بازیگر و دوبلور به هم بدهکارند

نوشته شده توسط ميلاد كريمي در تاریخ .

چنگيز جليلوند متولد شيراز (6 آذر 1319)‌ و بزرگ شده تهران است. در 20 سالگي نقش اول نمايش افيون به كارگرداني دكتر والا نصيبش مي‌شود تا هر شب به مدت 3 ماه روي صحنه تئاتر تهران، ديده شود و از آن پس هنر، پيشه‌اش گردد. درخشش در يك نمايش طنز و خوش‌آمد دوستان تئاتري‌اش كه همزمان كار دوبله را نيز انجام مي‌دادند، صدايش را به دنياي دوبله مي‌رساند تا نخستين بار در فيلم عربي دكتر جونم عاشق شده با لهجه فارسي ـ فرانسوي گويندگي كند.

 مدتي بعد با اصرار و تشويق هنرپيشه ـ گوينده‌هايي چون مرحوم تاجي‌احمدي به استوديوي آژير فيلم مي‌رود و به پيشنهاد هوشنگ مرادي (مدير دوبلاژ استوديو)‌ جمله «تيرافتاد» را در فيلم هندي نگهبانان مي‌گويد. دستمزد 30 توماني اين نقش كوتاه، وسوسه‌اش مي‌كند تا دوبله را جدي‌تر پيگيري كند. كار شبانه‌روزي و اميد به ترقي در اين حرفه، چنگيز جوان را يك سال نشده پاي ميز ميكروفن نقش اول فيلم‌ها مي‌نشاند تا طي فعاليتي قريب به 20 سال (سال‌هاي دهه 40 و 50)‌ در نقش‌گويي با لحن‌ها و شيوه‌هاي مختلف در زمره اولين‌هاي دبلور ايران بماند و با جادوي كلامش، مارلون براندو، شون كانري، پل نيومن، جورج كلوني، پيتر اوتول، برت لنكستر، كرك داگلاس، گريگوري پك، ريچارد برتن، دين مارتين، محمدعلي فردين، بهروز وثوقي، ناصر ملك‌مطيعي، سعيد راد، جمشيد مشايخي و... را برايمان به يادماندني كند.

 جليلوند سال 58 كه دوبله تقريبا از رونق افتاد به آمريكا رفت و 22 سال از حرفه محبوبش دور ماند. البته در اين مدت ليسانس و فوق ليسانسش را در رشته مديريت بازرگاني از دانشگاه دالاس گرفت و سال 1380 به كشور بازگشت تا فصل دوم گويندگي‌اش را در استوديو قرن 21 و واحد دوبلاژ سيما از سر گيرد.

وي كه همواره دوست دارد استعداد تازه‌اي از خود بروز دهد، رمضان 87 در نقش اصلي سريال «عبور از پاييز»، بينندگان تلويزيون را با چهره‌اش آشنا كرد و نوروز 88 نيز مجري سري دوم برنامه هنر دوبله (شبكه تهران)‌ شد. اين دوبلور توانا كه سال‌هاي دور، بازيگري در فيلم «بندرگاه عشق» را نيز تجربه كرده و مهارتي هم در نقاشي و مجسمه‌سازي دارد، امسال در فيلم‌هاي سينمايي «قلاده‌هاي طلا» (ابوالقاسم طالبي)‌، «پدرم حاج محمود» (محمدرضا ورزي)‌ و «فيتيله و ماه‌پيشوني» (آرش معيريان)‌ چهره تازه‌اي از نقش‌هاي خوش‌صدايش را تصوير كرده است.

شما كه گاه گاهي قفسي مي‌سازيد از رنگ، صداي خودتان را چگونه بر بوم سفيد نقش مي‌كنيد؟

قله هيماليا را نقاشي مي‌كنم تا صدايم به او كه هميشه عاشقش هستم نزديك‌تر شود.

يعني صدايتان در دوبله، قله است؟

انسان در هر كاري بعد از مدتي به جايي مي‌رسد كه نه فقط خودش، بلكه مردم و طرفدارانش او را بالاترين مي‌دانند، بنابراين اگر بخواهم منصفانه قضاوت كنم بايد بگويم به قله اين كار رسيده‌ام و اگر خودستايي نباشد ديگر جاي بلند و بالايي وجود ندارد كه به آن دسترسي نداشته باشم.

