استاد صدا تراش

نوشته شده توسط نیروان غنی پور در تاریخ .

در نگاه اول به نظر می رسد که عنوان یا لقب «پدر دوبله فارسی» عنوان برازنده ای برای زنده یاد علی کسمایی باشد.عنوانی که در سال های پایانی عمر و در میان برگزاری بزرگداشت های تجلیل از مقام استاد،به وی اطلاق شد.اگر بر مبنای تاریخ سینمای ایران،دکتر اسماعیل کوشان را پایه گذار دوبله فارسی بدانیم بی تردید فردی که با همّت،دانش و پشت کاری مثال زدنی هم چون پدری دل سوز این طفل نو پا را تا مرحله بلوغ و شکوفایی پا به پا همراهی کرد،جز علی کسمایی فرد دیگری نیست.کارنامه درخشان و تربیت دوبلورهای توانمندی که جملگی جزو صداهای ماندگار دوبلاژ بوده و هستند،گواه این موضوع است؛اما با تمام این اوصاف بشخصه معتقدم عنوانی که بتواند دربرگیرنده تمام وجوه شخصیتی و حرفه ای زنده یاد کسمایی باشد عنوان «استاد صداتراش» است.بله،کسمایی آشکارا نشان داد که می توان مقوله ای چون صدا را تراشید و نیز صیقل داد تا در تناسب با نقش و نوع بازی بازیگر قرار گیرد و پا را از عملی به ظاهر فنّی فرا تر گذاشته و به مقوله ای هنری به نام هنر دوبلاژ تبدیل شود.صداهای تراش خورده ای که در طول بیش از نیم قرن در حافظه جمعی چند نسل به یادگار مانده و هر کدام شان از ارکان بی بدیل این عرصه هستند به مانند منوچهر اسماعیلی،ناصر طهماسب،ایرج ناظریان،منوچهر نوذری،ژاله علّو،رفعت هاشم پور،جلال مقامی،چنگیز جلیلوند،ژاله کاظمی،ابوالحسن تهامی،مهین کسمایی،خسرو خسروشاهی،کاوس دوستدار،بهرام زند،زهره شکوفنده،اصغر افضلی،حسین عرفانی،منوچهر والی زاده،محمود قنبری،غلامعلی افشاریه،نصرالله مدقالچی،تاجی احمدی و... .نقطه اشتراک همه گفته ها و خاطرات این افراد تأثیری است که از آموزه ها و شیوه کاری کسمایی دریافت کرده اند.بی جهت نیست وقتی که چهره شاخصی چون منوچهر اسماعیلی به این مهم اشاره می کند  دو نفر سهم به سزایی در کنار رفتن پرده ها در مقابل دیده گانش_برای شناخت هر چه بیشتر این حرفه_دارند نخست علی کسمایی است و بعد علی حاتمی،جایگاه رفیع استاد در تراشیدن بهترین صداها بیش از پیش نمایان می شود.سبک منحصر به فرد کسمایی در زمینه مدیریت دوبلاژ علاوه بر آشنایی با ادبیات،شناخت از سینما،شرح خصوصیات شخصیت برای روشن شدن ذهن گوینده و شیوه دیالوگ نویسی مطابق با فضای فیلم باید در میزان شناخت اش از توانایی دوبلورها برای نقش گویی های متنوع جستجو کرد.وی با این که عادت نداشته در اتاق ضبط در کنار دوبلورها با برگه های دیالوگ بنشیند اما در گوشه اتاق صدابرداری با تیزبینی و خیلی آرام کنترل همه چیز را در دست داشت و نکاتی را در دفترچه مخصوص اش یادداشت می نمود.به هر حال کسمایی با همین سبک و سیاق کاری توانست آثار شاخصی چون هملت،اشک ها و لبخندها (آوای موسیقی)،بانوی زیبای من،دادگاه نورنبرگ،کنتس پا برهنه و... را با تسلط دوبله کند که هر کدام واجد نکته های پُر شماری بوده و پرسش های زیادی از لحاظ شکل اجرا در ذهن مخاطب ایجاد می کند.برای مثال استاد چگونه به آن انتخاب تا اَبَد درخشان صدای زنده یاد کاوس دوستدار برای نقش هملت (با بازی اینوکنتی اسموکتونفسکی) رسیده و یا آن بازی کلمات سینک شده را در دهان بازیگران بانوی زیبای من به راه انداخته است؟

