كه او ميانگاشت دوبله شده، صداي خود بازيگر بوده و آن ديگري كه تصور ميكرده صداي اصلي بازيگر است، در واقع دوبله شده بود. وقتي چنين اتفاقي به طور مكرر ميافتد نشان ميدهد صداي بازيگر يا گوينده اي كه به جايش صحبت ميكند تا چه حد تعيينكننده است، بخصوص وقتي نزديكي صداي گوينده به نقش بيشتر باشد. در واقع كليد موفقيت يك دوبلور آن است كه صدايش را به نقش نزديك كند و از توان اجراي خوبي برخوردار باشد. آن وقت يك دوبلور ميتواند صداي بازيگر را پشت سر بگذارد. ضمن اين كه اين مفهوم به معناي رد صداي كسي نيست، چرا كه كدام دوبلور ميتواند راسا اقدام به سخن گفتن به جاي كسي در فيلمي بكند. معمولا وقتي ضرورتي حاصل ميشود به سراغ ما ميآيند.
فيلمها و سريالهايي مثل «مختارنامه» از قبل مشخص است كه پربينندهاند آيا دوبله يك يا چند نقش تاثيري در بينندگان آن دارد؟ بخصوص كه بيننده به صداي بعضي از بازيگران مثل داوود رشيدي و محمد صادقي عادت كرده و آنها را حتي در آثار تاريخي پذيرفته است.
من از آقاي داوود ميرباقري تشكر ميكنم كه با اعتماد و حسنظن خود، اين امكان را به من داد كه افتخار همراهي ايشان را در اين بخش از كار داشته باشم و از نتيجه راضي هم باشم. شايد اگر حمايت و همراهي ميرباقري نبود هرگز نتيجه تا اين حد موفق از آب درنميآمد. بسياري از همكاران من، اين تجربه را يك موفقيت براي حرفه دوبلاژ در سينماي ايران ميدانند و باني آن داوود ميرباقري است و همراهي محمود فلاح، تهيهكننده محترم پروژه، چرا كه توانستيم نشان دهيم دوبله همپاي سطوح بالاي بازيگري امروز سينماي ايران، توان حضور دارد و هنوز هم عرصههايي براي آن كه بتواند حرف اول را بزند، برايش هست.
در واقع ميرباقري از خودگذشتگي كرد و كارش را به من سپرد. اميدوارم آن چه من در قبالش انجام دادم كم از آن نبوده باشد. پس طبيعتا من با اين تجربه و نتايج به دست آمده از آن با اين شكل از كار بويژه وقتي ضرورت داشته باشد، موافقم و معتقدم نهتنها در جذب بيننده مؤثر است ، بلكه در عمق دادن به تاثيرات احساسي و محتوايي اثر هم بسيار موثر است. بيننده وقتي فيلم ميبيند حق دارد صداها را بشنود و از سهم صدا در انتقال آن چه فيلم در جستجوي آن است، بهرهمند گردد. صداي بد بازيگر يا بد حرف زدنش يا صدابرداري مشكلدار در يك فيلم، ظلم به بيننده است و يقينا باعث جدايي او از فيلم خواهد شد. اينكه بيننده با صدايي آشنا باشد يا نه هم به شرايط فيلمها بستگي دارد. اصولا فيلم يك قرارداد است بين چشم و گوش و ذهن بيننده با سازنده اثر و معمولا پذيرش يا عدم پذيرش يك نقش يا صداي آن به شيوه به كارگيري و توان اجراي گوينده آن بستگي دارد. در ضمن نميشود يك اثر هنري را با اين فرض ساخت كه گروهي ثابت در همه دوران شاهد آن خواهند بود؛ بعلاوه اگر بازيگري توان تغيير صدا يا صداسازي متناسب با نقش را نداشته باشد اين خطر وجود دارد كه صدايش نقشهاي قبلي او را تداعي كند و اين هم البته بد است. مثلا در اين سريال ما نميخواستيم نقش ابنحنفيه، كسي را به ياد محمدرضا شريفينيا بيندازد با اين كه خودش خيلي خوب حرف زده بود.