برف پيري هم بر اين قله نشسته است؟

خوشبختانه نه. صداي خوب، موروثي و خدادادي است. مرحوم پدرم هم صداي بسيار رسا و جالبي داشت. ايشان تركي، فارسي و روسي را خيلي فصيح صحبت مي‌كرد و تا زمان مرگ هم صدايش تغييري نكرد. يادم مي‌آيد سال‌ها قبل كه در خيابان رباط كريم و ميدان گمرك، كارخانه آرد داشتيم، وقتي پدرم در دفتر كارش بود و مي‌خواست كسي را صدا بزند فرار مي‌كردم! [با خنده] به قول امروزي‌ها، برد و مغناطيس صدايش آنقدر زياد بود كه به راحتي تا ته كارخانه مي‌رسيد. من هم صدايم را از پدر به ارث بردم، ولي خب در نگهداري‌اش خيلي كوشيدم و از آنچه دوست داشتم پرهيز كردم. بندرت سيگار كشيدم. چربي و ترشي نخوردم و خلاصه ملاحظه و مراعات كردم تا بتوانم صدايم را به همان شكل نگه دارم.

پس صدايتان به پاي سنتان پير نشده است؟

بتازگي در فيلم پنگوئن‌هاي آقاي پاپر به جاي جيم‌كري حرف زدم و به نظرم جواني، لطافت و شيريني نوع صدايي كه برايش به كار بردم با دوبله‌هاي 40 سال قبلم تفاوتي ندارد. اين را از مقايسه توامان صداي ديروز و امروزم هم مي‌توان فهميد مثلا الان بخشي از دوبله فيلم‌هاي پل نيومن و... كه در زمان قديم صحبت كرده‌ام محو و صداي اصلي جايگزينشان شده است. در اين شرايط مجبوريم ديالوگ‌هاي پاك شده را ترميم و دوباره‌گويي كنيم. جالب است كه وقتي اين كار را انجام مي‌دهم صاحبان فيلم و صداشناس‌ها مي‌گويند صدا و فرم گفتارت يك ذره هم تغيير نكرده است. حتي وقتي فيلم را بازپخش مي‌كنند هم كسي نمي‌تواند تشخيص دهد كدام صدا، قديمي و كدام دوباره‌گويي شده است. البته ممكن است شفافيت قبل را نداشته باشد كه آن را هم با تبحر و مهارت گفتاري‌ام برطرف مي‌كنم.

پس هنوز هم هواي جوانگويي به سرتان مي‌زند؟

بشدت. بعضي‌ها مي‌گويند بهتر است هميشه نقش‌هاي جوان را بگويي، اما خودم نقش‌هاي متفاوت با گويش‌هاي مختلف را دوست دارم.

يعني معتقديد صدايتان به چهره و سن و سال هر بازيگري مي‌نشيند؟

از نظر خودم بله. خدا را شكر فعلا اين توانايي را دارم. البته ممكن است عده‌اي نيز با من هم‌عقيده نباشند.

همان عده از منتقدانتان معتقدند صداي شما دچار تغييراتي شده و ديگر آن طنين محكم و استواري كه در فيلم‌هاي كلاسيك مثل «شير در زمستان» شنيده‌ايم را ندارد يا با ويژگي‌هاي صورت بازيگراني نظير راسل كرو، رابرت دنيرو و جاني‌دپ هماهنگ نيست.

اول اين كه ديگر چنان فيلم‌هايي نداريم و بعد هم لابد اين دوستان، فيلم‌هاي جديدي را كه من دوبله مي‌كنم نمي‌بينند. اگر فيلم هملت را كه 4 سال قبل برگردان كردم ديده بودند چنين نمي‌گفتند. صداي من هنوز هم همان قدرت، لطافت و انعطاف‌پذيري را دارد. وقتي از آمريكا برگشتم فيلم‌هاي راكي را دوباره از اول با همان شيوه و گويش 35 سال پيش دوبله و در يك پكيج آماده كرديم. در اين 6 فيلم شما مي‌توانيد راكي 21 تا 65 ساله را كه ديگر پير شده ببينيد و متوجه تفاوت صداهايي كه در مقاطع سني مختلف براي سيلوستر استالونه به كار برده‌ام بشويد. همين الان نيز مي‌توانم همزمان در يك فيلم به جاي دو هنرپيشه كه صدايشان هيچ ارتباط و تناسبي باهم ندارند نقش‌گويي كنم و هيچ كس نيز نمي‌تواند تشخيص دهد كه اينها را من گفته‌ام مگر كساني كه مرا بشناسند.