در مواجهه با پرسش های این چنینی بود که همواره علاقه مند بودم در طی ملاقاتی پاسخ ها را از زبان خود استاد بشنوم اما انگار قرار بود این دیدار هیچ گاه میسّر نشود تا این که در تابستان 1389 فرصتی برایم فراهم شد تا به همراه یکی از شاگردان ممتازش یعنی ناصر طهماسب به ملاقات استاد بروم.ایشان با این که دوره طولانی بیماری را در بیمارستان گذرانده و تازه در خانه بستری شده بود با همه داشتن ضعف و کسالت توانست به وسیله ذهن بیدار و حافظه فعال خود نکته های بسیاری را برایمان بگوید،نکته هایی که حاصل نگاه موشکافانه و اشراف اش به فضای آن روزهای دوبلاژ بود.کسمایی با اشاره به طهماسب از مواردی گفت که تا کنون در جایی گفته نشده به ویژه زمانی که از انتخاب صدای او برای دوبله نقش جالب گورکن در فیلم هملت اشاره ای داشت: «ناصر طهماسب از همان لحظه ورود،نام خود را در این حرفه مطرح کرد اما دیگران نمی گذاشتند که ما به یکدیگر نزدیک شویم!.نقش های معمولی زیادی بود که خیلی ها می توانستند بگویند اما طهماسب جوری این نقش های به ظاهر کوچک و معمولی را می گفت که از عهده خیلی ها بر نمی آمد؛نمونه اش در دوبله فیلم مسیح هرگز این جا نیامد (اثر فرانچسکو رُزی) و یا هملت (گرگوری کوزینتسف).نقش کوچک بود ولی خواهش کردم که این نقش مشکل را بگوید و ایشان هم به خوبی گفت.از این دست نقش ها زیاد بود؛در فیلم شخصیتی پیدا می شد که ارتباط زیادی هم با اصل موضوع نداشت.برای نمونه در هملت،صحنه عزاداری وجود داشت و گورکنی گور اُفلیا را می کند،یک مرد عادی بود،گاهی لقمه نانی می خورد و گاهی جرعه شرابی می نوشید اما به وقایع دور و بر زندگی هملت،توجه چندانی نداشت و در آوردن این حس بی توجهی در دوبله اش کار آسانی نبود.همه زار می زدند یا می خواستند از هم انتقام بگیرند ولی گورکن کار خودش را می کرد.به عقیده من فیلم ساز با توجه به متن این نقش را بی جهت انتخاب نکرده بود.در دنیای دوبلاژ،دوبلوری می تواند به جای این جور شخصیت ها نقش گویی کند که دارای قدرت درک همه جانبه پرسوناژ باشد و طوری حس را در صدایش بیاورد که موجب تحسین مخاطب شود.ناصر طهماسب از تیره همان گویندگان خاص است.او به شکلی به جای گورکن نقش گویی کرد که همه می گفتند عجب آدمی است!دارند زیباترین زن دنیا را در گور می کنند ولی گورکن عین خیالش نیست،مثل این که هیچ احساسی ندارد.در دوبله هملت،کاری که انجام دادم نوعی سنّت شکنی بود.از گذشته سنّت دوبله فیلم های درباری این بود که همه شخصیت ها باید لفظ قلم صحبت کنند اما دیدم که کوزینتسف فیلمی ساخته بر اساس زبان سینما تا عموم تماشاگر را همراه این داستان کند.در نتیجه زبان فیلم را به زبان محاوره نزدیک کردم.هملت در جایی جمله بودن یا نبودن به ذهنش خطور می کند،فیلم ساز آن را از ذهنش بیرون آورده و به تصویر کشیده پس در دوبله باید طوری گفته شود که برای همه قابل فهم باشد.»

خیلی علاقه مند بودم این گفت و گو ادامه پیدا می کرد و پرسش های دیگری را از استاد می پرسیدم اما حال نا مساعد استاد این اجازه را نمی داد و خودش اصرار داشت که قرار را به زمان دیگری موکول کنیم که متأسفانه این قرار دیگر به سرانجامی نرسید.

جامعه دوبلاژ استادی را از دست داد که تک تک افراد آن وام دار هنر و منش یگانه او هستند.درگذشت علی کسمایی واقعیتی غیر قابل کتمان است ولی حقیقت چیره دستی و سایه حضورش در آثاری که دوبله کرده تا ابد پا برجاست فقط کافی است که به تماشای شان بنشینیم.      

      نیروان غنی پور

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن

تحلیل آمار سایت و وبلاگ