درباره دوبله «معصوميت از دست رفته» گفته ايد اين كه كدام نقشها دوبله شود، تصميمگيري نهايي با شما بود.آيا در «مختارنامه» هم چنين بود؟
ميرباقري پيش از اين كه فيلمساز خوبي باشد، آدم خوبي است و معمولا فرصت همزيستي با آدمهاي خوب كم پيش ميآيد. حالا اين آدم خوب وقتي كارگردان فيلمي باشد كه ميخواهي دوبله كني و دوبله براي تو يك سرگرمي و عشق باشد آن هم در شرايطي كه نميتواني به عشق واقعيات برسي، آن وقت عرصهاي فراهم ميشود كه تو ميتواني جولان بدهي. اين ماجرا وقتي شيرينتر ميشود كه بداني كارگردانت به تو اعتماد دارد و كارش را هم بلد است. من معمولا در چنين موقعيتهايي از تمام وجودم مايه ميگذارم. به عبارت ديگر دست خودم نيست ، همين طور خود به خود همه وجودم در خدمت كار قرار ميگيرد آن هم با عشق و علاقه. ميرباقري براحتي با صداقت و صميميتش توانست شور و شوق مرا براي كار به غليان درآورد و همچنين برادرش حسن كه با خوشرويي، گويندگي مرا در نقشي كه بازي كرد (ابراهيم اشتر) پذيرفت. من و ميرباقري با هم صحبت كرديم. من فيلم را بارها ديدم و پيشنهادهايم را گفتم. در مواردي صددرصد توافق داشتيم و در مواردي جزئي تصميم يكديگر را عوض ميكرديم و پذيرفتن نظر طرف مقابل بين ما يك امر بديهي و طبيعي بود. ضمن اين كه من تمام سعي خودم را ميكردم تا به آنچه او ميخواست، برسم يا نزديك شوم و اين روحيه يادگاري است كه از زندهياد مهرداد فخيمي برايم مانده؛ استاد مسلمي كه وقتي سالها پيش كنار او قرار گرفتم، به من گفت تو بگو چه ميخواهي ، من به تو نزديك ميشوم و خواست تو را اجرا ميكنم و حالا من درس آن استاد را نزد اين دوست گرامي پس دادم. البته مواردي را هم براي دوبله و تعويض صدا پيشنهاد كردم كه اساسا ميرباقري به آن فكر نكرده بود، مثل صداي بنشميط (كريم اكبري مباركه) و ابن حنفيه . بعد نتيجه خوب از آب درآمد. در واقع ما فقط در مورد يك نقش يعني مختار توافق نداشتيم كه در آن يك مورد هم او از حق وتويش استفاده كرد و من هم براحتي پذيرفتم، يعني چارهاي نداشتم و البته هنوز هم بر نظرم پايدارم . وقتي تو دوست داري آنچه را او دوست دارد ديگر چه مخالفتي. فقط ميماند كمي تاسف، آن هم نه به عنوان كاسه داغتر از آش و دايه مهربانتر از مادر كه به عنوان يك همراه دلسوز.
كدام نقشها دوبله شده و چه اصلاحات صدايي انجام گرفته است؟ چرا مثلا صداي وليالله شيراندامي و مصطفي طاري دوبله نشد، اما به جاي محمدصادقي كه قبلا در سريالهاي تاريخي با صداي خودش بازي كرده دوبلور صحبت كرد؟
اين كه من بخواهم رموز كارم را به شما بگويم زهي خيال باطل! اين ديگر فوت كوزهگري است، اما به طور كلي در مورد صداهاي بازيگران برآيند كلي كار برايمان اهميت داشت. اين كه بتوانيم احساس و تصور واقعيت را در طول فيلم حفظ كنيم و رنگآميزي مطلوبي ـ و نه حتما ايدهآل ـ از صداها به وجود آوريم. درباره آقاي صادقي، لحني كه ايشان در بازيگري انتخاب كرده و اتفاقا خيلي هم برايش زحمت كشيده بود با ديگر نقشها همخواني نداشت و حتي ممكن بود به نقش ايشان لطمه بزند. براي همين به اين نتيجه رسيديم كه دوبلهاش كنيم و ايشان هم برخورد حرفهاي و خوبي با اين مساله داشت. اين كه كسي درك كند نقش در فيلم نسبت به منيت فردي اولويت دارد باعث موفقيت بيشتر ميشود و با اين ذهنيت، من و آقاي ژرژ پطروسي با حس خوبي به اين كار پرداختيم و صداي آقاي پطروسي در اين نقش بخوبي كارگر افتاد. البته اين از خوبي صداي آقاي صادقي چيزي كم نمي كند يا مثلا درخصوص نقش اموهب (بهناز توكلي) من دلم ميخواست خانم رفعت هاشمپور به جاي ايشان گويندگي كند. وقتي با آقاي مقامي بابت دعوت از همسرشان تماس گرفتم بعد از گفتوگو با خانم هاشمپور به من گفتند ايشان قسم ياد كرده كه ديگر گويندگي نكند و نميخواهد قسم خود را بشكند. خب البته بايد گفت صد حيف! چرا كه ما جايگزيني براي ايشان نداريم. بنابراين رفتم سراغ يكي از بهترين گويندگان زن معاصر كه خانم شكوفنده باشند و آن چه ديديد نتيجه كار ايشان است و البته انتخاب من انتخابي كه ما به ازاي ديگري در دوبله ندارد. اگر بپذيريم سينما يك فعاليت جمعي و گروهي است راحت قبول ميكنيم كه صداي دوبلور مانند گريم، لباس، حركت و ميزانسن و نور در خدمت بازيگر است براي ايفاي نقش، بويژه اگر كمكاري صورت نپذيرد مثل كاري كه آقاي همت مومي وند براي نقش مصعب ( جعفر دهقان ) كرد .