پس هنوز دوره شهرت را پشت سر نگذاشته‌ايد و دود از كنده بلند مي‌شود؟

اين سوال را بايد از صاحبان فيلم‌ها و مديران استوديوهاي دوبله بپرسيد. من نمي‌توانم بگويم توانايي‌ام چقدر است، ولي همين‌قدر مي‌دانم كه اگر يك فيلم خاص و پيچيده به بازار بيايد تا جايي كه امكان داشته باشد مرا خبر مي‌كنند. اخيرا هم در يك فيلم جديد و جالب به نام فولاد ناب كه موضوعش، مسابقه بوكس ربات‌هاست به جاي هيوجكمن صحبت كردم. اين فيلم براي شبكه نمايش خانگي دوبله شده، اما كمتر از راكي نيست و بايد ببينيد چه توانايي‌هايي دارد.

مطمئنيد مراجعات مكرر به صدايتان را نبايد به پاي رفاقت يا شايد هم لابي‌گري مديران استوديوها با شما بگذاريم؟

نه، اصلا. اين يك تجارت است و كسي حاضر نمي‌شود براي راضي كردن چنگيز جليلوند فيلمش را دچار ضرر و زيان كند.

خب شايد هم نرختان از بقيه دوبلورها پايين‌تر است؟

نه. اتفاقا من بالاترين دستمزد را مي‌گيرم. طبق نرخ‌نامه پايه‌گذاري شده از يك كف تا 7 سقف كه شامل يك كف، يك ميانه، يك سقف؛ 2 كف، 2 ميانه، 2 سقف و الي آخر مي‌شود گوينده‌ها از 20 تا 100 هزار تومان دريافتي دارند. الان بيشترين حق‌الزحمه‌اي كه تلويزيون تعيين كرده و به همكاران پرداخت مي‌شود 112 هزار تومان است ولي حداقل دستمزد من، 300 هزار تومان است بنابراين نرخم پايين نيامده است؛ صدا و طرفدارانم هم همين‌طور.

اين مبلغ براي يك فيلم است؟

بله. البته اگر مدت فيلم، بيش از زمان معمول باشد به همان ميزان، دستمزدها هم افزايش مي‌يابد.

انتقاد ديگري كه به دوبله شما وارد مي‌دانند استفاده از اصطلاحات پس گردني در برخي نقش‌گويي‌هايتان است. براي احياي مجدد اين شيوه كه 40 سال از رواج آن در هنر ـ صنعت دوبلاژ مي‌گذرد، دليل خاصي داريد؟

ممكن است بعضي وقت‌ها براي اين كه خاطره‌اي زنده شود يك كلمه را آن‌طور بگويند كه اگر جالب و لازم باشد بد نيست، اما قطعا آن نوع گويش ديگر وجود ندارد و من نيز به آن شيوه‌اي كه قديم در فيلم‌هاي وسترن يا مثلا به جاي ناصر ملك‌مطيعي صحبت مي‌كردم، نقش‌گويي نمي‌كنم و اين انتقاد را قبول ندارم.

اصلا از كي فهميديد و باورتان شد كه بايد دوبلور بمانيد؟

دقيقا نمي‌توانم بگويم. من از سال 38، 39 وارد دوبله شدم و بعد از يك سال كه به خودم آمدم ديدم دارم كار ديگري غير از دبيري تاريخ و جغرافيا و هنرپيشگي تئاتر كه به دنبالش بودم را انجام مي‌دهم. خلاصه در كوران كاري افتاده بودم كه دوستش داشتم و روز به روز هم در آن بهتر مي‌شدم. البته اين را هم اضافه كنم كه درآمد دوبله در آن زمان به قدري زياد بود كه مرا از علايقم غافل كرد. درواقع فعاليت زياد، مجال فكر كردن به كارهاي ديگر را از من گرفته بود و ديگر نمي‌توانستم انتخاب كنم كه بايد ادامه بدهم يا به ساحل بيايم. بنابراين دل‌سپار اين موج شدم و دوبلور ماندم.

دوبله به قدري سرگرم‌كننده و فريبنده است كه در همه اين سال‌ها هرگز از لوح دل و جانم نرفته و نمي‌رود.

پس چرا سال 80 كه بعد از 22 سال دوري از دوبلاژ دوباره به ايران آمديد، يك راست به استوديوي دوبله برنگشتيد؟

در اصطلاح دوبله به نقش‌هاي كوچك، مردي مي‌گويند. من نيز هر بار كه از آمريكا با دوستانم تماس مي‌گرفتم مي‌گفتم كاش آنجا بودم و يك فيلم مردي صحبت مي‌كردم، بنابراين دوبله از دلم نرفته بود. منتها زماني كه برگشتم مايل بودم رستوران مكزيكي كه در آمريكا داشتم را در ايران هم برپا كنم. اين كار به سرمايه زيادي نياز داشت و متاسفانه كسي حاضر به شراكت نشد. خلاصه در گير و دار پيدا كردن سرمايه‌گذار بودم كه از سوي آقاي جعفري مدير استوديو دوبلاژ قرن 21 دعوت به كار شدم و به خاطر علاقه‌اي كه به ايشان داشتم، پذيرفتم. آقاي جعفري مرا وسوسه كرد و به قول خودش، گولم زد و دوباره به موجي كه سال‌ها در آن بودم هُلم داد تا بار ديگر به علاقه‌ام پشت پا بزنم و گرفتار دوبله شوم. [با خنده] در اين مدتي كه ايران بودم هم به هيچ چيز جز دوبلاژ فكر نكردم، البته اين روزها هواي بازيگري هم به سرم افتاده است و دلم مي‌خواهد از تجربه دوبلاژ در بازيگري استفاده كنم. خوشبختانه امسال دعوت‌هايي هم داشتم كه با موفقيت به سرانجام رساندم و فكر مي‌كنم اگر خدا بخواهد سال آينده فعاليت بازيگري‌ام بيشتر از دوبله باشد.

در اين مدت توانستيد سال‌هاي غيبتتان از دوبله را جبران كنيد؟

متاسفانه نه. چون فيلم‌هاي خوب و دلچسب خيلي كم بود.

براي همين بين دوبله، بازيگري و اجرا در رفت و آمديد؟

بله. كمبود فيلم‌هاي خوب و راضي‌كننده بي‌تاثير نيست. با اين اوضاع كه فيلم‌هاي خارجي در ايران اكران نمي‌شود و ديگر صداي هيچ دوبلوري از سينما به گوش نمي‌رسد، به چه عشق و علاقه‌اي مي‌توان خوب صحبت كرد و در دوبله ماند؟ متاسفانه جايي نيست كه دوبلور بتواند نتيجه تلاش خود را ببيند. خيلي همت كنيم مي‌خواهيم سي‌دي فيلم را در جعبه 70×60 تلويزيون منزلمان تماشا كنيم كه طبيعي است لذت پرده‌هاي عريض و صداهاي استريوفونيك سينما را ندارد.

فكر مي‌كنيد اكران فيلم خارجي در سينماها مقبول افتد و در نظر آيد؟

بله. همين الان هم با وجودي كه فيلم‌هاي وطني اكران شده در سينماها خيلي زود به شبكه نمايش خانگي راه مي‌يابند، باز مردم به سينما مي‌روند و فيلم‌هاي خوب، فروش ميلياردي دارند. پس دلبستگي به سينما هنوز وجود دارد و مسلما براي فيلم‌هاي خارجي كه خوب و باحوصله دوبله شوند هم چنين اقبالي دور از ذهن نيست، ضمن اين كه چنين فرصتي سبب مي‌شود تا دوبلورها هم بهتر صحبت كنند و سال‌هاي طلايي دوبله دوباره زنده شود.