به نظر ميرسد صداي دوبلورها روتوش شده است و كيفيت صدابرداري بازيگران و دوبلورها تفاوتي با يكديگر ندارد. گويي همه از يك منبع ضبط شدهاند. چه مقدار از اين موارد به زمان دوبله و چه مقدار به مراحل بعد از آن مربوط ميشود؟
ما شيوه صدابرداري متعارف دوبله را تغيير داديم. با مشورت و همراهي عليرضا نكولعل تغييراتي در سيستم صدابرداري استوديو ايجاد كرديم كه با افزودن مهارتهاي فني و تخصصي ايشان در اين عرصه، نتيجه خوب شد. البته ميتوانست در مراحل بعدي بهتر هم باشد كه متاسفانه از دست ما خارج بود. ولي تركيب همكاري نكولعل، حسامالدين آشتيانيپور و علي رضا غفارنژاد اين شد كه بسياري از مردم متوجه صدابرداري متفاوت دوبله و صداي سرصحنه نشدند و اين امتياز خوبي براي آنهاست و البته كمك بزرگي به كار من. آنچه من در بخش گويندگي كردم اين بود كه فضاي انجام كار و لحن گويندگان را تغيير بدهم، چرا كه عموما وقتي پشت ميز دوبلاژ قرار ميگيريم تابع چارچوبهاي گويشي خاصي ميشويم و همان فرم گويشي تفاوت ايجاد ميكند. وقتي همه نقشهاي يك فيلم دوبله ميشود، اين مساله احساس نميشود. اما وقتي كار، تركيبي باشد در حقيقت شاهرگ حياتي موفقيت يا عدم موفقيت كار همين جاست كه البته كار سختي هم است.
حضور ميرباقري هنگام ضبط اغلب صحنهها در اين موفقيت بيتاثير نبود، چون او همان چيزي را كه ما ميخواستيم رعايت كنيم، كنترل و كمك ميكرد از مسير خارج نشويم. البته بخش ديگري از ماجرا مربوط به امكانات و تكنولوژي است كه در اختيار همگان هست، ولي ما سعي كرديم از امكانات موجود و در اختيار بخوبي بهرهمند شويم و در مواردي بخصوص آن جا كه گوينده به دليل كهولت سن و ضعفهاي جسمي به كمك نياز داشته، دريغ نشده و از نهايت قابليتهاي دستگاه ضبط به شكل شايسته در ايجاد كواليته و سنكرون مناسب بهرهمند شدهايم. در اين مجموعه بسياري از گويندگان معتبر و صاحبنام با من همكاري و گويندگي كردند و افتخار آفريدند كه من از يكايكشان و همه كساني كه در اين پروژه با من همكاري كردند سپاسگزارم.