دوبله، بازيگري صداست؟

صددرصد. يك دوبلور در آن واحد 2 كار انجام مي‌دهد؛ هم بايد حواسش به بازي صدايي خودش باشد و هم به كسي كه مي‌خواهد به جايش حرف بزند. دوبله هنري است مستقل كه اقتضائات خودش را دارد، بنابراين يك بازيگر سينما هر قدر هم خوب بازي كرده باشد ممكن است پشت ميكروفن نتواند به جاي خودش حرف بزند و حتي به نسبت گويش و گفتاري كه در فيلم داشته، كم هم بياورد. در حالي كه صداي شاهدش خيلي موفق‌تر از كار درمي‌آيد و اين به مهارت‌هاي توامان دوبلورها برمي‌گردد.

پس صدا مي‌تواند فراتر از نقش حركت كند؟

بله. كساني كه نقش‌گويي‌ام را به جاي پيتر اوتول در فيلم كلاسيك «شير در زمستان» ديده‌ بودند چنين اعتقادي داشتند. اين را خود مدير دوبلاژ هم قبول داشت. در فيلم «گربه روي شيرواني داغ» هم به تصديق خيلي‌ها گويش من و مرحوم ژاله كاظمي فراتر از پل نيومن و اليزابت تايلور بود. اگر صداي اصلي فيلم را با آنچه برگردان شده مقايسه كنيم متوجه مي‌شويم كه خيلي از گويندگان ما اين گونه بوده‌اند.

تا به حال در نقش‌گويي‌هايتان بدهكار بازيگري كه جايش سخن گفته‌ايد، شده‌ايد؟

[مكث] هم بله و هم نه. تا جايي كه امكان داشته سعي كردم نقش را دربياورم و حالا اگر يك مقدار عقب افتادم به خاطر اين است كه آن ذوق سرشار و انگيزه بسيار بالايي كه بايد باشد كمتر وجود دارد.

چه اسبابي بايد مهيا شود تا دوبلور بدهكار بازيگر نشود؟

بايد اشكالات و گرفتاري‌ها برطرف شود. كسي كه پشت ميكروفن مي‌نشيند هم مثل بقيه مردم، زن و بچه و زندگي دارد، اما دائم نگران است، چون پولي كه بابت اين كار مي‌دهند كفاف خرج و مخارجش را نمي‌دهد و مرتب بايد به فكر چك و قسط عقب مانده ماشين و خانه‌اش باشد. در گذشته وضعيت دوبله اين گونه نبود و پول به اندازه كافي پخش مي‌شد. همه ما علاوه بر خرج زندگي، پس‌انداز هم داشتيم، اما حالا روز به روز به بانك، بدهكارتر مي‌شويم. الان يك دوبلور سطح پايين كه صبح تا شب براي يك فيلم وقت مي‌گذارد، 25 هزار تومان دريافتي دارد كه لااقل 5، 6 هزار تومانش هزينه رفت و آمدش مي‌شود و 5 هزار تومان هم پول ناهاري است كه بايد آنجا بخورد. خب، يك مرد با روزي 15 تا 20 هزار تومان چگونه بايد در تهران زندگي كند؟ حتي اگر همان 25 هزار تومان را هم حساب كنيم باز مي‌شود 750 هزار تومان در ماه! يك دوبلور چطور مي‌تواند با چنين دستمزدي پاي ميكروفن بنشيند و خوب و بي‌دغدغه گويندگي كند و اميدوار باشد كه اگر بهتر صحبت كند پول بيشتري مي‌گيرد؟ اصلا نفس و رمقي برايش مي‌ماند تا بتواند خودش را به جايي برساند؟ جايي وجود ندارد. پولي نمي‌دهند.

براي يك نقش اول، 100 هزار تومان مي‌دهند، اما همه كه رل اول نمي‌گويند. تازه اگر هم بگويند 10 تا فيلم بيشتر نمي‌توانند صحبت كنند كه آن هم مي‌شود يك ميليون تومان! اين رقم براي اجاره‌بهاي منزل يك گوينده درجه اول هم كافي نيست، چه رسد به گذران زندگي. متاسفانه براي دوبله ارزش قائل نيستند. مدت‌هاست نرخ دوبله ثابت مانده، اما كسي به فكر نيفتاده كه متناسب با افزايش تورم و گراني فكري هم به حال اين قشر محجوب و مهجور نمايد. اصلا توجهي نمي‌شود. اگر خداي ناكرده يك دوبلور بر اثر مننژيت حنجره ديگر نتواند حرف بزند، نه درآمد و بيمه‌اي خواهد داشت و نه كسي حمايتش مي‌كند. با اين تفاسير چگونه بايد در زندگي شخصي و حرفه‌اي‌اش براق باشد و با عشق و علاقه كار كند؟ اينجاست كه وقتي مي‌بيند گير كرده و ديگر نمي‌تواند ادامه بدهد مجبور به پذيرش پيشنهادهاي ديگر و تغيير شغل مي‌شود.

پس حضور همزمان دوبلورها در اجرا، بازيگري و... را تلاش براي معاش معنا مي‌كنيد؟

مسلما مهم‌ترين دليلش مسائل مالي است. البته گاهي هم دوبلور دوست دارد تغيير ذائقه دهد و از تاريكي اتاق دوبله درآيد و ظاهر شود. هم خودش مي‌خواهد و هم پيشنهادهاي خوبي سر راهش قرار مي‌گيرد. درآمد بازي در يك فيلم به اندازه يك سال دوبله است و اين خودش به تنهايي وسوسه‌انگيز است.

از اين شاخه به آن شاخه پريدن‌ها باعث درهم شكستن ذهنيت آرماني مخاطب از يك صداي شاخص نمي‌شود؟

بله. ممكن است مخاطبان ناراحت شوند، اما بايد فكر اين را هم بكنند كه هنرمند نيز يك زندگي خصوصي دارد و نمي‌تواند دربست در اختيار مردم و طرفدارانش باشد. به هر حال آن بنده خدا هم مجبور است.

شما كه مشكل مالي نداريد؟

نه خدا را شكر. من خودم علاقه‌مندم و دوست دارم به پيشواز اين كارها بروم.

حتي اگر به نفعتان تمام نشود؟

نه. اگر بدانم به نفعم تمام نمي‌شود و نتيجه، مطلوب نيست كنار مي‌كشم چون شكست برايم معنا ندارد و دوست دارم وارد هر كاري كه مي‌شوم، بخوبي از عهده‌اش برآيم.

براي همين از اجرا كنار كشيديد؟

در سري دوم برنامه هنر دوبله، خودم را مجري نمي‌دانستم. دوبلوري بودم كه قرعه اجراي مصاحبه‌هاي صميمي با دوستان همكار به نامم افتاده بود. در واقع بيشتر مي‌خواستيم يك برنامه فني و تخصصي ارائه دهيم تا در نهايت بدانيم دوبله چيست، از كجا آمده، چرا عده‌اي دوبلور مي‌شوند، براي چه دوبله مي‌كنيم؟ و... ما به دنبال موشكافي اين پرسش‌ها بوديم.

هنر دوبله توانست دوبلورها را با تصوير آشتي دهد؟

اگر ادامه پيدا مي‌كرد و همه دعوت مي‌شدند خيلي خوب‌تر مي‌شد. ما در انجمن گويندگان 200 عضو داشتيم، اما تهيه‌كننده برنامه فقط از يك عده مشخص استفاده كرد.

اگر دعوت مي‌شدند مي‌آمدند؟

بله. براي چه نيايند؟ صنف ما بسيار جالب و دوست‌داشتني است و طرفداران زيادي دارد. دوبله، خسته‌كننده نيست و عشق زيادي در آن نهفته است، زيرا هر روز با نقش‌ها، فيلم‌ها و سوژه‌هاي جديدتري مواجهيم. بنابراين همه بايد دست در دست دهيم و تلاش كنيم تا اين هنر بهتر به مردم عرضه شود.

الان حال دوبله‌ها خوب نيست؟

متاسفانه بعضي از هم‌صنفان ما كار را خيلي سطحي و دست‌كم مي‌گيرند. البته دوبله‌هاي بسيار جالب هم داريم ولي در مجموع 30 درصد كارهاي ارائه شده خوب و مابقي معمولي است كه در بروز اين وضعيت، نقش فيلم‌ها را نبايد ناديده گرفت، مثلا در فيلم‌هاي كره‌اي دوبلور چه هنري مي‌تواند به خرج دهد جز اين كه فارسي حرف بزند؟!