پرويز بهرام براي نقش راوي پيشنهاد چه كسي بود؟ چرا از خسرو شمشيرگران كه در سريال «امام علي(ع)» راوي بود استفاده نكرديد؟
پرويز بهرام پيشنهاد من بود و آقاي ميرباقري هم انتخاب را به من سپرده بود. همواره در همه نقشها و موقعيتها ميشود به گزينههاي ديگر هم فكر كرد. اين سليقه ما بود و تاييدي كه از مردم گرفتيم دليل صحت انتخابمان است. در مورد آقاي بهرام احساسي كه از كهنكردن اثر از صداي ايشان توليد ميشود مد نظر ما بود كه اتفاقا خوب هم از آب درآمد. شايد اگر آقاي فرحاندوز در ايران ميبود از ايشان ميخواستيم اين كار را بكند. البته نتيجهاش را نميدانم، ولي آن چه توسط آقاي بهرام اتفاق افتاد به اين دليل كه ايشان تاكنون راوي سريال تاريخي ـ ايراني نبوده يك انتخاب غيركليشهاي بود كه ميتواند حسن به حساب بيايد.
اگر قرار بود «مختارنامه» به طور كامل دوبله شود براي نقشهاي مختلف آن چه كساني را انتخاب ميكرديد؟ با در نظر گرفتن 2 فرض:
1 ـ اين كه به جاي تمام بازيگران دوبلور صحبت كند.
2 ـ اين كه امكان استفاده از خود بازيگران هم فراهم باشد.
ما بنا به ضرورت صنفي و قابليت اجرايي از ميان تعداد محدود گويندگان موجود حق انتخاب داريم. پس تركيب صداها وقتي تمام فيلم دوبله ميشود تابع قواعدي است كه همه بايد از آن تبعيت كنند و دوبلورها به طور سيستماتيك اين كار را انجام ميدهند و وقتي كار تركيبي از صداي سرصحنه و دوبله است براي ما سختتر ميشود، چون علاوه بر محدوديتهايي كه نقش براي دوبلور ايجاد ميكند محدوديتهايي هم ناشي از ساير نقشها و صدايشان ايجاد ميشود كه همفاز شدن با آن، خود حكايت ديگري است. من مانند آشپزي كه اجزاي يك شيريني خوب را ميتواند معرفي كند و حتي نحوه پخت را توضيح بدهد ميتوانم در اين زمينه سخن برانم، اما آن چه شناسنامه و امضاي اثر است دستپخت هر كس است كه ميتواند خوب يا بد باشد وگرنه مواد خام يكي است. ما گاهي چيز خوبي از آن درآورديم و گاهي نه. در اين مورد خاص ظرف «مختارنامه» كاملا مناسب انجام يك كار گروهي خوب بود.
چرا سازندگان آثاري مثل «ملك سليمان» و «مختارنامه» دوبله شدن اثرشان را پنهان ميكنند و هيچ حرفي درباره آن نميزنند؟ آن هم در حالي كه جايزه جشنواره فيلم فجر به مهدي فقيه براي «ملك سليمان» مقدار زيادي به خاطر دوبلهاش بود.
اين به سياست تهيهكنندگان و صاحبان اثر برميگردد. ما به عمد نميخواستيم ابتدا به ساكن تماشاچي با نوعي فاصلهگذاري در اثر مواجه شود، بنابراين عليرغم تمايل تهيهكننده محترم به اعلام عمومي و حتي انتشار اسامي گويندگان در سايت «مختارنامه» بخصوص بعد از پخش يكي دو قسمت، آن هم به دليل حجم استقبالي كه شده بود، خواهش كردم هيچگونه تبليغي نشود تا چالش ويژهاي نسبت به نقشها وجود نداشته باشد و براي مجموعه حاشيه مثبت و منفي ساخته نشود و تماشاچي يك بار هم كه شده در اين مملكت بيحاشيه به متن بپردازد. سعي ما اين بود كه ديده نشويم و البته نگران ديدهشدنمان نبوديم. فيلم ديده ميشود. كار ما در اثري كه ديده ميشود، اهميت دارد. ما ميخواستيم سنت دولتمردانمان را بشكنيم و از قبل راجع به كاري كه معلوم نيست چگونه انجام ميدهيم، حرفي نزنيم. ما كه شغلمان حرف زدن است، اين بار فقط عمل كرديم. حرفهايش بماند براي ديگران.
محمدرضا كلانتر
نظرات
----------------------------------------------------------------
پارسی گویان / مدیر دوبلاژ تمایل داشت نقش مختار هم دوبله شود اما صدابردار سریال با کارگردان صحبت کرد و مانع این کار شد.