خب، اگر موافق باشيد گريزي هم به بازيگري شما بزنيم؛ پيش آمده كسي با تماشاي بازي‌تان فكر كند صدايتان را دوبله كرده‌اند؟

نمي‌دانم. اگر ندانندكه دوبلور بوده‌ام ممكن است چنين ذهنيتي پيش بيايد. البته من تازه بازيگري را شروع كرده‌ام.

كداميك از همكارانتان را براي دوبله صداي خودتان مناسب مي‌دانيد؟

وقتي خودم قادر هستم اين كار را بكنم چرا گوينده ديگري به جايم صحبت كند؟ اصلا چرا جليلوند را انتخاب كنند و از صدايش استفاده نكنند؟

به همان دليلي كه نقش اول سريال «عبور از پاييز» را به شما سپردند، اما از توانايي صدا و بيانتان بهره مناسبي نبردند و تمام مناسبات و حالت‌هاي شخصيت فرخ با اطرافيانش در سكوت گذشت!

حق با شماست، اما فكر مي‌كنم فقط به خاطر چهره‌ام به آن سريال دعوت شدم و نه صدايم. اين دليل شامل فيلم‌هايي كه الان بازي مي‌كنم هم مي‌شود، زيرا تعداد بازيگراني كه هم‌سن و سال الان من باشند انگشت‌شمار است، بنابراين به سراغم مي‌آيند تا شايد بتوانند يك چهره جديد را در ميان قبلي‌ها بر بزنند. نقش‌هايي كه اخيرا در فيلم‌هاي «قلاده‌هاي طلا»، «پدرم حاج محمود» و «فيتيله و ماه‌پيشوني» بازي كردم نيز همين را نشان مي‌دهد و اصلا به صدايم ارتباطي ندارد.

با اين حال قبول داريد نقش‌آفريني‌تان در سريال «عبور از پاييز» خيلي شاخص از كار درنيامد؟

اين به آن دليل بود كه خيلي‌ها انتظار نداشتند جليلوند را با آن چهره و صداي شيرين و دوست‌داشتني در نقشي كه صحبت و گويشي هم نداشت ببينند، البته تا حدودي هم حق دارند. منتها اگر قرار بود فرخ، ديالوگ‌هاي طولاني داشته باشد اين نقش اصلا درست درنمي‌آمد. فرخ با نگاهش حرف مي‌زد و حتي جواب سلام مردم را هم نمي‌داد. من از كاري كه در اين سريال انجام دادم بسيار راضي‌ام و فكر مي‌كنم انتخابم براي اين نقش بسيار دشوار و كاملا درست بود. به هر حال، بازيگر بايد آنقدر قابل باشد كه شخصيت داستان را محبوب يا منفور مردم كند. يادم مي‌آيد روزهايي كه مشغول فيلمبرداري بوديم همواره به اين نقش فكر مي‌كردم و حتي دوبله كمتري انجام مي‌دادم، درست مثل اين يك ماه كه در فيلم «پدرم حاج محمود» در اختيار آقاي ورزي بودم و اصلا به سراغ دوبله نرفتم.

حضور جلوي دوربين محمدرضا ورزي به واسطه دوبله صداي رامين راستاد، بازيگر نقش ناپلئون بناپارت سريال «تبريز در مه» برايتان رقم خورد؟

بله. در آن سريال از من خواستند به جاي آقاي راستاد به شيوه براندويي صحبت كنم. بعد هم آقاي ورزي پرسيد چرا بازي نمي‌كني؟ كه گفتم اگر نقش خوبي باشد حتما اين كار را مي‌كنم. ايشان هم گفت ان‌شاءالله در سريال بعدي‌ام با هم همكاري مي‌كنيم، منتها قبل از آن تصميم گرفتند فيلم سينمايي «پدرم حاج محمود» را بسازند و با توجه به همان قول و قرار و آشنايي و اين كه مي‌خواستند از يك چهره جديد براي نقش حاج محمود استفاده كنند مرا انتخاب كردند. در اين فيلم 3 مقطع از زندگي يك سرهنگ بازنشسته ارتش را بازي كردم.

خوشبختانه سن و سال اين شخصيت با چهره‌ام تناسب داشت و به مدد توانايي‌هايي كه در دوبله به دست آورده بودم گويشي كه مدنظرشان بود را هم توانستم اجرا كنم. خلاصه تا جايي كه امكان داشت خودم را به اين نقش نزديك كردم و خدا را شكر نتيجه‌اش نيز براي خودم و آقاي ورزي راضي‌كننده بود.

«قلاده‌هاي طلا» چطور؟ ميانه خوبي با سياست داريد كه به جمع بازيگران سياسي‌ترين فيلم ايران پيوستيد؟

اصلا سياسي نيستم. اتفاقا خيلي‌ها گفتند جالب نيست اين كار را بكني، ولي براي من فرقي نمي‌كند. همان طور كه در دوبله فيلم‌هاي خارجي به جاي ضدقهرمان‌ها صحبت مي‌كنم اينجا هم با تمام وجود تلاشم را كردم تا كار خوب ارائه شود. اين فيلم، سياسي است و من در آن ايفاگر نقش فردي به نام مك‌گورين هستم كه رئيس سازمان جاسوسي MI6 است و به نوعي وقايع سال 88 را از بيرون رهبري مي‌كند. از اين نقش بدم نيامد و خيلي دلم مي‌خواست حضور بيشتري داشتم.

به نظرتان با نقش‌آفريني در ژانرهاي مختلف مي‌توانيد علاقه‌مندانتان را متعجب كنيد و تا آخر در برابر بازيگران حرفه‌اي كم نياوريد؟

نمي‌دانم. هنوز هيچيك از فيلم‌هايم اكران نشده است تا بتوانيم راجع به آنها بحث و گفت‌وگو كنيم. بايد ديد اين آثار چقدر موفق مي‌شوند و دوستان منتقد، خبرنگار و مردم تا چه حد بازي‌هايم را مي‌پسندند. قضاوت با آنهاست. من فعلا در بازيگري جوانه‌اي هستم و بايد ديد ريشه‌اي پيدا خواهم كرد يا نه.

در اكران نوروزي جايي داريد؟

فكر مي‌كنم فيلم «فيتيله و ماه پيشوني» آقاي آرش معيريان كه در ژانر كمدي كودك است در ايام نوروز اكران شود.

امكان دارد از اين پس ديگر شما را پشت ميز و ميكروفن دوبله نبينيم و صدا و تصويرتان را زير نور آبي پرده نقره‌اي رديابي کنيم؟

نه. اگر فيلم خوبي باشد كه بپسندم حتما دوبله مي‌كنم. البته الان مدير دوبلاژي را كنار گذاشتم و فقط براي دوستان گويندگي مي‌كنم.

بالاخره نگفتيد چه كسي را براي دوبله صدايتان مناسب مي‌دانيد.

صداي هر كسي براي خودش خوب است، مخصوصا اگر مردم به آن عادت كنند. بنابراين دلم مي‌خواهد يكي باشد كه مثل خودم صحبت كند، اما نيست! هر كس تا حدودي صدايش به من نزديك باشد مي‌تواند اين كار را انجام دهد و من نمي‌توانم فرد خاصي را نام ببرم.

(این گفتگو پیش از این در  13اسفند ماه سال 1390 در «قاب کوچک» ضمیمه روزنامه جام جم چاپ شده است.)

ميلاد کریمی / شيما كريمي

 

 

نظرات  

 
0 #1 فریال 1396-07-05 16:02
غرور و تکبر و خودپسندی از جای جای این گفتگو میباره. بر قله ایستادم و کسی هم تراز من نیست !!! درخت هرچه پربار تر افتاده تر جناب جلیلوند.
صدای ایشون نه تنها پیر و بی خاصیت شده بلکه با اصراری که روی صحبت کردن به جای بازیگرانی که دوبلور ثابت دارند هم ارزش کارهایی که انجام دادن به شدت پایین اومده و هم بی احترامی به مخاطب حساب میشه. ایشون اگه نگران معیشت گویندگان بودن چرا اعتصاب رو شکستن؟؟
بازگو کردن
 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن

تحلیل آمار سایت و وبلاگ